Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
capital constraint
محدودیت سرمایه
Other Matches
over capitalised
براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
supply price of capital
قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
capital stock
سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance
کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
liquidity trap
سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
capitalization
تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
disinvestment
سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
multiplier principle
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
financier
سرمایه دار سرمایه گذار
financiers
سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism
کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
residential investments
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
desired investment
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
cooperative scorer
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
collapse capitalism
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
registered capital
سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
capital program
برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
marginal utility of capital
مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
marxist economics
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
restraint
محدودیت
restraints
محدودیت
incomprehensiveness
محدودیت
limitations
محدودیت
limitation
محدودیت
finitude
محدودیت
finiteness
محدودیت
narrowness
محدودیت
restrictions
محدودیت
constraint
محدودیت
constraints
محدودیت ها
circumscription
محدودیت
restriction
محدودیت
cobb doglas production function
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
monetary deflation
محدودیت پولی
restrictions
منع محدودیت
monetary restriction
محدودیت پولی
restraint of trade
محدودیت تجارت
restriction
منع محدودیت
budget constraint
محدودیت بودجه
fire restriction
محدودیت اتش
restrictionism
سیاست محدودیت
limitation period
دوره محدودیت
limitable
محدودیت پذیر
time bar
محدودیت زمانی
restriction of range
محدودیت دامنه
trade restriction
محدودیت تجاری
import restriction
محدودیت واردات
free play
بدون محدودیت
restriction of imports
محدودیت واردات
economic stringency
محدودیت اقتصادی
time limits
محدودیت زمانی
appropriation limitation
محدودیت بودجه
constraint of supply
محدودیت امادی
time limit
محدودیت زمانی
freely
بدون محدودیت
compute bound
محدودیت محاسباتی
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
monopoly restriction
محدودیت انحصاری
budget constaint
محدودیت بودجهای
tie up
<idiom>
محدودیت استفاده
age limit
محدودیت سنی
exclusiveness
محدودیت انحصار
economic constraint
محدودیت اقتصادی
wage constraint
محدودیت دستمزد
exchange restricition
محدودیت ارزی
exchange restriction
محدودیت ارزی
appropriation limitation
محدودیت تخصیص اعتبار
parochialism
محدودیت در افکار وعقایدمحلی
exclusion
محدودیت در دستیابی به سیستم
modular constraint
محدودیت در جابجایی تصاویر
airspace restricted area
منطقه محدودیت پرواز
in restraint of trade
تحت محدودیت تجارتی
import quotas
محدودیت کمی واردات
unconstrained optimization
بهینه سازی بدون محدودیت
freezes
محدودیت عدم امکان تغییر
freeing
کمی محدودیت نوع اسلحه
free
کمی محدودیت نوع اسلحه
limited access
دراری محدودیت مدارک محدود
freeze
محدودیت عدم امکان تغییر
frees
کمی محدودیت نوع اسلحه
freed
کمی محدودیت نوع اسلحه
arrays
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
array
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
bounds
محدودیت یا فضایی که کسی میتواند عمل انجام دهد
freedom
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedoms
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
parochialism
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
unlimited
وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
withheld
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withhold
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholds
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
input
ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
inputted
ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input limited
ای که خیلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
wraparound
توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
gridding
محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
funded
سرمایه
equity
سرمایه
fund
سرمایه
asset
سرمایه
equities
سرمایه
capital intensive
سرمایه بر
capital
سرمایه
turn over
سرمایه
capitalization
سرمایه گذاری
consolidated fund
سرمایه ذخیره
circulation capital
سرمایه در گردش
circulating capital
سرمایه در گردش
circulating capital
سرمایه در جریان
capitalization
سرمایه سازی
cash capital
سرمایه نقدی
capital stock
حجم سرمایه
capital value
ارزش سرمایه
capital turnover
گردش سرمایه
capital outflow
خروج سرمایه
capital movement
حرکت سرمایه
capital market
بازار سرمایه
capital loss
زیان سرمایه
capital liability
بدهی سرمایه
capital levy
مالیات بر سرمایه
capital intensive technique
فن تولید سرمایه بر
capital intensive
سرمایه طلب
capital inflow
ورود سرمایه
capital in cash
سرمایه نقدی
out flow of capital
خروج سرمایه
capital theory
نظریه سرمایه
capital transfers
انتقالات سرمایه
capital tax
مالیات بر سرمایه
flight of capital
فرار سرمایه
capital structure
بنیان سرمایه
capital structure
ساخت سرمایه
capital stock
موجودی سرمایه
capital reserve
اندوخته سرمایه
capital reserve
ذخیره سرمایه
capital requirement
نیاز سرمایه
capital paid in
ذخیره سرمایه
disinvestment
اتلاف سرمایه
constant capital
سرمایه ثابت
national capital
سرمایه ملی
liquid capital
سرمایه نقدی
reserve fund
سرمایه احتیاطی
return of capital
بازده سرمایه
return on capital
بازدهی سرمایه
social capital
سرمایه اجتماعی
joint stock
سرمایه مشترک
intellectual capital
سرمایه فکری
opening capital
سرمایه اولیه
initial capital
سرمایه اولیه
replacement capital
سرمایه جانشینی
replacement capital
سرمایه جایگزینی
liquid capital
سرمایه راکد
nominal capital
سرمایه اسمی
money capital
سرمایه پولی
operating capital
سرمایه در گردش
trading capital
سرمایه در گردش
mobility of capital
تحرک سرمایه
physical capital
سرمایه فیزیکی
physical capital
سرمایه غیرپولی
quantity of capital
مقدار سرمایه
real capital
سرمایه واقعی
capitalists
سرمایه گرای
transfer of capital
انتقال سرمایه
equity investment
مشارکت در سرمایه
working capacity
سرمایه جاری
yield of capital
بازده سرمایه
disinvestment
کاهش سرمایه
working asset
سرمایه کار
widening of capital
گسترش سرمایه
usance
سود سرمایه
human capital
سرمایه انسانی
fluid capital
سرمایه متحرک
fluid capital
سرمایه سیال
floating capital
سرمایه متحرک
flight of capital
مهاجرت سرمایه
fixed property
سرمایه ثابت
fixed capital
سرمایه ثابت
unfunded
بدون سرمایه
financial capital
سرمایه مالی
consumer capital
سرمایه مصرفی
funded
موجودی سرمایه
capitalists
سرمایه دار
invest
سرمایه گذاری
invest
سرمایه گذاشتن
invested
سرمایه گذاری
invested
سرمایه گذاشتن
trust fund
سرمایه امانی
investing
سرمایه گذاری
investing
سرمایه گذاشتن
accumulated capital
سرمایه متراکم
accumulation of capital
تراکم سرمایه
tycoon
سرمایه گذارمهم
bankroll
سرمایه بانک
tycoons
سرمایه گذارمهم
stock
سهام سرمایه
stocked
سهام سرمایه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com