Dictiornary-Farsi | مجازات مالی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
pecuniary penalty	مجازات مالی


Other Matches

fiscal drag	اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
financial statement	صورت مالی گزارش مالی
punitive damages	خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
quando acciderint	وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
cere	موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
wite	مجازات
penalty	مجازات
rocket [British E]	مجازات
retribution	مجازات
punishment	مجازات
castigation	مجازات
pains and penalties	مجازات
the lash	مجازات
penalties	مجازات
sanctioning	مجازات
sanctions	مجازات
sanctioned	مجازات
reprimand	مجازات
sanction	مجازات
reprimanded	مجازات
reprimanding	مجازات
reprimands	مجازات
criminous	مستحق مجازات
communication of punishment	ابلاغ مجازات
absolution	انصراف از مجازات
sanctioned	مجازات کردن
culpable	قابل مجازات
doom	حکم مجازات
culpability	قابلیت مجازات
sanction	مجازات کردن
commutation	تخفیف مجازات
sanctioning	مجازات کردن
suspended sentences	مجازات تعلیقی
punished	مجازات کردن
suspended sentence	مجازات تعلیقی
punish	مجازات کردن
agravation of punishment	تشدید مجازات
accessory punishment	مجازات تبعی
punishes	مجازات کردن
sanctions	مجازات کردن
divine legislation	تشدید مجازات
capital punishment	اعدام مجازات
capital punishment	مجازات اعدام
death penalty	مجازات اعدام
castigator	مجازات کننده
to death penalty	اعدام مجازات
to get ticked off [British E] <idiom>	مجازات شدن
sentence	حکم به مجازات
punishable	مستحق مجازات
punishable	قابل مجازات
punishment	کیفر مجازات
to get a rocket [British E] <idiom>	مجازات شدن
reprieval	تعلیق مجازات
mitigation of punishment	تخفیف مجازات
forfeitable	قابل مجازات
reformative punishment	مجازات تادیبی
punitory	متضمن مجازات
punishment of a minor offence	مجازات تکدیری
punishability	قابلیت مجازات
punishability	مجازات کردنی
sentences	حکم به مجازات
sentencing	حکم به مجازات
principal punishment	مجازات اصلی
fasces	قدرت مجازات
probation	تعلیق مجازات
theories of punishment	فلسفه مجازات
disciplinary punishment	مجازات انضباطی
theories of punishment	اهداف مجازات
deterrent punishment	مجازات ارعابی
deterrennt punishment	مجازات ترهیبی
degrading punishment	مجازات ترذیلی
degradatory punishment	مجازات ترذیلی
suspension of punishment	تعلیق مجازات
pecuniary punishment	مجازات نقدی
pecuniary pumishment	مجازات نقدی
severe punishment	مجازات شاق
supplementary punishment	مجازات تکمیلی
penal <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
punishable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
sanctioned	تصدیق مجازات اقتصادی
sanctions	تصدیق مجازات اقتصادی
actionable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
sanction	تصدیق مجازات اقتصادی
sanctioning	تصدیق مجازات اقتصادی
chargeable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
indictable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
commutation	تبدیل مجازات به اخف
suit the punishment to the crime	انطباق مجازات بر جرم
actionable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
culpable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
indictable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
penal <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
punishable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
actionable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
it is death to	مجازات 0000مرگ است
chargeable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
culpable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
actionable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
punishable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
reproof	مجازات [اصطلاح روزمره]
reprieve	تعلیق اجرای مجازات
censure	مجازات [اصطلاح روزمره]
finger-wagging	مجازات [اصطلاح روزمره]
to be on probation	در دوره تعلیق مجازات
penal code	قانون مجازات عمومی
on probation	به شرط تعلیق مجازات
on probation	در دوره تعلیق مجازات
reprieving	تعلیق اجرای مجازات
penal <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
punishable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
penal <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
indictable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
culpable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
culpable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
indictable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
reprieved	تعلیق اجرای مجازات
reprieves	تعلیق اجرای مجازات
penal codes	قانون مجازات عمومی
punish	مجازات کردن کیفر دادن
punished	مجازات کردن کیفر دادن
punishes	مجازات کردن کیفر دادن
reprieve	مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieves	مجازات کسی را بتعویق انداختن
probation order	دستور یا حکم تعلیق مجازات
to be on probation	در دوره تعلیق مجازات بودن
reprieving	مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieved	مجازات کسی را بتعویق انداختن
lictor	پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
lynch	بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
to give a suspended sentence [British E]	حکم دوره تعلیق مجازات دادن
lynches	بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched	بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
accounting classification	کد مالی
monetary	مالی
finances	مالی
financed	مالی
finance	مالی
financing	مالی
fiscal	مالی
financial	مالی
pecuniary	مالی
capital	قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
financial inventory	ذخایر مالی
financial feasibility	امکان مالی
financial intermediary	واسطه مالی
subsidization	کمک مالی
financial management	مدیریت مالی
sparge	گل مالی کردن
financial expenses	هزینههای مالی
financial e.	متخصص مالی
financial assets	دارائیهای مالی
financial assets	موجودی مالی
taction	دست مالی
financial bill	لایحه مالی
financial budget	بودجه مالی
financial capital	سرمایه مالی
financial data	اطلاعات مالی
financial circles	محافل مالی
financial crisis	بحران مالی
subvention	کمک مالی
subsidy	کمک مالی
snow job	ماست مالی
financial period	دوره مالی
credit	اعتبار مالی
credited	اعتبار مالی
fiscal control	کنترل مالی
crediting	اعتبار مالی
fiscal policy	سیاست مالی
in low water	در تنگی مالی
illinition	روغن مالی
waxing	موم مالی
credits	اعتبار مالی
subsidies	کمکهای مالی
fiscal control	نظارت مالی
inunction	روغن مالی
financial plan	برنامه مالی
self support	استقلال مالی
financial policy	سیاست مالی
financial position	وضعیت مالی
financial relations	روابط مالی
financial secretary	مشاور مالی
rough usage	دست مالی
financial status	وضع مالی
padding	لگد مالی
non pecuniary	غیر مالی
judgment debt	محکوم به مالی
fiscally	ازلحاظ مالی
slobbery	لجن مالی
fiscal years	سال مالی
fiscal years	دوره مالی
financial centers	مراکز مالی
fiscal	سال مالی
funded	اعتبار مالی
fund	اعتبار مالی
anointment	پماد مالی
financially	از نظر مالی
financier	متخصص مالی