Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (10 milliseconds)
English
Persian
shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
mall
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
Other Matches
integrate circuit transistor
ترانزیستور در مدار مجتمع ترانزیستور مجتمع
colonies
مجتمع
colony
مجتمع
complex
مجتمع
complexes
مجتمع
hardware
مدارهای مجتمع
integrating
مجتمع کردن
integrates
مجتمع کردن
tail clusters
ابگیرهای مجتمع
port complex
مجتمع بندری
integrate
مجتمع کردن
regroups
مجتمع شدن
regrouping
مجتمع شدن
integrated program
برنامه مجتمع
regroup
مجتمع شدن
integrated circuit
مدار مجتمع IC
integrated circuit
مدار مجتمع
integration
مجتمع سازی
integrate resistor
مقاومت مجتمع
regrouped
مجتمع شدن
assembles
مجتمع کردن
integrate circuit
مدار مجتمع
assemble
مجتمع کردن
integrate electronics
الکترونیک مجتمع
biocinosis
مجتمع زیستی
integrate transmission line
خط انتقال مجتمع
integrate system
سیستم مجتمع
cell assembly
مجتمع یاختهای
assembled
مجتمع کردن
i.c.
مدار مجتمع
integrate electronic component
قطعه الکترونیکی مجتمع
microcircuit
مدار مجتمع پیچیده
integrated software
نرم افزار مجتمع
join up
مجتمع کردن هواپیماها
medium scale integration
مدار مجتمع با دو قطعه
monolithic integrated circuit
مدار مجتمع یکپارچه
idp
پردازش داده مجتمع
integrated data processing
پردازش داده مجتمع
integrate transmission system
سیستم انتقال مجتمع
vector data aggregate
بردار اطلاعات مجتمع
integrate magnetic circuit
مدار مغناطیسی مجتمع
integrate logic circuit
مدار منطقی مجتمع
commerical
تجاری
relating to business
<adj.>
تجاری
business
<adj.>
تجاری
mercantile
تجاری
commercial
تجاری
for-profit
<adj.>
تجاری
commercial
<adj.>
تجاری
corporate
[commercial]
<adj.>
تجاری
integrate semiconductor circuit
مدار نیمه هادی مجتمع
medium scale intergration
مجتمع سازی در مقیاس متوسط
medium scale integration
مجتمع سازی در مقیاس متوسط
integrate circuit technology
مطالعه فن مدار مجتمع تکنولوژی ای سی
large scale integration
مجتمع سازی در مقیاس بزرگ
microcontroller
مدار مجتمع که حاوی CPU
shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
small scale integration
مجتمع سازی در مقیاس کوچک
strip mall
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
management group
ائتلاف تجاری
business graphics
گرافیکهای تجاری
business inventories
موجودی تجاری
business mechines
ماشینهای تجاری
franchise
حق اشتراک تجاری
commercial area
منطقه تجاری
commercial attache
وابسته تجاری
commercial company
شرکت تجاری
commercial marine
کشتی تجاری
commercial relations
مناسبات تجاری
commerical language
زبان تجاری
factorship
نمایندگی تجاری
instrument of commerce
سند تجاری
trade balance
موازنه تجاری
trade barrier
ممانعت تجاری
trade barriers
موانع تجاری
trade credit
اعتبار تجاری
trade cycle
دور تجاری
trade discount
تخفیف تجاری
trade mark
علامت تجاری
trade price
قیمت تجاری
trade restriction
محدودیت تجاری
market freedom
ازادی تجاری
memorandum of association
شرکتنامه تجاری
business failure
ناکامی تجاری
business failure
شکست تجاری
trade unions
اتحادیه تجاری
trades unions
اتحادیه تجاری
trade names
اسم تجاری
argosy
کشتی تجاری
trademark
علامت تجاری
balance of trade
تراز تجاری
balance of trade
موازنه تجاری
business
شرکت تجاری
trade name
اسم تجاری
commercials
اگهیهای تجاری
deals
توافق تجاری
trademarks
مارک تجاری
deal
توافق تجاری
trademarks
علامت تجاری
trade union
اتحادیه تجاری
trade fair
نمایشگاه تجاری
business enterprise
بنگاه تجاری
brand
علامت تجاری
branding
علامت تجاری
consortia
ائتلاف تجاری
consortium
ائتلاف تجاری
consortiums
ائتلاف تجاری
brands
علامت تجاری
business cycle
دور تجاری
trade fairs
نمایشگاه تجاری
businesses
شرکت تجاری
trademark
مارک تجاری
parallelled
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
integrated accounting package
بسته پیش نوشته حسابداری مجتمع
paralleling
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
parallel
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
parallels
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
very large scale integration
مجتمع سازی در مقیاس بسیار بزرگ
usli
مجتمع سازی درمقیاس ماوراء بزرگ
speeches
مدار مجتمع با صوت تولید شده .
