Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
escort guard
محافظ زندانی جنگی بدرقه زندانی
Other Matches
habeas corpus
دستور احضار زندانی دستوری که دادگاه به زندان محل توقیف زندانی یی که توقیفش را غیر قانونی می داند
wear stripes
دوره زندانی را گذراندن زندانی بودن
prisoners of war
زندانی جنگی
prisoner of war
زندانی جنگی
escorted
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escorting
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escorts
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escort
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
prisoners
زندانی
jailŠetc
زندانی
prisoner
زندانی
gaolbirds
زندانی
jailbird
زندانی
jailbirds
زندانی
termer
زندانی
The fujitive ( elusive ) prisoner .
زندانی فراری
gaoled
زندانی کردن
incarcerating
زندانی کردن
politic
زندانی سیاسی
prisoner's dilemma
معمای زندانی
immure
زندانی کردن
gaols
زندانی کردن
jail
زندانی کردن
to serve time
زندانی بودن
run-ins
زندانی کردن
take prisoner
زندانی کردن
run-in
زندانی کردن
run in
زندانی کردن
send-ups
زندانی کردن
send-up
زندانی کردن
send up
زندانی کردن
incarcerate
زندانی کردن
incarcerated
زندانی کردن
jailed
زندانی کردن
jailing
زندانی کردن
gaol
زندانی کردن
jails
زندانی کردن
releasing a prisoner
ازادسازی زندانی
imprisonment
زندانی شدن
gaoling
زندانی کردن
incarcerates
زندانی کردن
inmates
اهل بیت زندانی
inmate
اهل بیت زندانی
extradition
تسلیم اسیر یا زندانی
probationers
زندانی ازاد شده بقیدشرف
probationer
زندانی ازاد شده بقیدشرف
short term
حداقل مدت تنبیه و زندانی
bars
جای ویژه زندانی درمحکمه
bar
جای ویژه زندانی درمحکمه
qoud
درزندان افگندن زندانی کردن
quads
زندانی کردن در زندان افکندن
quad
زندانی کردن در زندان افکندن
black flag
پرچمی که نشانی اعدام زندانی است
administrative segregation
زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
local parole
زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
probationer
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
probationers
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
serve a sentence
به حکم دادگاه زندانی شدن دوره حبس خود را طی کردن
ticket of leave
سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
arraign
احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
incarcerating
زندانی کردن حبس کردن
incarcerates
زندانی کردن حبس کردن
incarcerate
زندانی کردن حبس کردن
incarcerated
زندانی کردن حبس کردن
to put in to prison
زندانی کردن حبس کردن
crash protected
دیسک که حاوی نوک محافظ یا سیستم محافظ اختلال داده است
surge protector
محافظ تغییر ناگهانی ولتاژ محافظ نوسان برق
shields
بدنه محافظ دیواره محافظ
guarding
صفحه محافظ روکش محافظ
guard
صفحه محافظ روکش محافظ
guards
صفحه محافظ روکش محافظ
shield
بدنه محافظ دیواره محافظ
escry
فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
battle drill
مشق جنگی تمرین جنگی
warship
کشتی جنگی ناو جنگی
warships
کشتی جنگی ناو جنگی
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
escort
بدرقه
escorts
بدرقه
escorted
بدرقه
convoys
بدرقه
convoy
بدرقه
escorting
بدرقه
convoy
بدرقه کردن
escort
همراه بدرقه
escorted
همراه بدرقه
convoys
بدرقه کردن
see off
<idiom>
بدرقه کردن
escorts
همراه بدرقه
escorting
همراه بدرقه
chasers
مشروبی که بدرقه نوشابهای باشد تعاقب کننده
parting shot
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
parting shots
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
chaser
مشروبی که بدرقه نوشابهای باشد تعاقب کننده
live fire
تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
parting salute
سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
armistise
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
screen
محافظ
guard
محافظ
screened
محافظ
herder
محافظ
preserver
محافظ
guarding
محافظ
guards
محافظ
guardian
محافظ
protective
محافظ
keepers
محافظ
keeper
محافظ
shelterer
محافظ
guardians
محافظ
screening, screenings
محافظ
preservatives
محافظ
preservative
محافظ
screens
محافظ
heel cut
محافظ پاشنه پا
protect fuse
فیوز محافظ
frigate
ناو محافظ
bulwarks
دیواره محافظ
line choking coil
پیچک محافظ خط
protective switch
کلید محافظ
protective reactor
راکتانس محافظ
exposure suit
لباس محافظ
face guard
ماسک محافظ
protective earthing
زمین محافظ
shielded plate
صفحه محافظ
light shield
محافظ نور
conservator
نگهدارنده محافظ
controlled atmosphere
گاز محافظ
protective clothing
روپوش محافظ
protective cover
روکش محافظ
protective contact
کنتاکت محافظ
preservative coating
روکش محافظ
line choking coil
پیچک محافظ
cowling
روپوش محافظ
banch wall
دیواره محافظ
guard plank
تخته محافظ
backing material
مواد محافظ
fender curbs
جدول محافظ
mouthguard
محافظ دندان
escort guard
گارد محافظ
jet blast deflector
توری محافظ
casing
لوله محافظ
surveillant
محافظ بپا
sustentacular
نگهدارنده محافظ
keeper
[protector]
[presever]
نگاهدار
[محافظ ]
guards
محافظ گارد
goggles
عینک محافظ
guard
محافظ گارد
frigates
ناو محافظ
pods
پوسته محافظ
pod
پوسته محافظ
vizard
نقاب محافظ
squirrel cage
قفسه محافظ
casings
لوله محافظ
parry
محافظ باش
parrying
محافظ باش
parried
محافظ باش
thoracopods
قفسه محافظ
guarding
محافظ گارد
bulwark
دیواره محافظ
parries
محافظ باش
helmets
ماسک محافظ
soil saving dam
سد محافظ خاک
helmet
ماسک محافظ
protective layer
لایه یا روکش محافظ
hoods
پوشش محافظ چیزی
wardress
نگهبان و محافظ زن در زندان
protective gas welding
جوشکاری با گاز محافظ
radiator grille
شبکه محافظ رادیاتور
fire curtain
پرده محافظ اتش
glacis
حصاریا مانع محافظ
protective coat
لایه یا قشر محافظ
protection hood
کلاهک یا روپوش محافظ
bib
محافظ گلوی شمشیرباز
on guard
بحالت محافظ باش
loricate
دارای پوسته محافظ
bibs
محافظ گلوی شمشیرباز
shield
حفاظ پوشش محافظ
leathers
لباس چرمی محافظ
shields
حفاظ پوشش محافظ
windshields
شیشه محافظ باد
windshield
شیشه محافظ باد
handshield
سپر محافظ جوشکاری
hood
پوشش محافظ چیزی
shells
عامل محافظ حفاظ
packing
ماده محافظ کالاها.
bent
محافظ قالب بتن
tutelary
دارای محافظ وحامی
face mask
ماسک محافظ صورت
escort of the standard
گارد محافظ پرچم
escort of the color
گارد محافظ پرچم
bracer
محافظ بازوی کمانگیر
coquille
محافظ دست شمشیرباز
brazing atmosphere
گاز محافظ جوش
facing
روکش محافظ دیوار
shelling
عامل محافظ حفاظ
sconce
پرده یاپوشش محافظ
chain case
جعبه محافظ زنجیر
shell
عامل محافظ حفاظ
facings
روکش محافظ دیوار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com