English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
i sort of feel sick مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
Other Matches
I appreciate your concern, but I'm fine. خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
sequence بررسی اینکه داده ذخیره شده به صورت مناسب قرار دارد
sequences بررسی اینکه داده ذخیره شده به صورت مناسب قرار دارد
to nick a horse's tail بیخ دم اسب را چاک زدن برای اینکه دم خود را بلند نگاه دارد
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
hash الگوریتم تولید کد hash برای ورودی و اطمینان از اینکه با سایر ورودی ها فرق دارد
parity نشانگری که نشان میدهد آیا داده بررسی پذیرش شده است یا نه یا اینکه داده پیرستی زوج یا فرد دارد
I am feeling I'll (sick). حالم بد است
my health is tolerable حالم بد نیست
i am out of sorts حالم خوب نیست
iam pretty well نسبه حالم بد نیست
edited فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود
edit فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود
i sat down to recover نشستم زمین که حالم جا بیاید
He is in no condition (not fit)to work. امروز خیلی سر حالم ( شنگول )
winding چیزی که پیچ میخورد
How are you?How do you feel? آب وهوای اروپ؟ به حالم سا زگاز نیست
cannibals جانوری که همجنس خود را میخورد
cannibal جانوری که همجنس خود را میخورد
whirligig سوسکی که روی اب چرخ میخورد
man eater جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
worriers کسی یا چیزی که غم میخورد اندیشناک
man-eater جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
worrier کسی یا چیزی که غم میخورد اندیشناک
man-eaters جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
i am quiet well thank you به مرحمت شما حالم خیلی خوب است
I'm sick of that jike, cut it out, can't you? حالم از این جوک به هم می خورد، ساکت شو. نمیتونی؟
theory of epigensis فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
kill devil طعمه ساختگی که دراب چرخ میخورد
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
the hall seats one thousand تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
norfolk یکجور نیمتنه گشادمردانه که کمر بند میخورد
diner out کسیکه بیشتراوقات شام وناهارخودرابیرون ازخانه میخورد
reefing jacket یکجور نیمتنه چسبان که از دوطرف دکمه میخورد
cutworm کرمی که گیاهان کوچک راهنگام رسیدن بکف زمین میخورد
provided he goes at once بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
. The car is gathering momentum. اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Walls have ears <idiom> دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears دیوار موش دارد موش گوش دارد
or یا اینکه
save that جز اینکه
up to/till/until <idiom> تا اینکه
howbeit با اینکه
unless جز اینکه
the fact that اینکه
so as to تا [اینکه ]
in order that تا اینکه
in spite of the face that اینکه
in order to ... تا [اینکه ]
Despite the fact that… با وجود اینکه
in order that برای اینکه
the reason why دلیل اینکه
inorder to برای اینکه
In view of the fact that … whereas … نظر به اینکه
in view of the fact that نظر به اینکه
instead بجای اینکه
for برای اینکه
as if مثل اینکه
hent ربودن تا اینکه
even though ولو اینکه
forasmuch as نظر به اینکه
than تا اینکه بجز
insomuch نظر به اینکه
in view of <idiom> به خاطر اینکه
as thought مثل اینکه
providing مشروط بر اینکه
whenas بعلت اینکه
as though مثل اینکه
whereas نظر به اینکه
as soon as بمحض اینکه
on the supposition that بتصور اینکه
the reason why علت اینکه
wherein دراثنای اینکه
so that برای اینکه
that's that اینکه از این
save that الا اینکه
notwithstanding باوجود اینکه
so as to برای [اینکه]
in order to ... برای [اینکه]
ere قبل از اینکه
whilst ضمن اینکه
because برای اینکه
pray consider my case تمنی اینکه
to the end that تا اینکه بقصداینکه
owing to the fact that به واسطه اینکه
to sum up خلاصه اینکه
instantly به محض اینکه
to the end that برای اینکه
on the supposition that بخیال اینکه
owing to the fact that نظر به اینکه
in order that he may go برای اینکه برود
in one word خلاصه اینکه مختصرا
not to mention ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
what with <idiom> برای اینکه ،درنتیجه
inorder to به خاطر اینکه برای
though گرچه هرچند با اینکه
Not to mention the fact that … حالا بگذریم از اینکه...
