English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (10 milliseconds)
English Persian
band محدوده فرکانس ها بین دو حد
bands محدوده فرکانس ها بین دو حد
Search result with all words
band محدوده فرکانس یک سیگنال پیش از پردازش یا ارسال
bands محدوده فرکانس یک سیگنال پیش از پردازش یا ارسال
base band 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
baseband 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
frequency range محدوده فرکانس نامی
radio frequency قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز
UHF محدوده فرکانس برای ارسال سیگنالهای تلویزیون
Other Matches
wobbulator تولیدکننده سیگنال اف ام که فرکانس ان با دامنه ثابت بالاپایین فرکانس مرکزی تغییرمیکند
high frequency دارای فرکانس با تکرار زیاد امواج پر فرکانس
resonances وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
resonance وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
frequency division multilexing مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
superheterodyne گیرنده رادیویی که در ان سیگنال دریافتی با فرکانس نوسانی موضعی به منظورایجاد فرکانس بینابین که سپس با مزیتهای متعددتقویت میشود ترکیب میگردد
critical frequency فرکانس متنافر با فرکانس طبیعی تیغه
fm فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
instantaneous frequency مقدار لحظهای فرکانس فرکانس لحظهای
scope محدوده
confine محدوده
confining محدوده
spans محدوده
spanning محدوده
ranged محدوده
ranges محدوده
range محدوده
spanned محدوده
span محدوده
grade سطح یا محدوده
range حدود محدوده
floor محدوده زمین
floored محدوده زمین
ranges حدود محدوده
fair territory محدوده خطا
floors محدوده زمین
time limit محدوده زمانی
error range محدوده خطا
time limits محدوده زمانی
ranged حدود محدوده
zones حیطه محدوده
grades سطح یا محدوده
normal range محدوده عادی
range check بررسی محدوده
sin bin محدوده پنالتی
zone حیطه محدوده
transmission limit محدوده فرافرستی
soft cell boundaries محدوده ازاد سل
number range محدوده اعداد
playing area محدوده زمین
bank switching راه گزینی محدوده
balking billiard بیلیارد فرانسوی با 4 خط محدوده
in توپ در محدوده زمین
in- توپ در محدوده زمین
leg hit ضربه بسمت محدوده توپزن
palettes محدوده رنگهایی که استفاده می شوند
palette محدوده رنگهایی که استفاده می شوند
trap shot ضربه به گوی از محدوده ماسهای
touch in goal محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
family محدوده طرحهای مختلف یک حالت نوع
families محدوده طرحهای مختلف یک حالت نوع
short line محدوده تعیین شده برای فرودتوپ
normal هر محدوده خارج آن خطا محسوب میشود
square out ضربه از خارج محدوده میلههای کریکت
repertoire محدوده توابع یک وسیله یا نرم افزار
patches محدوده 02 در 04 متر برای تمرین اسکیت
infield محدوده زمین کریکت نزدیک میله ها
outsides منطقه دوراز محدوده پرتاب ازاد
outside منطقه دوراز محدوده پرتاب ازاد
confidence level احتمالی که یک عدد در محدوده قرار بگیرد
patch محدوده 02 در 04 متر برای تمرین اسکیت
newton محدوده PDAتوسعه یافته توسط Apple
out of bounds خارج شدن توپ از محدوده زمین
skid pad محدوده روغنکاری شده ازمایش اتومبیل یاموتورسیکلت
in hand گذاشتن گوی بیلیارد در نقطه دلخواه محدوده
normal محدوده مورد نظر برای نتیجه یا عدد
scope محدوده مقادیر که یک متغیر میتواند شامل شود
special حرف چاپ اضافی که در محدوده استاندارد نوشتاری نیست
popping crease خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
team area محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی
leg theory روش تهاجمی محاصره کردن توپزن در سمت محدوده او
quantifier علامت یا نشانهای که حجم یا محدوده چیزی را نشان دهد
center of gravity envelope تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
privates محدوده آدرس حافظه کاربر مشخص , نه برای دستیابی عمومی
platform نوع استاندارد سخت افزار که محدوده مشخص از کامپیوترها را می سازد
platforms نوع استاندارد سخت افزار که محدوده مشخص از کامپیوترها را می سازد
private محدوده آدرس حافظه کاربر مشخص , نه برای دستیابی عمومی
trapped زمینی که دارای محدوده یاتلههای ماسهای بصورت مانع باشد
window فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
third محدوده کامپیوترها که مدررهای مجتمع به جای ترانزیستور به کار می رفتند
thirds محدوده کامپیوترها که مدررهای مجتمع به جای ترانزیستور به کار می رفتند
window فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
fairness شرایطی که تا اجرای هر عمل درخواستی در سیستم در یک محدوده زمان باقی می ماند
normalizes عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
center of gravity limits محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
adaptations توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptation توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
