Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
vext	متلاطم ساختن
Other Matches
lumpy	متلاطم
heavier	متلاطم
lumpier	متلاطم
heavies	متلاطم
heaviest	متلاطم
heavy	متلاطم
peaky	متلاطم
unruly	متلاطم
pecky	متلاطم
peakiest	متلاطم
peakier	متلاطم
rumbustious	متلاطم
lumpiest	متلاطم
turbulent	متلاطم
lopping	متلاطم شدن
lopped	متلاطم شدن
lops	متلاطم شدن
looms	متلاطم شدن
eddied	جریان متلاطم
loomed	متلاطم شدن
eddies	جریان متلاطم
drifting mine	مین متلاطم
looming	متلاطم شدن
lop	متلاطم شدن
eddy	جریان متلاطم
eddying	جریان متلاطم
seaway	دریای متلاطم
choppy	اندکی متلاطم
turbulent	یاغی متلاطم
turbulent flow	جریان متلاطم
furious	عصبانی متلاطم
loom	متلاطم شدن
free eddy	جریان متلاطم ازاد
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
damping vane	پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
toss	دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
tosses	دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
tossing	دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
tossed	دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
reynold's number	این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
carbonize	کک ساختن
fashion	مد ساختن
put up	ساختن
constructed	ساختن
upgrade	ساختن
constructing	ساختن
construct	ساختن
miscreate	بد ساختن
fabricates	ساختن
makes	ساختن
pellet	حب ساختن
fashions	مد ساختن
fabricating	ساختن
fashioning	مد ساختن
fashioned	مد ساختن
to t. up	ساختن
put-up	ساختن
confect	ساختن
constructs	ساختن
upgraded	ساختن
buildings	ساختن
builds	ساختن
manufactured	ساختن
dree	ساختن با
make	ساختن
pills	حب ساختن
pill	حب ساختن
build	ساختن
create	ساختن
fabrication	ساختن
invents	ساختن
inventing	ساختن
invented	ساختن
invent	ساختن
upgrades	ساختن
upgrading	ساختن
indite	ساختن
bulid	ساختن
creating	ساختن
creates	ساختن
manufacture	ساختن
fabricated	ساختن
bridge	پل ساختن
minted	ساختن
composes	ساختن
compose	ساختن
remakes	از نو ساختن
mint	ساختن
remake	از نو ساختن
bridged	پل ساختن
bridges	پل ساختن
forborne	ساختن با
produce	ساختن
manufactures	ساختن
produces	ساختن
idolised	بت ساختن
idolises	بت ساختن
idolising	بت ساختن
idolize	بت ساختن
idolized	بت ساختن
idolizes	بت ساختن
idolizing	بت ساختن
to make a shift	ساختن
produced	ساختن
set up	ساختن
unify	تک ساختن
generated	ساختن
to go in with	ساختن با
to get along	ساختن
generating	ساختن
generates	ساختن
unifying	تک ساختن
generate	ساختن
to make away	ساختن
mints	ساختن
minting	ساختن
unifies	تک ساختن
fabricate	ساختن
upbuild	ساختن
notifies	اگاه ساختن
notifying	اگاه ساختن
notify	اگاه ساختن
diversify	گوناگون ساختن
familiarize	اشنا ساختن
notified	اگاه ساختن
familiarises	اشنا ساختن
familiarizes	اشنا ساختن
familiarized	اشنا ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
familiarising	اشنا ساختن
subverted	واژگون ساختن
improvises	بالبداهه ساختن
reconciling	راضی ساختن
improvise	بالبداهه ساختن
subverts	واژگون ساختن
diversifying	گوناگون ساختن
subverting	واژگون ساختن
outrage	بی حرمت ساختن
outraged	بی حرمت ساختن
outrages	بی حرمت ساختن
reconciles	راضی ساختن
subvert	واژگون ساختن
sepulchres	قبر ساختن
sepulchre	قبر ساختن
outraging	بی حرمت ساختن
familiarised	اشنا ساختن
sepulchers	قبر ساختن
gaunt	زننده ساختن
reconcile	راضی ساختن
discovered	مکشوف ساختن
minimized	کمینه ساختن
minimizes	کمینه ساختن
minimizing	کمینه ساختن
disturb	مضطرب ساختن
disturbs	مضطرب ساختن
discover	مکشوف ساختن
necessitate	ناگزیر ساختن
necessitated	ناگزیر ساختن
necessitates	ناگزیر ساختن
necessitating	ناگزیر ساختن
snarl	خشمگین ساختن
snarled	خشمگین ساختن
snarling	خشمگین ساختن
snarls	خشمگین ساختن
denude	عاری ساختن
denuded	عاری ساختن
denudes	عاری ساختن
minimize	کمینه ساختن
minimising	کمینه ساختن
minimises	کمینه ساختن
discovering	مکشوف ساختن
discovers	مکشوف ساختن
produce	ساختن محصول
produced	ساختن محصول
produces	ساختن محصول
disable	ناتوان ساختن
disables	ناتوان ساختن
disabling	ناتوان ساختن
ensure	مطمئن ساختن
ensured	مطمئن ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
insures	مطمئن ساختن
insuring	مطمئن ساختن
accustom	معتاد ساختن
accustoming	معتاد ساختن
accustoms	معتاد ساختن
minimised	کمینه ساختن
denuding	عاری ساختن
substantiate	مستند ساختن
vitiates	ناپاک ساختن
vitiating	معیوب ساختن
vitiating	ناپاک ساختن
wet	مرطوب ساختن
substantiated	مستند ساختن
wets	مرطوب ساختن
wetted	مرطوب ساختن
wettest	مرطوب ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com