English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (17 milliseconds)
English Persian
scenic مجسم کننده
visualizer مجسم کننده
Search result with all words
presence درنظر مجسم کننده
hypotyposis تشریح مجسم کننده
personifier مجسم کننده شخصیت دیگری
theanthropic مجسم کننده ذات خدادرهیکل انسان
Other Matches
images مجسم کردن خوب شرح دادن مجسم ساختن
personofied مجسم
parsonified مجسم
incarnate مجسم
portrayal مجسم سازی
portrayals مجسم سازی
figures مجسم کردن
picture مجسم کردن
image مجسم کردن
depicts مجسم کردن
figuring مجسم کردن
figure مجسم کردن
depicted مجسم کردن
the picture of joy خوشی مجسم
pictured مجسم کردن
depicting مجسم کردن
pictures مجسم کردن
picturing مجسم کردن
presentive مجسم سازنده
depict مجسم کردن
to picture to oneself مجسم کردن
embodied labor کار مجسم
relived در نظر مجسم کردن
relive در نظر مجسم کردن
embody مجسم کردن دربرداشتن
character مجسم کردن شخصیت
characters مجسم کردن شخصیت
embodied مجسم کردن دربرداشتن
reliving در نظر مجسم کردن
relives در نظر مجسم کردن
embodies مجسم کردن دربرداشتن
embodying مجسم کردن دربرداشتن
picture to oneself پیش خود مجسم کردن
incarnate برنگ گوشتی مجسم کردن
pictorial تصویر نما مجسم سازنده
envisaged انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
incarnationist کسی که مسیح را خدای مجسم می داند
envisages انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
personalize شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
envisaging انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisage انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
zoomorphic دارای خدایان مجسم بشکل جانور
The painting portrays the death of Nelson. این نقاشی مرگ نلسون را مجسم می کند .
an impersonal deity خدایی که هرگز مجسم بصورت شخص نمیشود
Cupid خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
cupids خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
objectify بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
Floret [rosette] [طرح گل رزی با حالتی منظم و هندسی که جلوه ای از یک شکوفه را مجسم می سازد.]
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
characterization مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
portraying توصیف کردن مجسم کردن
epitomizing متمرکز کردن مجسم کردن
epitomised متمرکز کردن مجسم کردن
epitomises متمرکز کردن مجسم کردن
epitomizes متمرکز کردن مجسم کردن
epitomized متمرکز کردن مجسم کردن
portray توصیف کردن مجسم کردن
epitomize متمرکز کردن مجسم کردن
epitomising متمرکز کردن مجسم کردن
portrayed توصیف کردن مجسم کردن
depicture مجسم کردن نقش کردن
portrays توصیف کردن مجسم کردن
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
to portray somebody [something] نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
refutative رد کننده
crusher له کننده
refutatory رد کننده
fluxing oil اب کننده
refuser رد کننده
hopper لی لی کننده
thinner کم کننده
repudiationist رد کننده
crepitant خش خش کننده
solvent اب کننده
doer کننده
doers کننده
bidder کننده
wheezier خس خس یا خر خر کننده
swooner غش کننده
bandwidth یچ کننده
wheeziest خس خس یا خر خر کننده
wheezy خس خس یا خر خر کننده
bidders کننده
solvents اب کننده
mauler له کننده
skittish رم کننده
hoppers لی لی کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com