English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
flameout متوقف ساختن موتور هواپیما
Other Matches
to put to a pause متوقف ساختن
pt down متوقف ساختن
slap down متوقف ساختن
lay off متوقف ساختن
pull-in نقشه یا عملی را متوقف ساختن
pull-ins نقشه یا عملی را متوقف ساختن
pull in نقشه یا عملی را متوقف ساختن
cry down چیزی را غیر قانونی دانستن متوقف ساختن
aircraft engine موتور هواپیما
airplane spark plug شمع موتور هواپیما
empty weight وزنه بدنه هواپیما و موتور وتجهیزات ان
aerobatics عملیات اکروباتی با هواپیما یاهواپیمای بدون موتور
air start استارت زدن موتور در حال پرواز هواپیما
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
deceleration time زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار
wobble pump پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
strike اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
motoring گرداندن موتور اصلی توسط استارتر بمنظوری جزاستارت موتور
engine موتور بنزینی موتور احتراق داخلی
external combustion engine موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
landing gear چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
variable geometry engine موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
engine mounting نصب موتور قرارگاه موتور
touchdowns تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdown تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
aircraft scrambling دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
aft قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
aircraft arresting barrier وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
air mileage indicator کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
plane director نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
screwpropeller پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
space charter اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
firing order ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
slip ring induction motor موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
scareup فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
double squirrel cage motor موتور قفس سنجابی دوبل موتور با شیار دوبل
flat twin engine موتور بوکسر دو سیلندر موتور سیلندر متقابل با دوسیلندر
moments ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moment ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
azimuth indicator شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aircraft cross servicing سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
single phase induction motor موتور القائی یک فازه موتور اندوکسیونی یک فازه
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
clear way محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
crashing متوقف
crashes متوقف
insolvent متوقف
crashed متوقف
crashingly متوقف
crash متوقف
halts متوقف
halt متوقف
halted متوقف
installed متوقف
abeyant متوقف
abeyant abeyance متوقف
dead in the water متوقف در اب
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
altitude height سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
apparent altitude ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
aircraft block speed سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
fetch up متوقف شدن
stops متوقف کننده
let up <idiom> کم کم متوقف شدن
halt متوقف کردن
stopping متوقف کننده
halted متوقف کردن
halts متوقف شدن
holding attack تک متوقف کننده
halt متوقف شدن
halts متوقف کردن
stop متوقف کننده
halted متوقف شدن
pull-ins متوقف شدن
to come to a stand متوقف شدن
come to a stand متوقف شدن
put under the ban متوقف کردن
throwbacks متوقف سازی
throwback متوقف سازی
stopped متوقف کننده
dead in the water متوقف در دریا
pull in متوقف شدن
pull-in متوقف شدن
stand fast متوقف شدن
suppressible متوقف کردنی
stopple متوقف کننده
stopper متوقف کننده
stoppers متوقف کننده
hold on <idiom> متوقف شدن
stray که متوقف نشده باشد
crashed متوقف شدن ناگهانی
crash متوقف شدن ناگهانی
halt فرآیند را متوقف میکند.
straying که متوقف نشده باشد
stopping the work متوقف کردن کار
stops متوقف کردن ایستگاه
stopping متوقف کردن ایستگاه
halted فرآیند را متوقف میکند.
stopped متوقف کردن ایستگاه
halts فرآیند را متوقف میکند.
stop متوقف کردن ایستگاه
gravel شن دار متوقف کردن
to bring traffic to a standstill ترافیک را متوقف کردن
strays که متوقف نشده باشد
crashing متوقف شدن ناگهانی
taper off تدریجا متوقف شدن
stop in one's tracks <idiom> سریه متوقف شدن
windbound متوقف دراثر باد
put down <idiom> بازور متوقف کرن
crashes متوقف شدن ناگهانی
crashingly متوقف شدن ناگهانی
to come to a stop متوقف شدن [مهندسی]
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
call it quits <idiom> متوقف کردن تمام کار
checks کم یا متوقف کردن سرعت بدن
checked کم یا متوقف کردن سرعت بدن
check کم یا متوقف کردن سرعت بدن
elevation stop متوقف کننده حرکت ارتفاع
arresting system reset unit متوقف کننده سیستم مهارهواپیما
to stop taking [pills] , [to go off a drug] متوقف شدن [از خوردن قرص]
ends خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ended خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
end خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
to stop cold something چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
pull over <idiom> متوقف کردن ماشین گوشه جاده
phaseout تدریجا متوقف کردن کار یاتولید
to bung up با چوب پنبه [یا متوقف کننده] بستن
fielding متوقف کردن و کنترل گوی هاکی
to suspend payment پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
tie up <idiom> آرام یا متوقف کردن حرکت یا عملی
to bung با چوب پنبه [یا متوقف کننده] بستن
aborted متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborts متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborting متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
stalling متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
cancellation عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
She laid the book aside . کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
abort متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
stall متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
shut off mechanism وسیلهای که در صورت بروز خرابی فرایند را متوقف میکند
forces ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
force ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
cancels متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancelling متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
forcing ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
cancel متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
end of page halt ویژگی ای که چاپگر را درپایان هر صفحه خروجی متوقف میکند
appel پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
loop حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
looped حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loops حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
ramp سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
ramps سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
stop دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stopped دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stops دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stopping دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
dragged ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
drags ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
deceleration time زمانی که بازوی دستیابی پس از حرکت به محل صحیح دیسک سخت متوقف میشود
drag ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
stop زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
trap نقط ه توقف انتخابی که اجرا برنامه در آنجا متوقف میشود وثباتها بررسی می شوند
stop نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
warm start شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
burn out گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
stopped زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stops زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stopping نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stops نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
tabulation نقاط تنظیم در امتداد یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab متوقف میشود
stopping زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
filters مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filter مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
stopped نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
musical chairs نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
azimuth guidance هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
coroutine بخشی از برنامه یا تابع که داده را عبور میدهد و سایر توابع همروند را کنترل میکند سپس متوقف میشود
sheds خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding خون جاری ساختن جاری ساختن
shed خون جاری ساختن جاری ساختن
motors موتور
motored موتور
motor موتور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com