in one world خلاصه اینکه مختصرا
as regards با توجه به اینکه اما
not to say ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
in a word خلاصه اینکه مختصرا
in order that i may go برای اینکه بروم
i maintain قائل هستم به اینکه ...
as respects با توجه به اینکه اما
there is nothing for it but to چارهای ندارد جز اینکه
as respects ... درباره ... [با توجه به اینکه... ]
to be on the safe side برای اینکه احتمال اشتباه
instead of working بجای اینکه او کار بکند
that is no new اینکه خبر تازهای نبود
iimmediately he saw me بمحض اینکه مرا دید
in orders that it may beeasier برای اینکه اسان تر شود
the instant i saw him بمحض اینکه اورا دیدم
You are asking for it. You are sticking your neck out. مثل اینکه تنت می خارد
whereas بادر نظر گرفتن اینکه
adside from صرفنظر از اینکه گذشته از این
Supposing that is the case . بفرض اینکه اینطور باشد
much as I'd like to <idiom> با اینکه اینقدر دوست دارم
inadvisably بدون اینکه صلاح باشد
instead of doing بجای اینکه انجام بدهند
He is very primitive and uncuth . مثل اینکه از پشت کوه آمده
Unless the contray is proved . مگر اینکه خلافش ثابت شود
It seems I am not welcome (wanted) here. مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
You seem to expect something for good measure ! مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
irrelevantly بدون اینکه وابستگی داشته باشد
Depending on how late we arrive ... بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
euphonically برای اینکه بگوش خوش ایندباشد
combatable قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
incomparably بدون اینکه نظر داشته باشد
benifit of elergy امتیازروحانیون برای اینکه شرعامحاکمه شوند
authentication اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
approves تصور اینکه چیزی خوب است
we eat that we may live میخوریم برای اینکه زنده باشیم
off the point بدون اینکه وابستگی داشته باشد
it is not true that he is dead اینکه میگویند مرده است حق ندارد
approve تصور اینکه چیزی خوب است
approving تصور اینکه چیزی خوب است
It's good to see you again. خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
our offer to render a service حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
unless otherwise prescibed [by the doctor] مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
There is still time before I go. هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
forbid بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
qualities بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
quality بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
I am glad to see you up and about. خوشحالم از اینکه شما را سر پا وسر حال می بینم
it was beneath my notice شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
dut of court ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
take a stand on something <idiom> فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
forbids بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
Unless otherwise stated . مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
hylotheism اعتقاد به اینکه خدا و ماده یکی هستند
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
at the owner's risk با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
. Why,what was the harm? چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
checked بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
mutual terms شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
check بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
mercerize موادشیمیایی زدن به پارچههای نخی برای اینکه حریرنماشوند
checks بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
bridge تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
adoptionism اعتقادبه اینکه عیسی فرزندخوانده خدا است نه پسرحقیقی او
except as otherwise provided مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
To see her [The sight of her] gives me a pang in my heart. وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
opens به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
open به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
opened به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
bridged تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridges تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
without lifting a finger بدون اینکه اصلا کاری بکند [اصطلاح روزمره]
without lifting a finger بدون اینکه به چیزی دستی بزند [اصطلاح روزمره]
failures شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
failure شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
polarities تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
polarity تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
humoralism اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
think little of <idiom> تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
wait up for <idiom> به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
learn to walk before yaou run. <proverb> قبل از اینکه بدوى راه رفتن را یاد بگیر.
second-guess someone <idiom> حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
germtheory فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
You wI'll fail unless you work harder . موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out . مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
to paynize wood چوب را با محلول ویژه شیمیایی اندون برای اینکه زودنپوسد
verified بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
checked بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
verifies بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
verify بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
high time <idiom> زمان قبل از اینکه کاری بیش ازآن انجام شده
a penny for your thoughts <idiom> [طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
zero نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
zeroes نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
Without wishing to belittle [disparage] [denigrate] the importance of this issue, I would like to ... بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
Funstionalism [عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
to garble the coinage مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
chopped ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
verifying بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
chop ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
zeros نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com