English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
false positive مثبت کاذب
Other Matches
positive قطب مثبت باطری الکتریسیته مثبت اری یا تصدیق می کنم
positive externalities صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
false fcoor کف کاذب
lairs کاذب
liar کاذب
lair کاذب
pseudo کاذب
liars کاذب
mendacious کاذب
false floor کف کاذب
false کاذب
faise کاذب
rose rash کاذب
pseudotuberculosis سل کاذب
form work کاذب سازی
friars lantern نور کاذب
false spar تیرک کاذب
jack o' lantern نور کاذب
false ribs ریبهای کاذب
false retrieval بازیابی کاذب
false ceiling سقف کاذب
false dawn صبح کاذب
false lift برای کاذب
false negative منفی کاذب
false or asternal ribs دندههای کاذب
false reaction واکنش کاذب
false recognition بازشناسی کاذب
fausse reconnaissance بازشناسی کاذب
false resistance مقاومت کاذب
spurious correlation همبستگی کاذب
mock moon قمر کاذب
mola جنین کاذب
pseudomorph شکل کاذب
pseudomorphism نمود کاذب
pseudomorphism شکل کاذب
pseudopodium پای کاذب
pseudopregnancy ابستنی کاذب
scarlet rash سرخچه کاذب
serosa مشیمه کاذب
pseudomemory خاطره کاذب
pseudomembrance غشای کاذب
pseudohallucination توهم کاذب
paralogism قیاس کاذب
pseudoaggression پرخاشگری کاذب
parhelion خورشید کاذب
psedoparalysis فلج کاذب
pseudocarp میوه کاذب
pseudoclassic کلاسیک کاذب
pseudocyesis ابستنی کاذب
pseudodepression افسردگی کاذب
corbel-arch طاق کاذب
non sequitur نتیجه کاذب
lethargy مرگ کاذب
non sequiturs نتیجه کاذب
lethargy موت کاذب
false starts استارت کاذب
false start استارت کاذب
double-jointed دارای مفصل کاذب
pseudopsychopathic جامعه ستیز کاذب
pseudopod شبه پا پای کاذب
pseudoneurosis روان رنجوری کاذب
pseudomyopia نزدیک بینی کاذب
pseudomorphous دارای نمود کاذب
pseudomorphism تحول بشکل کاذب
pseudomnesia یاداوری کاذب مرضی
pseudochromia رنگ بینی کاذب
pseudo isochromatic charts تصورهای هم فام کاذب
pseudodementia زوال عقل کاذب
pseudo christ مسیح کاذب دجال
zodiacal light روشنایی صبح کاذب
double jointed دارای مفصل کاذب
subornation جرم تهیه شهود کاذب
parheliacal وابسته بعکس خورشیدیاشمس کاذب
flying facade [ساخت نیمه چوبی کاذب]
diphtheria گلو درد به اغشاء کاذب
pad the bill <idiom> اضافه شدن هزینههای کاذب
pseudochromesth رنگ بینی کاذب واژهای
will o the wisp روشنایی کاذب درباغ سبز
pseud پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
pseuds پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
pseudo پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
doping نیروی کاذب حاصل از داروهای غیر مجاز
parhelic وابسته به عکس خورشیدیاشمس کاذب مانندعکس خورشید
declaratory مثبت
assertive مثبت
positive مثبت
affirmatory مثبت
justificatory مثبت
poss مثبت
affirmative مثبت
positive modulation تحمیل مثبت
positive economics اقتصاد مثبت
positive glow شعله مثبت
positive logic منطق مثبت
positive modulation پخش مثبت
positive plate صفحه مثبت
positive electrode الکترد مثبت
positive feedback واخوراند مثبت
positive film فیلم مثبت
positively skewed چوله مثبت
positive electricity الکتریسیته مثبت
positive feedback بازخورد مثبت
positive electricity برق مثبت
positive element سازه مثبت
positive pole قطب مثبت
positive potential پتانسیل مثبت
positive reinforcement تقویت مثبت
zincoid قطب مثبت
affirmative عبارت مثبت
aye رای مثبت
plus افزودن به مثبت
posivite ray پرتو مثبت
positivity مثبت بودن
positive transmission پخش مثبت
positive transference انتقال مثبت
affirmative اظهار مثبت
positive transfer انتقال مثبت
positive slope شیب مثبت
positive skewness چولگی مثبت
positive sign علامت مثبت
positive side بخش مثبت
positive relation رابطه مثبت
anodes الکترود مثبت
active balance مانده مثبت
hot wire سیم مثبت
affirmatively بطور مثبت
positivism مثبت گرایی
an a answer پاسخ مثبت
if so در صورت مثبت
yea رای مثبت
cation یون مثبت
pro جنبه مثبت
pro- جنبه مثبت
anode قطب مثبت
anode الکترود مثبت
anodes قطب مثبت
hot-wires سیم مثبت
hot-wired سیم مثبت
hot-wiring سیم مثبت
positive correlation همبستگی مثبت
positive wire سیم مثبت
positive lead سیم مثبت
positive conductor سیم مثبت
positive column ستون مثبت
positive charge بار مثبت
positive brush زغال مثبت
assertion افهار مثبت
nonposetive غیر مثبت
hot-wire سیم مثبت
positive balance مانده مثبت
positive acceleration شتاب مثبت
active balance موازنه مثبت
positively محققا" بطور مثبت
to answer in the a پاسخ مثبت دادن
look at the world through rose-colored glasses <idiom> خیلی مثبت بودن
factorial حاصلضرب اعدادصحیح مثبت
crater in positive carbon گودی کربن مثبت
cardinal عدد صحیح مثبت
positive feeder سیم تغذیه مثبت
take down <idiom> مثبت وضبط صحبتها
averment افهار قطعی یا مثبت
yea بلکه رای مثبت
cardinals عدد صحیح مثبت
anodes قطب مثبت باطری
positive post قطب مدار مثبت
positive skewness عدم تقارن مثبت
positive cotton effect پدیده مثبت کاتن
positive integer عدد صحیح مثبت
positron ذره کوچک مثبت
anode قطب مثبت باطری
yea-sayer گوینده [رای] مثبت
positive definite matrix ماتریس همیشه مثبت
positive terminal قطب مدار مثبت
amphoteric دارای برق مثبت و منفی
anodes ترمینال الکتریکی مثبت یک وسیله
anodize بصورت قطب مثبت در اوردن
positive integer عدد صحیح مثبت [ریاضی]
polar دارای الکتریسیته مثبت و منفی
hydrogen ion یون +H با بار الکتریکی مثبت
anode ترمینال الکتریکی مثبت یک وسیله
to yet had it طرف مثبت اکثریت را دارند
anode glow شعله مثبت فضای روشن اند
The pros and cons ( of something ) . جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
unipolar سیگنالی که فقط از سط وح ولتاژ مثبت استفاده میکند
polarities وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
favorable balance of trade موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
polarity وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
plus که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
polarities تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
plus signs که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
polarity تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
charge neutrality تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
plus sign که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
cation یونی با بار مثبت که در جهت اسمی جریان حرکت میکند
bipolar استفاده از سط وح ولتاژ مثبت و منفی برای نمایش اعداد دودویی
anticathode قطب مثبت برق صفحهء پلاتین یا تنگستن دولولهء اشعهء مجهول
favourble balance of trade تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
reverses وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reversed وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reversing وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com