Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
freeze
محدودیت عدم امکان تغییر
freezes
محدودیت عدم امکان تغییر
Other Matches
window
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
source
نرم افزارای که به کاربر امکان تغییر دادن , حذف و افزودن دستورات در فایل اصلی برنامه میدهد
readers
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
reader
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
selections
دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد
selection
دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد
MIDI Mapper
برنامه پشتیبانی شده با windows که به کاربران MIDI با تجربه امکان تغییر نحوه ارسال نت موسیقی به دستگاههای موسیقی به PC را بیان میکند
shifts
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
edlin
در DOS-MS امکان سیستمی که به کاربر امکان می ددهد تغییرات را خط به خط در هر لحظه بر فایل اعمال کند
scheduler
امکان نرم افزاری که به کاربر امکان مدیریت جلسات , قرار ملاقاتها یا استفاده از منابع میدهد.
Windows Explorer
امکان نرم افزاری در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده پرونده ها و فایل ها روی دیسک سخت فلاپی دیسک , ROM-CD , و هر درایو اشتراکی شبکه را میدهد
Winsock
امکان نرم افزاری برای کنترل مودم هنگام اتصال به اینترنت تحت DOS-MS یا ویندوز که به کامپیوتر امکان ارتباط تحت پروتکل TCP/IP میدهد
end strings
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
vary
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
finiteness
محدودیت
finitude
محدودیت
restriction
محدودیت
restraint
محدودیت
circumscription
محدودیت
restraints
محدودیت
narrowness
محدودیت
constraint
محدودیت
limitations
محدودیت
incomprehensiveness
محدودیت
restrictions
محدودیت
constraints
محدودیت ها
limitation
محدودیت
plastic
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
appropriation limitation
محدودیت بودجه
restriction of imports
محدودیت واردات
restriction of range
محدودیت دامنه
restraint of trade
محدودیت تجارت
age limit
محدودیت سنی
monetary restriction
محدودیت پولی
monetary deflation
محدودیت پولی
import restriction
محدودیت واردات
freely
بدون محدودیت
trade restriction
محدودیت تجاری
restrictionism
سیاست محدودیت
economic stringency
محدودیت اقتصادی
fire restriction
محدودیت اتش
limitable
محدودیت پذیر
exchange restriction
محدودیت ارزی
exclusiveness
محدودیت انحصار
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
tie up
<idiom>
محدودیت استفاده
restriction
منع محدودیت
economic constraint
محدودیت اقتصادی
limitation period
دوره محدودیت
free play
بدون محدودیت
time bar
محدودیت زمانی
compute bound
محدودیت محاسباتی
exchange restricition
محدودیت ارزی
budget constaint
محدودیت بودجهای
budget constraint
محدودیت بودجه
capital constraint
محدودیت سرمایه
wage constraint
محدودیت دستمزد
constraint of supply
محدودیت امادی
restrictions
منع محدودیت
monopoly restriction
محدودیت انحصاری
time limits
محدودیت زمانی
time limit
محدودیت زمانی
parochialism
محدودیت در افکار وعقایدمحلی
modular constraint
محدودیت در جابجایی تصاویر
appropriation limitation
محدودیت تخصیص اعتبار
exclusion
محدودیت در دستیابی به سیستم
airspace restricted area
منطقه محدودیت پرواز
import quotas
محدودیت کمی واردات
in restraint of trade
تحت محدودیت تجارتی
limited access
دراری محدودیت مدارک محدود
unconstrained optimization
بهینه سازی بدون محدودیت
free
کمی محدودیت نوع اسلحه
freed
کمی محدودیت نوع اسلحه
freeing
کمی محدودیت نوع اسلحه
frees
کمی محدودیت نوع اسلحه
variable area nozzle
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
array
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
arrays
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
changing
تغییر کردن تغییر دادن
changed
تغییر کردن تغییر دادن
change
تغییر کردن تغییر دادن
change over
تغییر روش تغییر رویه
changes
تغییر کردن تغییر دادن
fire capabilities
چارت امکان تیر توپخانه نمودار امکان تیر یکانهای توپخانه
bounds
