English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
endearing محبوب کننده
Other Matches
favourites محبوب
dears محبوب
honey محبوب
dearest محبوب
dear محبوب
loveable محبوب
lovable محبوب
cuddlesome محبوب
lief محبوب
deary محبوب
darlings محبوب
dearer محبوب
favorites محبوب
favourite محبوب
gracioso محبوب
love less نا محبوب
soul mate محبوب
love some محبوب
beloved محبوب
sweeting محبوب
favorite محبوب
popular محبوب
darling محبوب
chary محبوب
popularization محبوب سازی
belovedby ball محبوب همه
apple of the eye محبوب نوردیده
love object شیئی محبوب
finger horse اسب محبوب
beloved of all محبوب همه
loving بامحبت محبوب
favorite بازیگر یا تیم محبوب
ladykiller مرد محبوب زنان
ladykillers مرد محبوب زنان
upsetting باخت رقیب محبوب
upsets باخت رقیب محبوب
upset باخت رقیب محبوب
kitsch محبوب ولی کم ارزش
pug ادم محبوب فاحشه
pugs ادم محبوب فاحشه
jump on the bandwagon <idiom> [پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
ear-splitting کر کننده
renunciant رد کننده
renunciant کننده
refutatory رد کننده
rebutter رد کننده
doers کننده
swooner غش کننده
doer کننده
puffer پف کننده
solvents اب کننده
solvent اب کننده
fluxing oil اب کننده
whisperer پچ پچ کننده
refutative رد کننده
tracker پی کننده
attacking تک کننده
benders خم کننده
hopper لی لی کننده
hoppers لی لی کننده
noncommittal رد کننده
prattfall پچ پچ کننده
catterer پچ پچ کننده
bender خم کننده
trackers پی کننده
commulator یک سو کننده
refuser رد کننده
prater پچ پچ کننده
syncopator غش کننده
fillets پر کننده
jaberer پچ پچ کننده
mitigative کم کننده
mitigatory کم کننده
spurner رد کننده
squasher له کننده
squelcher له کننده
mumbler من من کننده
deletive حک کننده
deflective کج کننده
fillers پر کننده
fizzy کف کننده
thinner کم کننده
solver حل کننده
abjurer or abjuror کننده
mauler له کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com