English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (29 milliseconds)
English Persian
retool مجددا با ابزار تجهیز کردن
Other Matches
tool دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
equip تجهیز کردن
mobilizing تجهیز کردن
mobilised تجهیز کردن
mobilises تجهیز کردن
mobilising تجهیز کردن
mobilize تجهیز کردن
mobilizes تجهیز کردن
equipping تجهیز کردن
mobilization تجهیز کردن
equips تجهیز کردن
mobilized تجهیز کردن
fit out تجهیز کردن
re claim مجددا ادعا کردن
reintegrate مجددا برقرار کردن
restated مجددا بیان کردن
restate مجددا بیان کردن
restating مجددا بیان کردن
restates مجددا بیان کردن
reallocation مجددا واگذار کردن
rearming تجهیز کردن بااسلحه نوین تجدید جنگ افزار کردن
spruce up <idiom> مجددا آراستن ،تمیز کردن
reconsider مجددا درامری مطالعه کردن
reconsiders مجددا درامری مطالعه کردن
reconsidered مجددا درامری مطالعه کردن
reconsidering مجددا درامری مطالعه کردن
plenish با اثاثه انباشتن تجهیز کردن
to cross-check the result with a calculator حل را مجددا با ماشین حساب بررسی کردن
outfit سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfits سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
reforest مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforests مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforested مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforesting مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
recompile کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
mobilizes تجهیز کردن متحرک کردن
mobilised تجهیز کردن متحرک کردن
mobilizing تجهیز کردن متحرک کردن
mobilises تجهیز کردن متحرک کردن
mobilising تجهیز کردن متحرک کردن
mobilize تجهیز کردن متحرک کردن
mobilized تجهیز کردن متحرک کردن
control equipment ابزار وارسی ابزار پایش
jigs ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
equipment تجهیز
outfit تجهیز
accoutrements تجهیز
de novo مجددا
outfits تجهیز
tooling تجهیز
habilitation تجهیز
mobilization of savings تجهیز پس انداز
mobilizable قابل تجهیز
reprinting مجددا بطبع رساندن
reprinted مجددا بطبع رساندن
reprint مجددا بطبع رساندن
advancing قبلا تجهیز شده
realigned مجددا متحد شدن
reprints مجددا بطبع رساندن
realigning مجددا متحد شدن
realign مجددا متحد شدن
realigns مجددا متحد شدن
advances قبلا تجهیز شده
advance قبلا تجهیز شده
trimming tool ابزار ویژه قطع کردن زائده ها
redefinable انچه مجددا قابل تعریف است
point نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
eerom دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
defragmentation ابزار نرم افزاری که عمل یکپارچه کردن روی دیسک سخت را انجام میدهد
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
halt دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
halts دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
halted دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
resumes در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
reentry vehicle مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
reset برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
resets برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
halted دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halt دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halts دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
doodads ابزار
doodad ابزار
instrumentation ابزار
tool ابزار
locking device ابزار
gadget ابزار
gadgets ابزار
instrument ابزار
tools ابزار
yard stick خط کش [ابزار]
implement ابزار
folding ruler خط کش [ابزار]
implemented ابزار
yardstick خط کش [ابزار]
folding rule خط کش [ابزار]
folding meter stick خط کش [ابزار]
double meter stick [American] خط کش [ابزار]
implements ابزار
implementing ابزار
devices ابزار
carpenter's rule خط کش [ابزار]
device ابزار
hardware ابزار
tool maker ابزار ساز
control equipment ابزار نظارت
groupware ابزار گروهی
tool holder ابزار گیر
toll steel فولاد ابزار
groupware گروه ابزار
tool set دست ابزار
machine tools ابزار ماشینی
astragal ابزار فیتیله ای
drilling machine دریل [ابزار]
boring machine دریل [ابزار]
angle-roll ابزار گرد
toolhouse انبار ابزار
credit instrument ابزار اعتباری
toolbox جعبه ابزار
tool sharpener ابزار چاق کن
gosseneck tool ابزار دوخمی
tool maker ابزار مند
toolroom اتاق ابزار
fishing tackle ابزار ماهیگیری
machine tool ابزار ماشینی
astragulus ابزار فیتیله ای
helve دسته ابزار
clone ابزار همگن
knurled tool ابزار آج دار
tax instrument ابزار مالیاتی
hawksbill ابزار رخ منقاری
hawksbeak ابزار رخ منقاری
planishing tool ابزار پرداخت
spatula [American] ] کارتک [ابزار]
generating tool ابزار تولید
scraper [British کارتک [ابزار]
spackle knife کارتک [ابزار]
putty knife کارتک [ابزار]
clone ابزار همزاد
cloned ابزار همگن
development tools ابزار توسعه
bench میز ابزار
bird's-break ابزار رخ منقاری
instrument panels پهنهی ابزار
instrument panels پیشخوان ابزار
cloning ابزار همزاد
common round ابزار فیتیله
precision tool ابزار دقیق
tool ابزار کار
cloning ابزار همگن
clones ابزار همزاد
clones ابزار همگن
diamond-fret ابزار لوزی
cloned ابزار همزاد
steelwork ابزار پولادین
metal cutting tool ماشین ابزار
carpenter's rule خط کش تاشو [ابزار]
machine shop tool ابزار ماشینی
tool kits جعبه ابزار
tool kit جعبه ابزار
tool boxes جعبه ابزار
tool box جعبه ابزار
workbox جعبه ابزار
metal cutting فلزبری [ابزار]
lathe tool ابزار تراش
folding yardstick [metric] خط کش تاشو [ابزار]
knurled tool ابزار اج کاری
joiner's hardware ابزار نجاری
double meter stick [American] خط کش تاشو [ابزار]
folding meter stick خط کش تاشو [ابزار]
folding rule خط کش تاشو [ابزار]
milling cutter ابزار فرزکاری
firmware استوار- ابزار
milling tool ابزار فرزکاری
hardware سخت ابزار
furniture ابزار اهنی
means of production ابزار تولید
moulding plane رنده ابزار
manipulandum ابزار پاسخ
moulding templet ابزار کشویی
yard stick خط کش تاشو [ابزار]
yardstick خط کش تاشو [ابزار]
folding ruler خط کش تاشو [ابزار]
operandum ابزار پاسخ
electric drills دریل ها [ابزار]
drills دریل ها [ابزار]
drilling machines دریل ها [ابزار]
boring machines دریل ها [ابزار]
electric drill دریل [ابزار]
centering tool ابزار تمرکز
cold heading tool ابزار سردکار
hand tool ابزار دستی
drill دریل [ابزار]
turning tool ابزار تراشکاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com