محدودیت یا فضایی که کسی میتواند عمل انجام دهد
freedoms
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedom
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
parochialism
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
unlimited
وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
withheld
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withhold
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholds
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
fm
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
input limited
ای که خیلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
inputted
ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input
ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
wraparound
توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
counter march
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
angular travel
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
gridding
محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
eventualities
امکان
eventuality
امکان
feasibility
امکان
possibility
امکان
posse
امکان
posses
امکان
possibilities
امکان
possible
امکان
non return to zero
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
workable
<adj.>
امکان پذیر
executable
<adj.>
امکان پذیر
practicable
<adj.>
امکان پذیر
possible
[doable, feasible]
<adj.>
امکان پذیر
achievable
<adj.>
امکان پذیر
manageable
<adj.>
امکان پذیر
financial feasibility
امکان مالی
doable
<adj.>
امکان پذیر
feasibilty
امکان پذیری
contrivable
<adj.>
امکان پذیر
facility
امکان وسیله
feasibility study
امکان سنجی
feasible
<adj.>
امکان پذیر
makable
[spv. makeable]
<adj.>
امکان پذیر
makeable
<adj.>
امکان پذیر
optimum
بهترین امکان
viability
امکان عملی
cans
امکان داشتن
impossibility
امکان ناپذیری
if possible
در صورت امکان
feasibility
امکان اجرا
visibility
امکان دید
makable
<adj.>
امکان پذیر
can
امکان داشتن
canning
امکان داشتن
conceivability
امکان پذیری
defensibility
امکان مدافعه
may
امکان داشتن
damping power
امکان استهلاک
asap
به محض امکان
credit line
حد امکان خریدنسیه
conceivable
امکان پذیر
feasible
امکان عملی
as may be the case
<adv.>
بطور امکان پذیر
incombustibility
عدم امکان احتراق
to throw open the door to
امکان پذیر کردن
contingently
<adv.>
بطور امکان پذیر
hazard signs
علایم امکان تولیدخطر
conceivably
<adv.>
بطور امکان پذیر
viability
امکان ادامه حیات
free maneuver
امکان حرکت ازاد
possible
امکان پذیر میسر
possibly
<adv.>
بطور امکان پذیر
impossibility of performance
عدم امکان در اجرا
to be able to solve
امکان به حل شدن داشتن
visibility chart
طرح امکان دید
conceivably
بطور امکان پذیر
feasibility study
مطالعه امکان سنجی
feasible
امکان پذیر میسر
impossible
امکان نا پذیر نشدنی
acquirability
امکان بدست اوردن
at the earliest p moment
در نخستین وهله امکان
practicableness
امکان قابلیت اجرا
availability
سهولت و امکان تحصیل اعتبار
as little as possible
اینقدر کم که امکان پذیر باشد
full
پر کردن درون چیزی تا حد امکان
to turn upside down
هر تلاش امکان پذیری را کرن
fullest
پر کردن درون چیزی تا حد امکان
capability study
مطالعه امکان انجام کار
output
امکان نمایش اطلاعات میدهد
bad dept
طلبی که امکان وصول ان کم باشد
estoppel
عدم امکان انکار پس از اقرار
there is no p of his going
رفتن وی هیچ امکان ندارد
outputs
امکان نمایش اطلاعات میدهد
QuickTime
گرافیکی امکان نمایش میدهد.
readout
وسیلهای که امکان نمایش اطلاعات
impossibility
عدم امکان کار نشدنی
accessibility
امکان نزدیکی وسیله وصول
incomputability
عدم امکان شمرده شدن بیشماری
lighted
نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
impassablility
امکان ناپذیری عدم قابلیت عبور
compromise
امکان کشف داشتن به خطر افتادن
astronautics
مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
compromising
امکان کشف داشتن به خطر افتادن
compromises
امکان کشف داشتن به خطر افتادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com