Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
isosceles triangle
مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
isosceles triangles
مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
Other Matches
isosceles
متساوی الساقین
equilateral triangle
مثلث متساوی الاضلاع
[ریاضی]
equiangular triangle
مثلث متساوی الاضلاع
[ریاضی]
hexagram
شکل مرکب از دو مثلث متساوی الاضلاع
right triangle
مثلث راست گوشه
right triangle
مثلث راست گوشه
[ریاضی]
equilateral
دو پهلو برابر
equilateral triangle
سه پهلو برابر
[ریاضی]
equiangular triangle
سه پهلو برابر
[ریاضی]
They were walking three abreast.
سه نفری پهلو به پهلو قدم می زدند
To toss and turn. To roll over.
از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
line abreast
کشتی هایی که پهلو به پهلو می روند
corner
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
cornering
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corners
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
howitzer
توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
collateral
پهلو به پهلو متوازی
side by side columns
ستونهای پهلو به پهلو
galncing collision
برخورد پهلو به پهلو
eremitic
گوشه نشینانه گوشه گیر
acute angle
گوشه تیز گوشه تند
equitable
متساوی
equiangular
متساوی الزاویه
equilateral
متساوی الاضلاع
equidistance
متساوی المسافت
adequate
متساوی بودن
equiangular
متساوی الزوایا
euqal
متساوی یک نواخت
form line
خط متساوی البعد
coequal
متساوی از هرنظر
isoperimetrical
متساوی المحیط
equilateral figure
شکل متساوی الاضلاع
double
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
isometric
دارای ذرات ریز متساوی
isometrics
دارای ذرات ریز متساوی
isomagnetic
دارای نیروی مغناطیسی متساوی
equilateral
[طاق های متساوی الاضلاع]
isochromatioc
متساوی اللون منحنی همرنگ
densities
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomun
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
equilateral quadrilateral
چهار ضلعی متساوی الاضلاع
[ریاضی]
rhombus
چهار ضلعی متساوی الاضلاع
[ریاضی]
homogonous
دارای پرچم ومادگی متساوی الطول
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
sensitive to corrosion
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
expansion path
مسیر افزایش حجم عملیات بنگاه گر یک نقشه منحنیهای متساوی التولید
triplicate
سه برابر سه برابر کردن
triangulum
مثلث
trianguli
مثلث
triangular
مثلث
triangle
مثلث
triangles
مثلث
trigonous
مثلث
spherical triangle
مثلث کروی
thin boards for inlaid work
لای مثلث
three square
بشکل مثلث
impedance triangle
مثلث ناگذرایی
impedance triangle
مثلث مقاومت ها
astronomical triangle
مثلث نجومی
triangular
بشکل مثلث
leg of mutton
مثلث شکل
delta connection
اتصال مثلث
delta wing
بال مثلث
maxwell triangle
مثلث ماکسول
triangle of forces
مثلث نیروها
triangular brass bead
مثلث برنج
triangulum australe
مثلث جنوبی
spherical triagle
مثلث کروی
triangulation
مثلث بندی
v connection
اتصال مثلث
trigon
مثلث سه گوش
voltage triangle
مثلث ولتاژها
wedge formation
ارایش مثلث
triangularization
مثلث بندی
area of a triangle
مساحت مثلث
cross bracing
مهاربندی بشکل مثلث
delta connection
سیم پیچ مثلث
impedance triangle
مثلث اتصال کوتاه
trig point
نقاط مثلث بندی
delta winding
سیم پیچ مثلث
