Dictiornary-Farsi | مثل فرفره چرخیدن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 126 (7 milliseconds)

English	Persian
purl	مثل فرفره چرخیدن
purled	مثل فرفره چرخیدن
purling	مثل فرفره چرخیدن
purls	مثل فرفره چرخیدن
whiz	مثل فرفره چرخیدن


Other Matches

spin	فرفره
gigs	فرفره
gig	فرفره
spins	فرفره
pinwheel	فرفره
whirligig	فرفره
waggly	فرفره وار
spherical top	فرفره کروی
spin	فرفره خوردن روی یک پا یا دو پا
peg top	فرفره میخ دار
spins	فرفره خوردن روی یک پا یا دو پا
top spin	چرخش فرفره مانند توپ بازی
full spinner	حرکت گوی بولینگ با حالت فرفره
peg in the ring	بازی فرفره چرخابی در توی دایره معین
twirled	چرخیدن
twirls	چرخیدن
twirling	چرخیدن
revolved	چرخیدن
twirl	چرخیدن
revolves	چرخیدن
rotate	چرخیدن
to turn round	چرخیدن
to be in a whirl	چرخیدن
slue	چرخیدن
roll up	چرخیدن
wheels	چرخیدن
wheeling	چرخیدن
wheel	چرخیدن
heels	چرخیدن
heel	چرخیدن
rotates	چرخیدن
rotated	چرخیدن
revolve	چرخیدن
swing	چرخیدن
swings	چرخیدن
turn	چرخیدن
turns	چرخیدن
reel	چرخیدن
reeled	چرخیدن
windmills	چرخیدن
reeling	چرخیدن
spin	چرخیدن
reels	چرخیدن
windmill	چرخیدن
spins	چرخیدن
birr	صدای چرخیدن
change spin	چرخیدن با تغییر پا
twisting	پیچاندن چرخیدن
twists	پیچاندن چرخیدن
full	چرخیدن ژیمناست
twist	پیچاندن چرخیدن
trundling	گشتن چرخیدن
trundles	گشتن چرخیدن
fullest	چرخیدن ژیمناست
turn	گشتن چرخیدن
turn	چرخیدن تاباندن
trundled	گشتن چرخیدن
turns	گشتن چرخیدن
turns	چرخیدن تاباندن
trundle	گشتن چرخیدن
pivoted	روی چیزی چرخیدن
run around in circles <idiom>	دور خود چرخیدن
trolls	چرخیدن چرخاندن گرداندن
pivot	روی پاشنه چرخیدن
pivot	روی چیزی چرخیدن
wryly	کنایه امیز چرخیدن
left turn	حرکت به چپ به سمت چپ چرخیدن
shoulder roll	چرخیدن روی شانه ها
sit spin	چرخیدن روی یک اسکیت
pivoted	روی پاشنه چرخیدن
pivots	روی چیزی چرخیدن
trills	چرخیدن روان شدن
whirl	چرخیدن گردش سریع
orbited	چرخیدن به دور یک مدار
orbits	چرخیدن به دور یک مدار
whirl	چرخ دادن چرخیدن
troll	چرخیدن چرخاندن گرداندن
trill	چرخیدن روان شدن
whirls	چرخ دادن چرخیدن
whirled	چرخیدن گردش سریع
whirled	چرخ دادن چرخیدن
orbit	چرخیدن به دور یک مدار
whirling	چرخیدن گردش سریع
pivots	روی پاشنه چرخیدن
whirling	چرخ دادن چرخیدن
whirls	چرخیدن گردش سریع
wry	کنایه امیز چرخیدن
trilled	چرخیدن روان شدن
free spool	چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
pivots	روی پاشنه گشتن چرخیدن
pivoted	روی پاشنه گشتن چرخیدن
pivot	روی پاشنه گشتن چرخیدن
jackson haines spin	چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
swinge	تلوتلو خوردن بدور چیزی چرخیدن
swing	تاب خوردن دور زدن چرخیدن
swivels	روی محورگرداندن یا گردیدن چرخیدن نوسان
swings	تاب خوردن دور زدن چرخیدن
swivelled	روی محورگرداندن یا گردیدن چرخیدن نوسان
swivel	روی محورگرداندن یا گردیدن چرخیدن نوسان
bias	وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
biases	وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
chest roll	چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
pivots	توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
pivoted	توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
pivot	توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
spinner play	حمله یک نفره با دریافت توپ و چرخیدن یک دایره کامل
to wobble [rotate unevenly]	لنگ بودن [تاب داشتن] [به طور نامنظم چرخیدن] [اصطلاح روزمره]
flipped	پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
flips	پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
flip	پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
null cycle	زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
change of edge	تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
ease turn	سرعت چرخش فرود چرخیدن یا دور زدن هواپیمابرای فرود
sprocket holes	مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
swivels	اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivel	اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled	اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
dropping	گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops	گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop	گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped	گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن

purl