English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (21 milliseconds)
English Persian
slug مثل حلزون حرکت کردن
slugged مثل حلزون حرکت کردن
slugs مثل حلزون حرکت کردن
Other Matches
winkles جابجا کردن حلزون خوراکی
winkle جابجا کردن حلزون خوراکی
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
slugs حلزون
snails حلزون
slugged حلزون
scallops حلزون گرفتن
labyrinths حلزون گوش
snaillike حلزون وار
auditory labyrinth حلزون شنوایی
scallop حلزون گرفتن
snailery پرورشگاه حلزون
labyrinth حلزون گوش
snail حلزون با پوسته
holothurian حلزون دریایی
cochlea حلزون گوش
spat بچه حلزون مرافعه
slug حلزون بدون پوسته
shellfish حلزون صدف دار
labium لبه صدف حلزون
molluscs جانور نرم تن حلزون
mollusc جانور نرم تن حلزون
cockleshell صدف حلزون دوکپهای
cockleshells صدف حلزون دوکپهای
mollusk جانور نرم تن حلزون
spat : حلزون خوراکی خیلی کوچک
soft shell حلزون دارای صدف نرم
helicoid بشکل پوسته حلزون مارپیچ
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
hard clam حلزون دارای کفههای صدفی سخت
shelling صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
ray ماهی چهارگوش عمق زی که از حلزون تغذیه میکند
shells صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shell صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
littleneck clam نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
sailings باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
lumbering چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braid ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumber چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braids ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
move on ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
clam حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
clams حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
loitered معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
to bear oneself حرکت کردن
get under way حرکت کردن
move حرکت کردن
waggle حرکت کردن
sail حرکت کردن
departures حرکت کردن
moved حرکت کردن
whir حرکت کردن
waggling حرکت کردن
have way on حرکت کردن
sailings حرکت کردن
skews کج حرکت کردن
waggled حرکت کردن
waggles حرکت کردن
to weigh anchor حرکت کردن
skew کج حرکت کردن
moves حرکت کردن
skewing کج حرکت کردن
departure حرکت کردن
inch حرکت کردن
sailed حرکت کردن
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
lug سنگین حرکت کردن
spiraled بطورمارپیچ حرکت کردن
whirry بعجله حرکت کردن
zigzagging حرکت زیگزاگی کردن
zigzags حرکت زیگزاگی کردن
trance باچالاکی حرکت کردن
streaked بسرعت حرکت کردن
trailed بدنبال حرکت کردن
streak بسرعت حرکت کردن
to make an early start زود حرکت کردن
trances باچالاکی حرکت کردن
spiraling بطورمارپیچ حرکت کردن
trailing بدنبال حرکت کردن
streaking بسرعت حرکت کردن
streaks بسرعت حرکت کردن
spiralled بطورمارپیچ حرکت کردن
larrup سنگین حرکت کردن
zigzagged حرکت زیگزاگی کردن
skeet باسرعت حرکت کردن
to tail to the tide باجزرومد حرکت کردن
spiral بطورمارپیچ حرکت کردن
infile به ستون دو حرکت کردن
trails بدنبال حرکت کردن
pule باصدا حرکت کردن
jink بسرعت حرکت کردن
trail بدنبال حرکت کردن
crabs به پهلو حرکت کردن
zigzag حرکت زیگزاگی کردن
spirals بطورمارپیچ حرکت کردن
crab به پهلو حرکت کردن
sailed با نازوعشوه حرکت کردن
lugs سنگین حرکت کردن
spanked با سرعت حرکت کردن
laziest باکندی حرکت کردن
submarines زیردریا حرکت کردن
range سیر و حرکت کردن
sailings با نازوعشوه حرکت کردن
ranges سیر و حرکت کردن
sneak دزدکی حرکت ه کردن
make leeway حرکت پهلویی کردن
darting بسرعت حرکت کردن
lugging سنگین حرکت کردن
darted بسرعت حرکت کردن
spank با سرعت حرکت کردن
dart بسرعت حرکت کردن
ranged سیر و حرکت کردن
underway در حال حرکت کردن
to move on واداربه حرکت کردن
spanks با سرعت حرکت کردن
spiralling بطورمارپیچ حرکت کردن
to bolt ناگهانی حرکت کردن
lazier باکندی حرکت کردن
lugged سنگین حرکت کردن
sail با نازوعشوه حرکت کردن
sneaked دزدکی حرکت ه کردن
submarine زیردریا حرکت کردن
sneaks دزدکی حرکت ه کردن
lazy باکندی حرکت کردن
crawfish به پشت حرکت کردن
sea cucumber حلزون دریایی از جنس راب دریایی
rippled بطور موجی حرکت کردن
lobbed با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
belts باشدت حرکت یا عمل کردن
lob با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
lobbing با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
maneuver حرکت جنگی مانور کردن
ripple بطور موجی حرکت کردن
lobs با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
belted باشدت حرکت یا عمل کردن
wriggled حرکت کرم وار کردن
choking مسدود کردن از حرکت بازداشتن
paddles با باله شنا حرکت کردن
leapfrogs باجست وخیز حرکت کردن
cannonball سریع السیر حرکت کردن
paddling با باله شنا حرکت کردن
criss-cross بهطور متقاطع حرکت کردن
wriggles حرکت کرم وار کردن
draw away جلوتر از دیگران حرکت کردن
criss-crosses بهطور متقاطع حرکت کردن
rippling بطور موجی حرکت کردن
criss-crossed بهطور متقاطع حرکت کردن
freewheels با ازادی حرکت وجنبش کردن
paddled با باله شنا حرکت کردن
fudging فریفتن اهسته حرکت کردن
hulks باسنگینی ورخوت حرکت کردن
hulk باسنگینی ورخوت حرکت کردن
fudges فریفتن اهسته حرکت کردن
proceeded رهسپار شدن حرکت کردن
wriggle حرکت کرم وار کردن
fudged فریفتن اهسته حرکت کردن
fudge فریفتن اهسته حرکت کردن
ripples بطور موجی حرکت کردن
belt باشدت حرکت یا عمل کردن
wriggling حرکت کرم وار کردن
jibe ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
zoomed با صدای وزوز حرکت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com