Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (7 milliseconds)
English
Persian
exchange restricition
محدودیت ارزی
exchange restriction
محدودیت ارزی
Other Matches
swap agreement
موافقتنامه مبادلات ارزی قرار معاوضه ارزی
equivalence
هم ارزی
degenerate
هم ارزی
degenerated
هم ارزی
degenerates
هم ارزی
degenerating
هم ارزی
equivalent
هم ارزی
equivalents
هم ارزی
foreign bill
برات ارزی
foreign exchange transaction
معاملات ارزی
foreign exchange transactions
معاملات ارزی
inequivalence
ناهم ارزی
exchange restricition
ممنوعیت ارزی
equivalence relation
رابطه هم ارزی
equivalence point
نقطه هم ارزی
agent de change
دلال ارزی
equivalence operation
عمل هم ارزی
equivalence gate
دریچه هم ارزی
bill of exchange
برات ارزی
bestowon
ارزی داشتن
equivalence coefficient
ضریب هم ارزی
magnetic equivalence
هم ارزی مغناطیسی
response equivalence
هم ارزی پاسخ
monetary convention
اتحاد ارزی
coefficient of equivalence
ضریب هم ارزی
post equivalence point
پس از نقطه هم ارزی
exchange control
کنترل ارزی
stimulus equivalence
هم ارزی محرک
devisee
ذینفع حواله ارزی
ecological equivalent
هم ارزی بوم شناختی
mass energy equivalence
هم ارزی جرم و انرژی
preequivalence point
پیش از نقطه هم ارزی
valuta
ارزش ارزی پول
European Currency Unit
سبد ارزی اروپا
exchanging
جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanges
جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanged
جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchange
جای معاملات ارزی و سهامی بورس
incomprehensiveness
محدودیت
finiteness
محدودیت
circumscription
محدودیت
finitude
محدودیت
constraints
محدودیت ها
constraint
محدودیت
limitation
محدودیت
restraints
محدودیت
restraint
محدودیت
narrowness
محدودیت
limitations
محدودیت
restriction
محدودیت
restrictions
محدودیت
age limit
محدودیت سنی
monopoly restriction
محدودیت انحصاری
monetary restriction
محدودیت پولی
freely
بدون محدودیت
limitation period
دوره محدودیت
time bar
محدودیت زمانی
limitable
محدودیت پذیر
trade restriction
محدودیت تجاری
wage constraint
محدودیت دستمزد
restriction
منع محدودیت
restraint of trade
محدودیت تجارت
restrictions
منع محدودیت
restrictionism
سیاست محدودیت
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
tie up
<idiom>
محدودیت استفاده
restriction of range
محدودیت دامنه
restriction of imports
محدودیت واردات
import restriction
محدودیت واردات
free play
بدون محدودیت
monetary deflation
محدودیت پولی
fire restriction
محدودیت اتش
time limit
محدودیت زمانی
exclusiveness
محدودیت انحصار
economic stringency
محدودیت اقتصادی
time limits
محدودیت زمانی
constraint of supply
محدودیت امادی
capital constraint
محدودیت سرمایه
budget constraint
محدودیت بودجه
budget constaint
محدودیت بودجهای
economic constraint
محدودیت اقتصادی
appropriation limitation
محدودیت بودجه
compute bound
محدودیت محاسباتی
exchange control
جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
exclusion
محدودیت در دستیابی به سیستم
appropriation limitation
محدودیت تخصیص اعتبار
airspace restricted area
منطقه محدودیت پرواز
import quotas
محدودیت کمی واردات
parochialism
محدودیت در افکار وعقایدمحلی
modular constraint
محدودیت در جابجایی تصاویر
in restraint of trade
تحت محدودیت تجارتی
freeze
محدودیت عدم امکان تغییر
freezes
محدودیت عدم امکان تغییر
freeing
کمی محدودیت نوع اسلحه
unconstrained optimization
بهینه سازی بدون محدودیت
free
کمی محدودیت نوع اسلحه
limited access
دراری محدودیت مدارک محدود
frees
کمی محدودیت نوع اسلحه
freed
کمی محدودیت نوع اسلحه
arrays
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
array
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
freedom
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedoms
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
bounds
محدودیت یا فضایی که کسی میتواند عمل انجام دهد
federal reserve system
ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
unlimited
وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
parochialism
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
withholds
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withhold
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withheld
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
inputted
ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input
ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input limited
ای که خیلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
wraparound
توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
gridding
محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
Afshan
[all-over pattern]
طرح افشان
[با حالت های پیچشی و یا زوایای هندسی و ترکیبی از گل ها و شکوفه ها که نشان دهنده و عدم محدودیت در طرح است. گاه با طرح های دیگر مثل میناخانی، بوته، هراتی، بندی و گل و بته ترکیب می شود]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com