Total search result: 208 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
centralizer |
متمرکز کننده |
concentrator |
متمرکز کننده |
|
|
Search result with all words |
|
smart |
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد |
smarted |
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد |
smarter |
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد |
smartest |
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد |
smarting |
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد |
smarts |
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد |
Other Matches |
|
concentrative |
متمرکز |
centralized |
متمرکز |
concentrated load |
بار متمرکز |
focus |
متمرکز ساختن |
concentrator |
متمرکز شونده |
centralizes |
متمرکز کردن |
centralizing |
متمرکز کردن |
localized capacity |
فرفیت متمرکز |
fixed fire |
اتش متمرکز |
focused |
متمرکز ساختن |
focuses |
متمرکز ساختن |
centralises |
متمرکز کردن |
localizing |
متمرکز کردن |
localizes |
متمرکز کردن |
localize |
متمرکز کردن |
localising |
متمرکز کردن |
localises |
متمرکز کردن |
concentrate |
متمرکز کردن |
centralize |
متمرکز کردن |
focussing |
متمرکز ساختن |
focusses |
متمرکز ساختن |
focussed |
متمرکز ساختن |
concenter |
متمرکز کردن |
centralised |
متمرکز کردن |
concentrating |
متمرکز کردن |
centralized lubrication |
روغنکاری متمرکز |
concentrates |
متمرکز کردن |
center drill |
مته متمرکز |
centralized system |
نظام متمرکز |
centrally planned economy |
اقتصاد متمرکز |
centralist socialism |
سوسیالیسم متمرکز |
center |
متمرکز کردن |
centralising |
متمرکز کردن |
intensive |
پرقوت متمرکز |
decentpalized |
غیر متمرکز |
focusses |
متمرکز کردن توجه |
centeralized planning |
برنامه ریزی متمرکز |
focussing |
متمرکز کردن توجه |
center grinding |
دستگاه سنگ متمرکز |
center |
متمرکز نقطه اتکاء |
centralized planning |
برنامه ریزی متمرکز |
center lathe |
ماشین تراش متمرکز |
focalize |
درکانون متمرکز کردن |
decentralization |
غیر متمرکز کردن |
decentralization |
غیر متمرکز سازی |
focussed |
متمرکز کردن توجه |
focus |
متمرکز کردن توجه |
centralized network configuration |
ساختار شبکهای متمرکز |
focused |
متمرکز کردن توجه |
focuses |
متمرکز کردن توجه |
centralized oil shot system |
روغنکاری متمرکز فشاری |
hilar |
متمرکز ونزدیک به ناف ومرکز |
decentralized planning |
برنامه ریزی غیر متمرکز |
stigmatism |
ننگ نور متمرکز در یک نقطه |
totalism |
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی |
pooled |
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز |
pool |
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز |
totalitarianism |
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی |
pools |
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز |
monroe effect |
اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر |
distributes |
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند |
distributing |
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند |
distribute |
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
white |
چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند. |
whitest |
چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند. |
whiter |
چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند. |
centralized |
امکانات پردازش داده که در یک محل متمرکز و قابل دستیابی توسط سایر کاربران انجام می شوند |
altitude/height hold |
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما |
inhibitor |
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال |
marshaller |
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان |
propounder |
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی |
quick disconnect coupling |
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده |
primer |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
sensor |
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده |
primers |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
homogeneous computer network |
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند |
concentrates |
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن |
concentrate |
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن |
concentrating |
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن |
vasomotor |
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها |
detonators |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
del credere |
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها |
interceptors |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
interceptor |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
makgi boowi |
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو |
distractive |
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر |
changer |
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری |
detonator |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
steam fitter |
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار |
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
fixate |
محکم کردن متمرکز کردن |
epitomizing |
متمرکز کردن مجسم کردن |
epitomising |
متمرکز کردن مجسم کردن |
epitomize |
متمرکز کردن مجسم کردن |
epitomises |
متمرکز کردن مجسم کردن |
epitomized |
متمرکز کردن مجسم کردن |
epitomizes |
متمرکز کردن مجسم کردن |
concentrated fire |
اتش متمرکز توده اتش |
epitomised |
متمرکز کردن مجسم کردن |
padding |
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها |
