Dictiornary-Farsi | مجاز معتبر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
accredited	مجاز معتبر


Other Matches

piggybacks	دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggyback	دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
legit	نمایش مجاز تاتر مجاز
visiting correspondent	نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
inviolate	معتبر
credible	معتبر
standing	معتبر
creditable	معتبر
substantial	معتبر
valid	معتبر
of good standing	معتبر
of reputation	معتبر
trusty	معتبر
fiduciary	معتبر
authentical	معتبر
authentic	معتبر
authoritative	معتبر
creditor	معتبر
liable	معتبر
responsible	معتبر
well-thought-of	معتبر
well thought of	معتبر
validated	معتبر ساختن
faithworthy	امین معتبر
accredits	معتبر شناختن
validate	معتبر ساختن
validates	معتبر ساختن
man of credit	شخص معتبر
accrediting	معتبر شناختن
accredit	معتبر شناختن
validating	معتبر ساختن
good	پاک معتبر
hard currencies	ارز معتبر
dow	معتبر بودن
to count [as]	معتبر بودن
to hold water	معتبر بودن
to be valid	معتبر بودن
hold good	معتبر بودن
good and svfficient bail	ضامن معتبر
man of crdit	شخص معتبر
valid assumptions	فروض معتبر
reputably	بطور معتبر یا مشهور
validation	تایید معتبر سازی
reliable	معتبر قابل اتکا
credible <adj.>	قابل اعتبار [معتبر] [اقتصاد]
good	معتبر موجه نسبتا" زیاد
accredits	معتبر ساختن اختیار دادن
time out	معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
accrediting	معتبر ساختن اختیار دادن
not valid abroad	در خارج [از کشور] معتبر نیست
accredit	معتبر ساختن اختیار دادن
to keep an oath inviolate	معتبر نگه داشتن سوگند
authorized level of organization	سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
validity	نفوذ قوت قانونی معتبر بودن
europatents	اختراع ثبت شده که دراروپا معتبر میباشد
validation	بررسی انجام شده برای معتبر بودن داده
authority	مدرک یا ماخذی از کتاب معتبریا سندی نویسندهء معتبر
big five	پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
del credere	ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
local	انتساب متغیر که فقط در بخشی از برنامه کامپیوتری یا ساختار آن معتبر است
locals	انتساب متغیر که فقط در بخشی از برنامه کامپیوتری یا ساختار آن معتبر است
two phase commit	ن میشود که هر مرححله تراکنش صحیح است و معتبر , پیش از برخورد با تغییرات پایگاه داده ها
dual	دادههای ترکیبی هر مجموعهای از داده در پاس یا لبه ساعت مختلف آماده و معتبر است
tropologic	مجاز
licensable	مجاز
toluene	حد مجاز
at liberty	مجاز
licensed	مجاز
allowable	مجاز
permissive	مجاز
admissibll	مجاز
metonymy	مجاز
authorized	مجاز
admittable	مجاز
rated	مجاز
authorrized	مجاز
certified	مجاز
allowed	مجاز
permissible	مجاز
authorised	مجاز
commissioned	مجاز
admissible	مجاز
legal	مجاز
permitted	مجاز
lawful	مجاز
authorised clerk	واسطه مجاز
ban item	غیر مجاز
authorise	مجاز نمودن
legitimizes	مجاز کردن
bona fide holder	دارنده مجاز
legitimized	مجاز کردن
legitimize	مجاز کردن
tolerance	خطای مجاز
bag limit	حد مجاز صید
legitimizing	مجاز کردن
trope	مجاز استعاره
authorized bank	بانک مجاز
troplogy	مجاز گوئی
authorized manpower	استعدادپرسنلی مجاز
permissible deviation	تفاوت مجاز
authorized allowance	سهمیه مجاز
admitance	روا مجاز
authorized strength	استعداد مجاز
licensing hours	زمان مجاز
authorized program	برنامه مجاز
not allowed	غیر مجاز
circuit allocated use	مدارچانلهای مجاز
height clearance	ارتفاع مجاز
permits	مجاز کردن
permit	مجاز کردن
impermissible	غیر مجاز
fair game	شکار مجاز
working load	بار مجاز
justifiability	مجاز بودنی
lawfully	به طور مجاز
licit	روا مجاز
permitting	مجاز کردن
allowance	میزان مجاز
permissible load	بار مجاز
legitimization	مجاز کردن
legitimising	مجاز کردن
permissible velocity	سرعت مجاز
delegation of authority	مجاز شمردن
metonym	مجاز مرسل
legitimises	مجاز کردن
legitimised	مجاز کردن
allowances	میزان مجاز
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
figuratively	بطور مجاز
setting	شدت مجاز
frees	مجاز منفصل
complement	حد مجاز مکمل
complemented	حد مجاز مکمل
tolerance limit	خطای مجاز
revocable contract	عقد مجاز
prescribed load	بار مجاز
complementing	حد مجاز مکمل
idiographic	وابسته به مجاز
freeing	مجاز منفصل
freed	مجاز منفصل
settings	شدت مجاز
dose	مقدار مجاز
dosed	مقدار مجاز
doses	مقدار مجاز
dosing	مقدار مجاز
free	مجاز منفصل
tolerance	تفاوت مجاز
safe load	بار مجاز
contraband	غیر مجاز
complements	حد مجاز مکمل
allowable load	بار مجاز
working stress	تنش مجاز
allowable stress	تنش مجاز
on the house <idiom>	مجاز درکاری
allowable level	تراز مجاز
allowable cargo load	حداکثربار مجاز
allowable cargo load	بار مجاز
unauthorized	غیر مجاز
permissible velocity	تندی مجاز
tolerances	تفاوت مجاز
permissible dosage	دوز مجاز
allowed vibrations	ارتعاشهای مجاز
speed limit	سرعت مجاز
speed limits	سرعت مجاز
permissibly	بطور مجاز
tolerances	خطای مجاز
maximum permissible voltage	ولتاژ مجاز حداکثر
peak strenght	حداکثر استعداد مجاز
permissible dosage	میزان داروی مجاز
tare	وزن مجاز یک فرف
tensile stress	تنش کششی مجاز
manpower cieling	حداکثرنیروی انسانی مجاز
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
maximum permissible load	بار مجاز حداکثر
safe loads tables	جداول بارهای مجاز
personnel authorization	جدول پرسنلی مجاز
twenty four hour charge rate	امپر مجاز باتری
table of allowance	جدول سهمیه مجاز
prescribed load	بار مهمات مجاز
personnel authorization	سطح پرسنلی مجاز
taxi stand	ماندگاه مجاز تاکسی
number	مجموعه مقادیر مجاز
authorized parts list	لیست قطعات مجاز
authorized manpower	نیروی انسانی مجاز
authorized allowance supplies	سهمیه اماد مجاز
authorized allowance supplies	سهمیه مجاز اماد
ranged	مجموعه مقادیر مجاز
allowed quantum state	حالت کوانتومی مجاز
allowed energy levels	ترازهای انرژی مجاز
rating	نحوه عملکرد مجاز
range	مجموعه مقادیر مجاز
security	مشخصات کاربران مجاز
ranges	مجموعه مقادیر مجاز
ratings	نحوه عملکرد مجاز
numbers	مجموعه مقادیر مجاز
allowable cabin load	بار مجاز هواپیما
illigal character	دخشه غیر مجاز
illigal character	کاراکتر غیر مجاز
illicit advertising	تبلیغ غیر مجاز
circuit allocated use	سهمیه مدارهای مجاز