English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
contents محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد
Other Matches
selectable آنچه قابل انتخاب باشد
expandable آنچه قابل گسترش باشد
preformatted آنچه فرمت شده باشد
easy to use آنچه قابل فهم و انجام باشد
optional آنچه قابل انتخاب شدن باشد
unauthorized آنچه باید مجوز داشته باشد
extra اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
manageable آنچه قابل کار کردن به سادگی باشد
extra- اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extras اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
figures آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figure آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
computer readable آنچه قابل خواندن و فهم توسط کامپیوتر باشد
figuring آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
illegal آنچه قانونی نیست یا مخالف قانون و قوانین باشد
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
mikazuki دروی هلالی
valuing آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
value آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
values آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
identity آنچه کسی یا چیزی است
identities آنچه کسی یا چیزی است
preventive آنچه مانع رویدادن چیزی شود
completed آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
complete آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
adjacent آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
completes آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completing آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
preventative آنچه سعی در توقف رویدادن چیزی شود
readable آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
viewing جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
view جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
viewed جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
views جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
cessionary کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
thumbnail هر چیزی که باندازه ناخن باشد
thumbnails هر چیزی که باندازه ناخن باشد
sites محلی که پایه چیزی باشد
site محلی که پایه چیزی باشد
sited محلی که پایه چیزی باشد
contenting محتوا
content محتوا
crutches هر عضویا چیزی که کمک ونگهدارچیزی باشد
raee show نمایش چیزی که در صندوق یا جعبه باشد
dag قسمت تیز هر چیزی که اویخته باشد
crutch هر عضویا چیزی که کمک ونگهدارچیزی باشد
content validity اعتبار محتوا
content analysis تحلیل محتوا
fiefdom هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
fiefdoms هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
kitsch پر زرق و برق و کم محتوا
to feel like something احساس که شبیه به چیزی باشد کردن [مثال پارچه]
scrap heap policy رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
hereditaments هر چیزی که قابل ارث گذاشتن باشد مال موروثی میراث
ingrowth رشد ازدرون چیزی که درتوی چیزدیگری روییده یا فرورفته باشد
long shot <idiom> شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
exceptions چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exception چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
CD quality چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
to suggest it is appropriate to do so [matter] پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
apomict کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
logic ترمیم فرم و ساختار بدون توجه به محتوا
pocket piece سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
off print چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
commodities چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
commodity چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
libraries شیاری در دیسک مغناطیسی یا نوار برای ذخیره سازی اطلاعات درباره محتوا
library شیاری در دیسک مغناطیسی یا نوار برای ذخیره سازی اطلاعات درباره محتوا
Whatsoever هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
hybrid چیزی که از چندجزء ناجورساخته شده باشدکلمهای که اجزاء ان اززبانهای مختلف تشکیل شده باشد
implicit function معادله چیزی که حل ان مستلزم حل یک یا چند معادله دیگر باشد
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
fasted آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
karachoph design لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
knowledge آنچه دانسته است
lightweight آنچه سنگین نیست
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
previous آنچه زودتر رخ میدهد
contiguous آنچه اثر می گذارد
constant آنچه تغییر نمیکند
circulars آنچه در یک دایره می چرخد
lightweights آنچه سنگین نیست
incoming آنچه از خارج می آید
auxiliaries آنچه کمک میکند
authentic آنچه درست است
unwanted آنچه لازم نیست
used آنچه جدید نیست
auxiliary آنچه کمک میکند
circulating آنچه به راحتی می چرخد
circular آنچه در یک دایره می چرخد
exclusive آنچه شامل نمیشود
constants آنچه تغییر نمیکند
biased آنچه اریب دارد
producing آنچه تولید میکند
protective آنچه حافظت میکند
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
extensible آنچه قابل گسترش است
alterable آنچه قابل تغییر است
clearest آنچه به سادگی فهمیده میشود
commoners آنچه اغلب اتفاق میافتد
characteristic آنچه مخصوص یا ویژه است
immediate آنچه یکباره اتفاق افتد
Seldom seen soon forgotten . <proverb> از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
clearer آنچه به سادگی فهمیده میشود
exchangeable آنچه قابل تغییر است
chargeable آنچه قابل شارژ است
What soes not endure does not merit attachment . <proverb> آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
durable آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
clear آنچه به سادگی فهمیده میشود
variable آنچه قابل تغییر است
variables آنچه قابل تغییر است
distant آنچه در محلی قرار دارد
characteristically آنچه مخصوص یا ویژه است
common آنچه اغلب اتفاق میافتد
computable آنچه قابل محاسبه است
clears آنچه به سادگی فهمیده میشود
malfunction آنچه کامل کار نکند
malfunction آنچه درست کار نکند
malfunctioned آنچه کامل کار نکند
malfunctions آنچه کامل کار نکند
malfunctions آنچه درست کار نکند
residual آنچه در پشت سر باقی می ماند
flexible آنچه قابل تغییر است
ambiguous آنچه دو معنای ممکن دارد
round آنچه در دایره حرکت میکند
malfunctioned آنچه درست کار نکند
availability آنچه به آسانی بدست آید
controllable آنچه قابل کنترل است
commonest آنچه اغلب اتفاق میافتد
relevant آنچه ارتباط مهمی دارد
significantly آنچه معنای مخصوصی دارد
significant آنچه معنای مخصوصی دارد
normal معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
efficient آنچه که خوب کار میکند
dependent آنچه به دلیلی متغیر است
audible آنچه قابل شنیدن است
quantifiable آنچه قابل شمارش است
simple آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simplest آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
What must be must be . <proverb> آنچه باید بشود خواهد شد .
convertible آنچه قابل تبدیل است
malfunctioning آنچه خوب کار نکند
interchangeable آنچه قابل تغییر است
electric آنچه با الکتریسیته کار میکند
prior آنچه قبلاگ رخ داده است
visible آنچه قابل دیدن است
convertibles آنچه قابل تبدیل است
finished آنچه کامل شده است
recognizably آنچه قابل تشخیص است
transportable آنچه قابل حمل است
recognizable آنچه قابل تشخیص است
relative آنچه با دیگری مقایسه شود
continual آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
movable آنچه قابل حرکت است
differentials آنچه اختلاف را نشان میدهد
multifunction آنچه تابعهای متعددی دارد
approximating آنچه تقریبا درست است
hidden آنچه قابل دیدن نیست
thirds آنچه بعد از دومین می آید
maskable آنچه نادیده گرفتنی است
roundest آنچه در دایره حرکت میکند
unedited آنچه ویرایش نشده است
third آنچه بعد از دومین می آید
differential آنچه اختلاف را نشان میدهد
removable آنچه قابل جابجایی است
irretrievable آنچه قابل بازگشت نیست
requirements آنچه مورد نیاز است
comparable آنچه قابل مقایسه نیست
blind آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
erasable آنچه قابل پاک شدن است
additional آنچه جمع شده یا اضافه است
accessible آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
accidental آنچه تصادفی اتفاق افتاده است
ambiguity آنچه به روشنی تعریف نشده است
ambiguities آنچه به روشنی تعریف نشده است
magnets آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
impulsive آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com