speech
مدار مجتمع با صوت تولید شده .
paralleled
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
ultra large scale integration
مجتمع سازی در مقیاس ماوراء بزرگ
parallelling
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
unfair trade practice
اعمال تجاری نادرست
procyclical
در جهت دور تجاری
trade pack
بسته بندی تجاری
trade cycle
دوره فعالیت تجاری
tight squeeze
<idiom>
شرایط سخت تجاری
extensions
تمدید اسناد تجاری
big business
واحد تجاری بزرگ
small business computer
کامپیوتر کوچک تجاری
refusal to accept a bill
نکول اسناد تجاری
ship's master
کاپیتان کشتی تجاری
trade agreement
موافقت نامه تجاری
extension
تمدید اسناد تجاری
liner trade
کشتیرانی منظم تجاری
trade balance deficit
کسری تراز تجاری
trade balance surplus
مازاد تراز تجاری
franchise
حق استفاده از اسم تجاری
franchises
حق استفاده از اسم تجاری
to go away on a business trip
به سفر تجاری رفتن
free zone
منطقه ازاد تجاری
commercial road traffic
ترافیک جاده تجاری
to go away
[off]
on business
به سفر تجاری رفتن
business data processing
داده پردازی تجاری
business software
نرم افزارهای تجاری
advertising
تبلیغ و آگهی تجاری
businedd data processing
داده پردازی تجاری
crom
قسمت مجتمع اکثر تراشههای واحدپردازش مرکزی
generations
کامپیوترهایی که از مدارهای مجتمع و نه ترانزیستور استفاده می کنند
base complex
مجتمع پایگاه هوایی یا دریایی یا زمینی و غیره
generation
کامپیوترهایی که از مدارهای مجتمع و نه ترانزیستور استفاده می کنند
shopping mall
[American]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
registered trade mark
علامت تجاری ثبت شده
retail shopping centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
cutty sark
نام تجاری نوعی ویسکی
shopping centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
common business oreinted language
زبان با گرایش متداول تجاری
comecon
گروه تجاری بلوک شرق
mall
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
opto electronics
تکنولوژی مربوط به مجتمع سازی دانش نور و الکترونیک
jumbo chip
مدار مجتمع که از مهر نیمه هادی استفاده میکند
ices
System Engineering IntegratedCivil سیستم مجتمع مهندسی عمران
substrate
ماده اصلی که روی آن یک مدار مجتمع ایجاد میشود
lsi
Integration Scale Large مجتمع سازی در مقیاس بزرگ
msi
مجتمع سازی در مقیاس متوسط Integration Scale edium
music chip
مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
comprehensive job
کاری که کلیه اجزا ان در رشته واحدی مجتمع شود
prestel
سرویس متن تجاری تصویری در انگلستان
kaypro
علامت تجاری کامپیوترهای قابل حمل
vhsic program
Circuit Integration HighSpeed Very program برنامه مدار مجتمع بسیارسریع
thirds
محدوده کامپیوترها که مدررهای مجتمع به جای ترانزیستور به کار می رفتند
third
محدوده کامپیوترها که مدررهای مجتمع به جای ترانزیستور به کار می رفتند
metal oxide semiconductor
طراحی مدار مجتمع و روش ساخت با استفاده جفت تراتریستورهای p و n
microprocessors
مدار مجتمع که حاوی تمام قط عات واحد پردازش مرکزی
microprocessor
مدار مجتمع که حاوی تمام قط عات واحد پردازش مرکزی
favorable balance of trade
موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
underconsumption theory of
نظریه دور تجاری بر مبنای مصرف ناکافی
presentation graphics
گرافیک برای نمایش اطلاعات تجاری یا داده
edu
سسه تحصیلاتی است ونه شرکت تجاری
entrepremership
اداره و سازماندهی فعالیتهای تجاری یا مقاطعه کاری
depressions
کسادی بازار تجاری واقتصادی افسردگی روانی
depression
کسادی بازار تجاری واقتصادی افسردگی روانی
factoring agent
فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
inhibits
توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
inhibit
توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
pinout
شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com