ps/ محدوده کامپیوترهای IBM PC سازگارند ولی از باس MCA متفاوتی استفاده می کنند
legs ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
leg ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
normalising عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
colour برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
colours برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
normalised عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
normalize عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
normalises عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
grids الگوها یا خط وطی که روی صفحه نشان داده شده اند و محدوده به نقاط هستند
IBM محدوده کامپیوترهای شخصی بر پایه Intel و پردازنده هایی که حاوی باس MCA هستند
grid الگوها یا خط وطی که روی صفحه نشان داده شده اند و محدوده به نقاط هستند
pattern محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
patterns محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
Xerox PARC مرکز توسعه aerox که یک محدوده وسیع از محصولات از قبیل mouse و GVT ساخته است
CLUT جدول شماره ها در ویندوز و برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگهای یک تصویر
frequency فرکانس
frequencies فرکانس
line frequency فرکانس خط
low frequency فرکانس کم
frequence فرکانس
SPARC پردازنده Rise طراحی شده توسط Sun Microstems که در محدوده استگاههای کاری اش استفاده میشود
imperialism سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
hovering acts قوانینی که بر رفت و امد کشتیهای خودی و اجنبی در محدوده معینی ازابهای کشور حکمفرمایی میکند
scalar پردازنده RISC طراحی شده توسط Sun Microsystems که در محدوده ایستگاههای کاری اش استفاده میشود
frequency recorder ضباط فرکانس
frequency mixing ترکیب فرکانس
frequency plan طرح فرکانس
frequency medulation مدولاسیون فرکانس
frequency recorder ثبات فرکانس
natural frequency فرکانس طبیعی
frequency modulated مدوله فرکانس
frequency of oscillations فرکانس نوسان
quenching frequency فرکانس نوسان
frequency of resonance فرکانس رزونانس
frequency parameter پارامتر فرکانس
frequency multiplication افزایش فرکانس
frequency modulator مدولاتور فرکانس
frequency modulation تلفیق فرکانس
frequency modulation مدولاسیون فرکانس
frequency of infinite attenuation فرکانس قطب
frequency mixture ترکیب فرکانس
frequency measurement سنجش فرکانس
frequency doubling دو برابرکردن فرکانس
frequency doubling دوبلاژ فرکانس
frequency doubler دوبلور فرکانس
nominal frequency فرکانس نامی
line divider مقسم فرکانس
frequency divider مقسم فرکانس
frequency distribution تقسیم فرکانس
frequency spacing فاصله فرکانس
frequency drift اختلاف فرکانس
frequency duplicator دوبلور فرکانس
frequency error خطای فرکانس
frequency marking مارکاژ فرکانس
frequency mark علامت فرکانس
frequency mark نشانه فرکانس
frequency inversion برگردان فرکانس
frequency generator مولد فرکانس
frequency fluctuation تغییر فرکانس
frequency filter صافی فرکانس
frequency distance فاصله فرکانس
frequency region حیطه فرکانس
frequency region ناحیه فرکانس
low frequency فرکانس پایین
line frequency فرکانس شبکه
p band باند فرکانس
k band باند فرکانس
j band باند فرکانس
i.f. فرکانس میانی
idle frequency فرکانس بی باری
industrial frequency فرکانس صنعتی
image frequency فرکانس تصویر
impluse frequency فرکانس پالس
impluse frequency فرکانس پولز
impluse frequency فرکانس ضربان
induction frequency converter مبدل فرکانس
intermediate frequency tank circuit فرکانس میانی
input frequency فرکانس اولیه
intermediate frequency فرکانس میانه
input frequency فرکانس ورودی
high frequency فرکانس بالا
frequency regulator رگولاتور فرکانس
frequency respone پاسخ فرکانس
modulation frequency فرکانس مدولاسیون
frequency separation جداسازی فرکانس
frequency spectrum طیف فرکانس
frequency spectrum بیناب فرکانس
frequency stability پایداری فرکانس
frequency stabilizer پایدارکننده فرکانس
frequency standard استاندارد فرکانس
medium frequency فرکانس میانه
frequency triplication تریپلاژ فرکانس
frequency tuning تنظیم فرکانس
measuring frequency فرکانس سنجش
h.f. فرکانس بالا
maximum frequency فرکانس حداکثر
mains frequency فرکانس شبکه
m.f. فرکانس متوسط
intermediate frequency فرکانس میانی
picture frequency فرکانس تصویر
beat frequency فرکانس ضربان
frequency accuracy دقت فرکانس
frequency فرکانس تناوب
frequency allocation تعیین فرکانس
frequency assignment تعیین فرکانس
frequency determination تعیین فرکانس
frequency alloment تقسیم فرکانس
frequency division تقسیم فرکانس
modulation نوسان فرکانس
frequency domulipliction تقسیم فرکانس
frequency analizer انالیزور فرکانس
frequency analysis تجزیه فرکانس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com