staphyloma
تحدب مثلث قرنیه
right angled triangle
مثلث قائم الزاویه
trigonal bipyramid
دو هرمی مثلث القاعده
double delta connection
اتصال مثلث دوبل
maxwell triangle
مثلث رنگ ماکسول
trigonal pyramid
هرم مثلث القاعده
v ring
مثلث شکاف درجه
open delta connection
اتصال مثلث باز
aiming group
عوامل مثلث گیری
aiming group
دستگاه مثلث گیری
triangulation
مثلث بندی کردن
triangulation web
شبکه مثلث بندی
trig point
ایستگاه مثلث بندی
star delta switch
کلید ستاره مثلث
color triangle
مثلث رنگ نما
triangulation station
ایستگاه مثلث بندی
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
hypotenuses
وتر مثلث قائم الزاویه
triangulation
مثلث روی شاه شطرنج
trigonal bipyramidal molecule
مولکول دو هرمی مثلث القاعده
right triangle
مثلث قایم الزاویه
[ریاضی]
hypotenuse
وتر مثلث قائم الزاویه
inscribed circle
[of a triangle]
دایره
[محاطی مثلث]
[ریاضی]
incircle
دایره
[محاطی مثلث]
[ریاضی]
legs
ساق مثلث قائم الزاویه
triangle exercise
کار با مثلث قلق گیری
leg
ساق مثلث قائم الزاویه
triangle exercise
تمرین مثلث گیری درتیراندازی
wedge
اچار سه گوش شکاف ارایش مثلث
wedged
اچار سه گوش شکاف ارایش مثلث
wedges
اچار سه گوش شکاف ارایش مثلث
wedging
اچار سه گوش شکاف ارایش مثلث
delta voltage
ولتاژ فازی یا خطی اتصال مثلث
triangulate
سه گوش کردن بصورت مثلث دراوردن
triangulation survey
نقشه برداری به روش مثلث بندی
triangulation
روش مثلث بندی در نقشه برداری
three square
سوهان اهنگری دارای مقطع مثلث شکل
sides
پهلو
decagon
ده پهلو
along side
در پهلو
sideways
از پهلو
triangles
سه پهلو سه بر
hexagon
شش پهلو
one sided
یک پهلو
by
از پهلو
triangle
سه پهلو سه بر
hexagons
شش پهلو
side
پهلو
hand
پهلو
three sided
سه پهلو
sidewards
از پهلو
sideward
از پهلو
sideling
از پهلو
side view
از پهلو
side by side
پهلو به پهلو
side arm
از پهلو
flanking
پهلو
handing
پهلو
yoko
پهلو
broadside
به پهلو
broadsides
به پهلو
flank
پهلو
flanked
پهلو
ship side
پهلو
sexangle
شش پهلو
laterally
از پهلو
abreast
پهلو به پهلو
nip and tuck
پهلو به پهلو
two-edged
دو پهلو
sidling
از پهلو
one-sided
یک پهلو
two edged
دو پهلو
tirm oval
پیست مسابقه اتومبیل رانی به شکل مثلث با گوشههای قوسی
tessellate
کاهش شکل پیچیده به مجموعهای از اشکال ساده تر معمولاگ مثلث
goosewing
دو پهلو بادبان
octagons
هشت پهلو
octagon
هشت پهلو
sideswipes
پهلو زدن به
sideswipe
پهلو زدن به
skidded
به پهلو سریدن
it has sides
سه پهلو دارد
yoko geri
ضربه به پهلو
multilateral
چند پهلو
multivocal
چند پهلو
sides
پهلو کناره
lateral flexion
خم شدن به پهلو
skid
به پهلو سریدن
skids
به پهلو سریدن
skidding
به پهلو سریدن
octangular
هشت پهلو
pentangular
پنج پهلو
sideway
فرعی از پهلو
prevarication
حرف دو پهلو
pulmonitis
سینه پهلو
along side
پهلو به پهلوی
sidestroke
شنای پهلو
quindec agon
پانزده پهلو
quinquelat eral
پنج پهلو
scalene
نابرابر پهلو
side blown converter
مبدل پهلو دم
slab sided
پهن پهلو
polygonal
بسیار پهلو
peripeneumony
سینه پهلو
many-sided
چند پهلو
pentagons
پنج پهلو
pneumonia
سینه پهلو
many sided
چند پهلو
pitch diameter
قطر پهلو
transfer
پهلو- رفت
transferring
پهلو- رفت
transfers
پهلو- رفت
pentagon
پنج پهلو
septilateral
هفت پهلو
side
پهلو کناره
double entendres
حرف دو پهلو
polygons
بسیار پهلو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com