English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
true complement متمم واقعی
Search result with all words
true complement متمم واقعی متمم مبنایی
Other Matches
complement form فرم متمم شکل متمم
ten's complement متمم نسبت به ده متمم ده
two's complement متمم نسبت به دو متمم دو
cambridge equation نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
architecture proper معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
complementarity متمم
supplemantary متمم
integrant متمم
complementary متمم
supplementary متمم
supplement متمم
supplemented متمم
one's complement متمم یک
supplementing متمم
supplements متمم
complements متمم
complemented متمم
complement متمم
complementing متمم
subsidiary متمم فرعی
complemented متمم بودن
true complement متمم مبنایی
complemented متمم مکمل
complementation متمم گیری
complement متمم گرفتن
complement متمم بودن
complement متمم مکمل
radix complement متمم مبنایی
nines complement متمم نسبت به 9
complemented متمم گرفتن
prolative متمم مسند
co declination متمم میل
antilogarithm متمم لگاریتم
one's complement متمم نسبت به یک
two's complement متمم نسبت به دو
subsidiaries متمم فرعی
complements متمم بودن
self compiement خود متمم
colatitude متمم عرض
complementing متمم مکمل
complementing متمم بودن
codeclination متمم میل
complementing متمم گرفتن
complement form صورت متمم
complements متمم گرفتن
ten's complement متمم نسبت به 01
complements متمم مکمل
supplementalary constitution law متمم قانون اساسی
co latitude متمم عرض جغرافیایی
labeling متمم سند یانوشته
labelled متمم سند یانوشته
labels متمم سند یانوشته
nine's complement متم نسبت به 9 متمم 9
additions لقب متمم اسم
subsidiarily بطور معین یا متمم
colatitude متمم عرض جغرافیایی
addition لقب متمم اسم
complement gate دریچه متمم ساز
label متمم سند یانوشته
The real problem is not whether machines think but whether men do. مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
ten's complement عددی که با افزودن یک به متمم نهم یک عدد دهدهی به دست آید
ex post واقعی
actuals واقعی
veracious واقعی
lifelike واقعی
factual واقعی
ex post saving واقعی
positive واقعی
essentials واقعی
essential واقعی
factually واقعی
actual واقعی
very واقعی
literal واقعی
righting واقعی
unfeigned واقعی
veritable واقعی
McCoy واقعی
virtual واقعی
real واقعی
objectives واقعی
right واقعی
righted واقعی
true life واقعی
card-carrying واقعی
objective واقعی
concrete : واقعی
veridical واقعی
two's complement افزودن یک به متمم یک یک عدد دودویی , برای نمایش اعداد دودویی منفی
actual saving پس انداز واقعی
actual self خود واقعی
actual price قیمت واقعی
real income درامد واقعی
actual cost هزینه واقعی
real memory حافظه واقعی
actual velocity سرعت واقعی
real mode حالت واقعی
actualize واقعی کردن
true slump نشست واقعی
real numbers اعداد واقعی
true vertical قائم واقعی
true form فرم واقعی
true power توان واقعی
true complement مکمل واقعی
real storage انباره واقعی
real sector بخش واقعی
real score نمره واقعی
jisen مبارزه واقعی
airy-fairy غیر واقعی
never-never غیر واقعی
never-never land غیر واقعی
out of pocket expenses هزینه واقعی
objective value ارزش واقعی
real value ارزش واقعی
real wage مزد واقعی
historical costs هزینه واقعی
objective data دادههای واقعی
real fluid سیال واقعی
real earnings درامدهای واقعی
real costs هزینههای واقعی
real capital سرمایه واقعی
real assets دارائیهای واقعی
real anxiety اضطراب واقعی
real address آدرس واقعی
incidental expenses هزینههای واقعی
actual parameter پارامتر واقعی
down-to-earth حقیقی واقعی
very واقعی فعلی
nominal غیر واقعی
actualise [British] واقعی کردن
make something happen واقعی کردن
unrealistic غیر واقعی
unrealistically غیر واقعی
real واقعی موجود
actualize واقعی کردن
genuine واقعی حقیقی
truest واقعی حقیقی
unreal غیر واقعی
truer واقعی حقیقی
bring into being واقعی کردن
put into effect واقعی کردن
down to earth حقیقی واقعی
carry out واقعی کردن
execute واقعی کردن
bring inbeing واقعی کردن
accomplish واقعی کردن
fulfill [American] واقعی کردن
make a reality واقعی کردن
matter-of-fact بطور واقعی
matter of fact بطور واقعی
put into practice واقعی کردن
insubstantial غیر واقعی
true واقعی حقیقی
implement واقعی کردن
carry ineffect واقعی کردن
actual damage خسارت واقعی
realising واقعی کردن
realises واقعی کردن
actual expenses مخارج واقعی
actual income درامد واقعی
realised واقعی کردن
put inpractice واقعی کردن
carry into effect واقعی کردن
actual key کلید واقعی
actual load بار واقعی
actual loss زیان واقعی
true north شمال واقعی
actual argument نشانوند واقعی
realizes واقعی کردن
put ineffect واقعی کردن
life size اندازه واقعی
life-size اندازه واقعی
practical واقعی کارازموده
practicals واقعی کارازموده
realize واقعی کردن
actual address نشانی واقعی
realized واقعی کردن
realizing واقعی کردن
objectively بطور واقعی یا خارجی
real purchasing power قدرت خرید واقعی
actual neurosis روان رنجوری واقعی
real interest rate نرخ بهره واقعی
ideals مطابق نمونه واقعی
real national income درامد ملی واقعی
false ساختگی غیر واقعی
real money supply عرضه واقعی پول
true meridian نصف النهار واقعی
real rate of interest نرخ بهره واقعی
real balance effect اثر مانده واقعی
real investment سرمایه گذاری واقعی
in the clouds <idiom> دور از زندگی واقعی
real McCoy <idiom> چیز واقعی واصیل
no par بدون ارزش واقعی
home whistle امتیاز واقعی یا فرضی
real will نظریه اراده واقعی
in the p sense of the word بمعنی واقعی کلمه
index of real wages شاخص دستمزدهای واقعی
inesse دارای هستی واقعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com