Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (11 milliseconds)
English	Persian
nauseate	متنفر ساختن
nauseated	متنفر ساختن
nauseates	متنفر ساختن
Other Matches
averse	متنفر
allergic	متنفر
abhorrer	متنفر
abhorrent	متنفر
loath	متنفر
disgusted	متنفر
disgust	متنفر کردن
misogynous	متنفر از زن زن گریز
irksome	متنفر ازرده
repulsive	متنفر کننده
disgusts	متنفر کردن
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
constructed	ساختن
miscreate	بد ساختن
constructing	ساختن
upgrading	ساختن
set up	ساختن
constructs	ساختن
generating	ساختن
fabricated	ساختن
fabricates	ساختن
pills	حب ساختن
create	ساختن
creates	ساختن
pill	حب ساختن
fabricating	ساختن
fabricate	ساختن
creating	ساختن
construct	ساختن
upgrades	ساختن
upgraded	ساختن
carbonize	کک ساختن
bulid	ساختن
pellet	حب ساختن
fashions	مد ساختن
fashioning	مد ساختن
fashioned	مد ساختن
fashion	مد ساختن
builds	ساختن
buildings	ساختن
build	ساختن
invent	ساختن
invented	ساختن
inventing	ساختن
invents	ساختن
put up	ساختن
put-up	ساختن
compose	ساختن
confect	ساختن
fabrication	ساختن
upgrade	ساختن
indite	ساختن
dree	ساختن با
makes	ساختن
make	ساختن
manufacture	ساختن
manufactured	ساختن
manufactures	ساختن
composes	ساختن
generates	ساختن
unifying	تک ساختن
unify	تک ساختن
remakes	از نو ساختن
unifies	تک ساختن
remake	از نو ساختن
produces	ساختن
bridged	پل ساختن
mint	ساختن
upbuild	ساختن
bridges	پل ساختن
produce	ساختن
forborne	ساختن با
mints	ساختن
produced	ساختن
minted	ساختن
to get along	ساختن
idolize	بت ساختن
idolising	بت ساختن
idolized	بت ساختن
generate	ساختن
idolises	بت ساختن
idolised	بت ساختن
bridge	پل ساختن
generated	ساختن
to go in with	ساختن با
to make away	ساختن
to make a shift	ساختن
idolizes	بت ساختن
idolizing	بت ساختن
minting	ساختن
to t. up	ساختن
produced	ساختن محصول
maximising	بیشینه ساختن
produce	ساختن محصول
maximize	بیشینه ساختن
disable	ناتوان ساختن
diversifies	گوناگون ساختن
diversify	گوناگون ساختن
diversifying	گوناگون ساختن
produces	ساختن محصول
diversified	گوناگون ساختن
maximized	بیشینه ساختن
maximizing	بیشینه ساختن
disables	ناتوان ساختن
maximizes	بیشینه ساختن
discovers	مکشوف ساختن
discovering	مکشوف ساختن
notified	اگاه ساختن
denigration	سیاه ساختن
outrages	بی حرمت ساختن
reconcile	راضی ساختن
reconciles	راضی ساختن
reconciling	راضی ساختن
internalization	درونی ساختن
outrage	بی حرمت ساختن
outraged	بی حرمت ساختن
outraging	بی حرمت ساختن
familiarised	اشنا ساختن
familiarises	اشنا ساختن
familiarising	اشنا ساختن
familiarize	اشنا ساختن
familiarized	اشنا ساختن
familiarizes	اشنا ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
improvises	بالبداهه ساختن
discovered	مکشوف ساختن
discover	مکشوف ساختن
notifies	اگاه ساختن
notify	اگاه ساختن
notifying	اگاه ساختن
gaunt	زننده ساختن
sepulchers	قبر ساختن
sepulchre	قبر ساختن
sepulchres	قبر ساختن
subvert	واژگون ساختن
maximised	بیشینه ساختن
subverted	واژگون ساختن
subverting	واژگون ساختن
subverts	واژگون ساختن
improvise	بالبداهه ساختن
disjoin	بی ربط ساختن
snarls	خشمگین ساختن
countermand	باطل ساختن
disturbs	مضطرب ساختن
disturb	مضطرب ساختن
minimizing	کمینه ساختن
minimizes	کمینه ساختن
minimized	کمینه ساختن
minimize	کمینه ساختن
minimising	کمینه ساختن
minimises	کمینه ساختن
discourage	بی جرات ساختن
discourages	بی جرات ساختن
rescind	باطل ساختن
rescinding	باطل ساختن
necessitate	ناگزیر ساختن
necessitated	ناگزیر ساختن
denude	عاری ساختن
denuded	عاری ساختن
denudes	عاری ساختن
denuding	عاری ساختن
substantiate	مستند ساختن
substantiated	مستند ساختن
snarling	خشمگین ساختن
substantiates	مستند ساختن
substantiating	مستند ساختن
snarled	خشمگین ساختن
snarl	خشمگین ساختن
necessitating	ناگزیر ساختن
necessitates	ناگزیر ساختن
rescinds	باطل ساختن
relieve	بر جسته ساختن
relieves	بر جسته ساختن
vitiated	معیوب ساختن
vitiated	ناپاک ساختن
vitiates	معیوب ساختن
ensured	مطمئن ساختن
ensure	مطمئن ساختن
vitiates	ناپاک ساختن
vitiating	معیوب ساختن
vitiating	ناپاک ساختن
wet	مرطوب ساختن
wets	مرطوب ساختن
wetted	مرطوب ساختن
wettest	مرطوب ساختن
maximises	بیشینه ساختن
ensures	مطمئن ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
relieving	بر جسته ساختن
humidified	مرطوب ساختن
humidifies	مرطوب ساختن
humidify	مرطوب ساختن
minimised	کمینه ساختن
accustoms	معتاد ساختن
humidifying	مرطوب ساختن
accustoming	معتاد ساختن
accustom	معتاد ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com