expostulator |
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش |
sprining charge |
خرج چال کننده یا گود کننده |
claqueur |
تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده |
prepossessing |
مجذوب کننده جلب توجه کننده |
suppressive |
خنثی کننده اتش سرکوب کننده |
authoritarainism |
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
stop order |
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده |
toaster |
سرخ کننده برشته کننده |
thickeners |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
thickener |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
modifiers |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
modifier |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
desolater |
ویران کننده متروک کننده |
desolator |
ویران کننده متروک کننده |
lifter |
مرتفع کننده برطرف کننده |
sniffy |
افهار تنفر کننده فن فن کننده |
striking force |
نیروی تک کننده یا کمین کننده |
designative |
اشاره کننده تعیین کننده |
presenters |
ارائه کننده معرفی کننده |
presenter |
ارائه کننده معرفی کننده |
suberter |
سرنگون کننده تضعیف کننده |
divider |
جدا کننده تقسیم کننده |
hanger |
اویزان کننده معلق کننده |
discriminant |
تفکیک کننده جدا کننده |
acknowledger |
تصدیق کننده قبول کننده |
modulator demodulator |
تلفیق کننده- تفکیک کننده |
vibrators |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
the producer and the consumer |
تولید کننده و مصرف کننده |
hangers |
اویزان کننده معلق کننده |
trimmer |
دستکاری کننده صاف کننده |
gesticulant |
اشاره کننده وحرکت کننده |
accaimer |
هلهله کننده تحسین کننده |
vibrator |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
toasters |
سرخ کننده برشته کننده |
corruptor |
فاسد کننده منحرف کننده |
diverting |
سرگرم کننده منحرف کننده |
transmitter |
منتقل کننده مخابره کننده |
corrupter |
فاسد کننده منحرف کننده |
contractive |
جمع کننده چوروک کننده |
oppressive |
خورد کننده ناراحت کننده |
whetstone |
تیز کننده تند کننده |
venerator |
تکریم کننده ستایش کننده |
presentor |
ارائه کننده معرفی کننده |
intermediary |
وساطت کننده مداخله کننده |
provisioner |
تدارک کننده تهیه کننده |
intermediaries |
وساطت کننده مداخله کننده |
practicer |
تمرین کننده مشق کننده |
cogitator |
اندیشه کننده مطالعه کننده |
prosecutors |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
prosecutor |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
preventive |
حفافت کننده جلوگیری کننده |
supplicant |
درخواست کننده تضرع کننده |
transmitters |
منتقل کننده مخابره کننده |
insulators |
جدا کننده عایق کننده |
favourer |
یاری کننده مساعدت کننده |
thwarter |
خنثی کننده مسدود کننده |
insulator |
جدا کننده عایق کننده |
homager |
تجلیل کننده کرنش کننده |
supplicants |
درخواست کننده تضرع کننده |
coordinator |
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده |
spell binder |
مسحور کننده مجذوب کننده |
fuel cooled oil cooler |
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود |
skeletonizer |
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب |
distributed processing system |
سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز |
centralized data processing |
پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز |
dragger |
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت |
procuring activity |
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده |
plasticizer |
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش |
client centered therapy |
درمان متمرکز بر درمان جو |
parity bit |
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل |
agent authentication |
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده |
component |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
components |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
massed fire |
اتش توده شده اتش متمرکز شده |
user freindly |
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد |
voltage stabilizer |
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ |
dismantling shot |
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده |
families |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
family |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
tipper |
کج کننده واژگون کننده |
army component |
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی |
flares |
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده |
flare |
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده |
stabilisers |
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر |
supporting arms |
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده |
requistioner |
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست |
stabilizer |
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر |
negative true logic |
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد |
bundling |
متمرکز کردن دسته کردن دسته |
bundle |
متمرکز کردن دسته کردن دسته |
bundles |
متمرکز کردن دسته کردن دسته |
desiccant |
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها |
delay release sinker |
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری |
analysis staff |
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده |
radar picket |
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار |
component command |
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات |
gyro repeater |
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو |
jumper |
شوت کننده با پرش پرش کننده |