English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (5 milliseconds)
English Persian
ghazi مجاهد دینی
Other Matches
precepts of god فرایض دینی احکام دینی
fighter of a holy war مجاهد
devotees مجاهد
zealous مجاهد
devotee مجاهد
zealot ادم متعصب یاهواخواه مجاهد
zealots ادم متعصب یاهواخواه مجاهد
religious دینی
perfidy بی دینی
chos in action حق دینی
irreligion بی دینی
indevotion بی دینی
impiety بی دینی
impiousness بی دینی
heathenishness بی دینی
godlessness بی دینی
ungodliness بی دینی
irreligiously ازروی بی دینی
proselytism تبلیغ دینی
impiously از روی بی دینی
martyry بشهادت دینی
orthodoxy راست دینی
orthodoxies راست دینی
mufti پیشوای دینی
religious delusion هذیان دینی
cult ایین دینی
sacrament رسم دینی
sacrament ایین دینی
sacraments ایین دینی
cults ایین دینی
things in action اموال دینی
dogma عقیده دینی
religious instruction اموزش دینی
sacraments رسم دینی
religious matters امور دینی
religious rites اداب دینی
dogmas عقیده دینی
ritualization انجام شعائر دینی
theologue طلبه علوم دینی
to discharge of an obligation از دینی مبرا کردن
mystagogy تفسیر رموز دینی
adultery بی دینی ازدواج غیرشرعی
chaplain افسر امور دینی
chaplains افسر امور دینی
karma سرنوشت مراسم دینی
persuasions اطمینان عقیده دینی
persuasion اطمینان عقیده دینی
seminaries مدرسه علوم دینی
seminary مدرسه علوم دینی
catechesis کتاب تعلیمات دینی
declaration of indulgence اعلام ازادی دینی
theological school مدرسه علوم دینی
catechisms کتاب سوال وجواب دینی
catechism کتاب سوال وجواب دینی
hardshell سخت در رعایت ایین دینی
irreligionist کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
mosaic d. وضع احکام دینی درزمان موسی
ritualistic مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
theolog دانشمند علم دین طلبه علوم دینی
sacramentalism اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
methodize در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
dispensation وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
dispensations وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
simony خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
free thinkers افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
Salvation Army تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
ultraist کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
ritualize رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
indifferentist کسیکه بموضوع عای دینی لاقید است و بشناختن حق ازباطل اهمیتی نمیدهد
three-day retreat گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی [برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com