Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (7 milliseconds)
English
Persian
preserve wood
محافظت چوب
Search result with all words
enhance
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
enhanced
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
enhances
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
enhancing
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
cassette
چرخ باریک نوار مغناطیسی که در یک پوشش محکم برای محافظت قرار دارد
cassette
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cassettes
چرخ باریک نوار مغناطیسی که در یک پوشش محکم برای محافظت قرار دارد
cassettes
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
circuit
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuits
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
care
محافظت
care
محافظت کردن مراقبت
cared
محافظت
cared
محافظت کردن مراقبت
cares
محافظت
cares
محافظت کردن مراقبت
unprotected
که قابل تغییرات و محافظت شده نیست
preservation
محافظت جلوگیری
preservation
محافظت
protection
محافظت
cover
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
coverings
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
covers
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
shield
محافظت کردن
shields
محافظت کردن
optical
شیشه یا پلاستیک محافظت شده با مواد محافظ برای ارسال پیاپی سیگنالهای نوری
safety net
وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
safety nets
وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
breaker
وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
breakers
وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
protective
زره حفافتی محافظت کننده
fuse
وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
fused
وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
goggles
عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
guard
محافظت کردن نگهبانی کردن
guard
چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guard
محافظت کردن
guarding
محافظت کردن نگهبانی کردن
guarding
چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guarding
محافظت کردن
guards
محافظت کردن نگهبانی کردن
guards
چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guards
محافظت کردن
privilege
ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد
protect
محافظت کردن
protecting
محافظت کردن
protects
محافظت کردن
keep
اداره کردن محافظت کردن
keeps
اداره کردن محافظت کردن
preserve
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserves
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserving
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
variable
داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
variables
داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
parkas
نوعی کت برای محافظت از باد و باران
format
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
formats
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
cladding
ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
security
محافظت شده یا رمزدار
fibre optics
لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
shelter
محافظت حمایت
shelter
محافظت کردن
sheltered
محافظت حمایت
sheltered
محافظت کردن
sheltering
محافظت حمایت
sheltering
محافظت کردن
shelters
محافظت حمایت
shelters
محافظت کردن
screen
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screened
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screening, screenings
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screens
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
automatic reset circuit breaker
محافظت کننده مدر که باافزایش بیش از حد مجازمدار را قطع میکند
blockhouse
ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
copy protection
محافظت از کپی
counter fert
دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
encipher
تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
fettling
شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
guard bit
یک بیت در کلمه ذخیره شده که بیان میکند آیا میتواند تغییر کند یا محافظت شده است
normal maintenance
محافظت عادی
protected passed pawn
پیاده رونده محافظت شده
protected storage
حافظه محافظت شده
protected storage
انباره محافظت شده
reserved words
کلمههای محافظت شده
right of self preservation
حق محافظت از سرحدات خود
stickability
قابلیت محافظت
thermal protection
محافظت حرارتی
write protect
شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
conservation
محافظت
dou
[در معماری چین و ژاپن بلوک چوبی شکاف دار که از طاقچه دیوارکوب محافظت می کند.]
to screen
[from]
[با پرده]
محافظت کردن
[از]
to screen one's eyes from the sun
از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
The Physics of Radiation Protection
فیزیک محافظت از پرتو
Health physics
فیزیک محافظت از پرتو
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com