English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (29 milliseconds)
English Persian
spellbind مجذوب کردن مفتون ساختن
Other Matches
spellbound مفتون مجذوب
attracting جذب کردن مجذوب ساختن
attracted جذب کردن مجذوب ساختن
attracts جذب کردن مجذوب ساختن
attract جذب کردن مجذوب ساختن
enthralling مفتون ساختن
enthrals مفتون ساختن
enthralled مفتون ساختن
enthraling مفتون ساختن
enthraled مفتون ساختن
enthral مفتون ساختن
enthrall مفتون ساختن
mashing مفتون کردن
mashes مفتون کردن
mashed مفتون کردن
mash مفتون کردن
fascinated مجذوب کردن
witch مجذوب کردن
fascinates مجذوب کردن
witches مجذوب کردن
win over مجذوب کردن
fascinate مجذوب کردن
to win over to one's side مجذوب خود کردن
engage مجذوب کردن درهم انداختن
engages مجذوب کردن درهم انداختن
scareup فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
charmed مفتون
nuts مفتون
raptured مجذوب
engross مجذوب
hepped up مجذوب
engrossed مجذوب
fascinator مجذوب کننده
absorbs مجذوب شدن در
absorb مجذوب شدن در
attractable مجذوب ساختنی
attractor مجذوب کننده
interested مجذوب غرض الود
have a crush on <idiom> مجذوب کسی شدن
rapt برده شده مجذوب
damp دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
engineered اداره کردن طرح کردن و ساختن
makes درست کردن ساختن اماده کردن
engineers اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineer اداره کردن طرح کردن و ساختن
make درست کردن ساختن اماده کردن
prepare اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares اماده کردن ساختن ترکیب کردن
To bear (put up) with somebody. با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
preparing اماده کردن ساختن ترکیب کردن
to manufacture [into] ساختن [درست کردن] [به]
work up ترکیب کردن ساختن
getting مجاب کردن ساختن
get مجاب کردن ساختن
to lay it on thick نصب کردن ساختن
gets مجاب کردن ساختن
violate بی حرمت ساختن مختل کردن
reproduced چاپ کردن دوباره ساختن
violated بی حرمت ساختن مختل کردن
violates بی حرمت ساختن مختل کردن
agonise معذب ساختن متاثر کردن
please خشنود ساختن کیف کردن
trump up <idiom> ساختن ،درمغز اختراع کردن
reproduces چاپ کردن دوباره ساختن
proscribes ممنوع ساختن تحریم کردن
incapacitated ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitate ناتوان ساختن محجور کردن
discompose مضطرب ساختن پریشان کردن
destroying ویران کردن نابود ساختن
reproduce چاپ کردن دوباره ساختن
incapacitating ناتوان ساختن محجور کردن
entombs دفن کردن مقبره ساختن
highlighting روشن ساختن مشخص کردن
fraternising برادری کردن متفق ساختن
tepefy ولرم کردن ملول ساختن
redargue متهم ساختن تکذیب کردن
surprise متعجب ساختن غافلگیر کردن
assimilates هم جنس کردن شبیه ساختن
destroys ویران کردن نابود ساختن
destroy ویران کردن نابود ساختن
surprises متعجب ساختن غافلگیر کردن
entombing دفن کردن مقبره ساختن
fructify برومند کردن بارور ساختن
oblige وادار کردن مرهون ساختن
proscribing ممنوع ساختن تحریم کردن
admired متحیر کردن متعجب ساختن
prey دستخوش ساختن طعمه کردن
prepare مهیا ساختن مجهز کردن
provides میسر ساختن تامین کردن
provide میسر ساختن تامین کردن
improvise انا ساختن تعبیه کردن
prepares مهیا ساختن مجهز کردن
preparing مهیا ساختن مجهز کردن
improvises انا ساختن تعبیه کردن
illuminates درخشان ساختن زرنما کردن
improvising انا ساختن تعبیه کردن
fraternised برادری کردن متفق ساختن
fraternizing برادری کردن متفق ساختن
fraternizes برادری کردن متفق ساختن
fraternises برادری کردن متفق ساختن
proscribed ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribe ممنوع ساختن تحریم کردن
obliged وادار کردن مرهون ساختن
obliges وادار کردن مرهون ساختن
fraternize برادری کردن متفق ساختن
indicate نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicated نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicates نمایان ساختن اشاره کردن بر
