English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (6 milliseconds)
English Persian
parallelogram of forces متوازی الاضلاع نیروها
Other Matches
parallelogram متوازی الاضلاع
parallelograms متوازی الاضلاع
rhombus متوازی الاضلاع
rhombuses متوازی الاضلاع
parallelogram of velocities متوازی الاضلاع سرعتها
rhomboid متوازی الاضلاع شبیه لوزی
parallelogram law of vectors قاعده متوازی الاضلاع بردارها
rhomb منشور شش وجهی دارای وجوه متوازی الاضلاع
force tabs نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
parallels متوازی
parallelling متوازی
parallelled متوازی
parallel متوازی
paralleling متوازی
paralleled متوازی
equilateral متساوی الاضلاع
collateral measures اقدامت متوازی
connected measures اقدامت متوازی
parallelepiped متوازی السطوح
equilateral figure شکل متساوی الاضلاع
spherical polygon کثیر الاضلاع کروی
trisoctahedron کثیر الاضلاع 42 وجهی
parallelepiped حجم متوازی السطوح
polygons چند گوشه کثیر الاضلاع
equilateral [طاق های متساوی الاضلاع]
equilateral triangle مثلث متساوی الاضلاع [ریاضی]
polygon چند گوشه کثیر الاضلاع
equiangular triangle مثلث متساوی الاضلاع [ریاضی]
hexagram شکل مرکب از دو مثلث متساوی الاضلاع
rhombus چهار ضلعی متساوی الاضلاع [ریاضی]
equilateral quadrilateral چهار ضلعی متساوی الاضلاع [ریاضی]
inequilateral دارای پهلوهای نابربر مختلف الاضلاع
funiculars زنجیر نیروها
funiculars بس گوشه نیروها
funicular بس گوشه نیروها
polygon of forces بس گوشه نیروها
polygon of forces کثیرالاضلاع نیروها
dynamics مجموعه نیروها
funicular زنجیر نیروها
distribution of forces واگذاری نیروها
triangle of forces سه گوشه نیروها
triangle of forces مثلث نیروها
system of forces دستگاه نیروها
resolution of forces تجزیه نیروها
attrition فرسایش نیروها
all arms کلیه نیروها
composition of forces ترکیب نیروها
distribution of forces تقسیم نیروها
mercator projection نقشه برجسته نمای دارای نصف النهارات متوازی
hatched moulding گچ بری که عبارت است ازدورشته خطهای متوازی که همدیگر راقطع کر
total mobilization بسیج کامل نیروها
statics دانش پایداری نیروها
redistribution of force تقسیم مجدد نیروها
redeployment دوباره مستقرکردن نیروها
allotments واگذارسهمیه تخصیص نیروها
allotment واگذارسهمیه تخصیص نیروها
committed بکار بردن نیروها
committing بکار بردن نیروها
commitments به کاربردن نیروها اجرا
commitment به کاربردن نیروها اجرا
commits بکار بردن نیروها
entireforce تمام قوا یا نیروها
commit بکار بردن نیروها
mobilization exercise تمرین بسیج نیروها
main effort تلاش اصلی نیروها
main attack تلاش اصلی نیروها
build-ups نیروی کمکی تقویت نیروها
build-up نیروی کمکی تقویت نیروها
build up نیروی کمکی تقویت نیروها
landing forces نیروها پیاده شونده به ساحل
port of debarkation بندرپیاده شدن کالا یا نیروها
build-up بالا بردن توان رزمی نیروها
build up بالا بردن توان رزمی نیروها
ingross تحریر کردن جمع اوری نیروها
employment کاربرد نیروها یا جنگ افزارها استفاده از
mechanical powers نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
build-ups بالا بردن توان رزمی نیروها
pantheism فرضیهای که خدا را مرکب ازکلیه نیروها و پدیدههای طبیعی میداند
committing وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
target array نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
committed وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
transfer area در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
transfer berth دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
commits وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commit وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
aerodynamics شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها
ejection خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
customs of the services مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
mobilization reserves ذخیرههای مربوط به بسیج نیروها امادهای بسیج
collateral پهلو به پهلو متوازی
deployment operating base پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com