to cotton together باهم ساختن یارفاقت کردن
to cotton with each other باهم ساختن یارفاقت کردن
lanes کوچه ساختن منشعب کردن
lane کوچه ساختن منشعب کردن
surprize متعجب ساختن غافلگیر کردن
pt down هرز اب ساختن منکوب کردن
tumify اماس کردن متورم ساختن
pleases خشنود ساختن کیف کردن
admires متحیر کردن متعجب ساختن
emboss مزین کردن پرجلوه ساختن
fraternized برادری کردن متفق ساختن
reproducing چاپ کردن دوباره ساختن
assimilating هم جنس کردن شبیه ساختن
frankest باطل کردن مصون ساختن
franking باطل کردن مصون ساختن
assimilate هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilate تلفیق کردن همانند ساختن
to hammer out ساختن بکوشش درست کردن
assimilated هم جنس کردن شبیه ساختن
retard کند ساختن معوق کردن
assimilated تلفیق کردن همانند ساختن
subdues مقهور ساختن رام کردن
assimilates تلفیق کردن همانند ساختن
internalizes باطنی ساختن داخلی کردن
franks باطل کردن مصون ساختن
assimilating تلفیق کردن همانند ساختن
entomb دفن کردن مقبره ساختن
serialised نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialises نوبتی کردن پیاپی ساختن
franker باطل کردن مصون ساختن
franked باطل کردن مصون ساختن
frank باطل کردن مصون ساختن
internalized باطنی ساختن داخلی کردن
internalize باطنی ساختن داخلی کردن
internalising باطنی ساختن داخلی کردن
illuminate درخشان ساختن زرنما کردن
internalises باطنی ساختن داخلی کردن
internalised باطنی ساختن داخلی کردن
subduing مقهور ساختن رام کردن
illuminating درخشان ساختن زرنما کردن
subdue مقهور ساختن رام کردن
to bear with a person باکسی ساختن یاسازش کردن
inculcate جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcated جایگیر ساختن تلقین کردن
retards کند ساختن معوق کردن
inculcates جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcating جایگیر ساختن تلقین کردن
retarding کند ساختن معوق کردن
serialising نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialize نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialized نوبتی کردن پیاپی ساختن
localizes محلی کردن موضعی ساختن
perpetuates دائمی کردن جاودانی ساختن
localize محلی کردن موضعی ساختن
avouch تضمین کردن مستقر ساختن
entombed دفن کردن مقبره ساختن
localising محلی کردن موضعی ساختن
localises محلی کردن موضعی ساختن
perpetuating دائمی کردن جاودانی ساختن
detect کشف کردن نمایان ساختن
serializes نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializing نوبتی کردن پیاپی ساختن
internalizing باطنی ساختن داخلی کردن
localizing محلی کردن موضعی ساختن
detecting کشف کردن نمایان ساختن
detects کشف کردن نمایان ساختن
perpetuate دائمی کردن جاودانی ساختن
detected کشف کردن نمایان ساختن
incapacitates ناتوان ساختن محجور کردن
perpetuated دائمی کردن جاودانی ساختن
engrave گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
enabling قادر ساختن وسیله فراهم کردن
illume منور کردن روشن فکر ساختن
engraves گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engraved گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
enable قادر ساختن وسیله فراهم کردن
cark بار کردن غمگین ساختن یاشدن
enabled قادر ساختن وسیله فراهم کردن
recess موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
freezes ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
located مستقر ساختن مکان یابی کردن
locate مستقر ساختن مکان یابی کردن
locates مستقر ساختن مکان یابی کردن
freeze ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
mirrored دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrors دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
enables قادر ساختن وسیله فراهم کردن
mirror دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
recesses موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
locating مستقر ساختن مکان یابی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com