English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
bounds محدودیت یا فضایی که کسی میتواند عمل انجام دهد
Other Matches
buckets فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
bucket فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
fix فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
fixes فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
virtual فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
freedom آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedoms آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
parochialism محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
window فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
edit فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
edited فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
full انجام جستجوی چیزی در یک متن در فایل یا پایگاه داده ها و نه در یک فضایی از ملاب
fullest انجام جستجوی چیزی در یک متن در فایل یا پایگاه داده ها و نه در یک فضایی از ملاب
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
productive مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
floating UPC ویژه که میتواند روی اعداد اعشاری به سرعت عملیات انجام دهد
duty rated بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
demo نشان دادن آنچه یک برنامه کاربردی میتواند انجام دهد بدون پیاده سازی تمام توابع
Perl برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
classing در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
class در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classed در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classes در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
space ship کشتی فضایی سفینه فضایی
adder مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adders مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
flip-flops قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopping قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flop قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
constraints محدودیت ها
circumscription محدودیت
limitation محدودیت
incomprehensiveness محدودیت
limitations محدودیت
narrowness محدودیت
restriction محدودیت
restraints محدودیت
finiteness محدودیت
restraint محدودیت
finitude محدودیت
restrictions محدودیت
constraint محدودیت
fails انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
exclusiveness محدودیت انحصار
appropriation limitation محدودیت بودجه
exchange restriction محدودیت ارزی
exchange restricition محدودیت ارزی
tie up <idiom> محدودیت استفاده
in line <idiom> با محدودیت متداول
economic stringency محدودیت اقتصادی
time bar محدودیت زمانی
economic constraint محدودیت اقتصادی
monopoly restriction محدودیت انحصاری
budget constraint محدودیت بودجه
capital constraint محدودیت سرمایه
age limit محدودیت سنی
freely بدون محدودیت
constraint of supply محدودیت امادی
fire restriction محدودیت اتش
free play بدون محدودیت
budget constaint محدودیت بودجهای
import restriction محدودیت واردات
restrictions منع محدودیت
monetary restriction محدودیت پولی
monetary deflation محدودیت پولی
limitation period دوره محدودیت
limitable محدودیت پذیر
trade restriction محدودیت تجاری
restriction منع محدودیت
restriction of imports محدودیت واردات
compute bound محدودیت محاسباتی
restriction of range محدودیت دامنه
restrictionism سیاست محدودیت
restraint of trade محدودیت تجارت
time limit محدودیت زمانی
time limits محدودیت زمانی
wage constraint محدودیت دستمزد
qui facit per alium facit perse کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water [Idiom] کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automates نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
airspace restricted area منطقه محدودیت پرواز
appropriation limitation محدودیت تخصیص اعتبار
modular constraint محدودیت در جابجایی تصاویر
parochialism محدودیت در افکار وعقایدمحلی
in restraint of trade تحت محدودیت تجارتی
import quotas محدودیت کمی واردات
exclusion محدودیت در دستیابی به سیستم
failures انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure انجام ندادن کاری که باید انجام شود
freeze محدودیت عدم امکان تغییر
limited access دراری محدودیت مدارک محدود
freeing کمی محدودیت نوع اسلحه
freezes محدودیت عدم امکان تغییر
unconstrained optimization بهینه سازی بدون محدودیت
free کمی محدودیت نوع اسلحه
frees کمی محدودیت نوع اسلحه
freed کمی محدودیت نوع اسلحه
gurantee عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robots وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
array محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
arrays محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
spacial فضایی
cubic فضایی
isometric فضایی
spatila فضایی
spatial فضایی
three-dimensional فضایی
isometrics فضایی
unlimited وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
scratch one's back <idiom> کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
spaceport پایگاه فضایی
spatial visualization تجسم فضایی
spatial threshold استانه فضایی
space isomerism ایزومری فضایی
space defense پدافند فضایی
spaceframe قاب فضایی
spacesuit لباس فضایی
spatiality حالت فضایی
stereoisomerism ایزومری فضایی
space time اتوبوس فضایی
soild angle زاویه فضایی
spacesuits لباس فضایی
stereoisomerism همپاری فضایی
space isomerism همپاری فضایی
sky wave موج فضایی
solid angle زاویه فضایی
solid geometry هندسه فضایی
solid geometry هندسه ی فضایی
cubic measure اندازه فضایی
clearing out [of a place] تخلیه [فضایی]
space flight پرواز فضایی
stereoisomer همپار فضایی
spacecraft سفینه فضایی
space error خطای فضایی
spatial ability توانایی فضایی
spatial digitaizer دیجیتایذر فضایی
spatial symbolism نمادگری فضایی
space geametry هندسه فضایی
sky lab ازمایشگاه فضایی
space lattice شبکه فضایی
spaceman مسافر فضایی
space shuttle سفینه فضایی
space stations پایگاه فضایی
space shuttle شاتل فضایی
configuration ارایش فضایی
space platform پایگاه فضایی
configurations ارایش فضایی
spatiotemporal فضایی و زمانی
space ship سفینه فضایی
space platform ایستگاه فضایی
spatiomotor فضایی- حرکتی
stereochemistry شمیی فضایی
spatiotemporal فضایی وحال
avionics ارتباطات فضایی
ionospheric wave موج فضایی
space stations ایستگاه فضایی
space perception ادراک فضایی
space medicine پزشکی فضایی
space station ایستگاه فضایی
space time شاتل فضایی
space relations روابط فضایی
spacemen مسافر فضایی
Star Wars جنگ فضایی
steric effect اثر فضایی
steric hindrance ممانعت فضایی
steremer ایزومر فضایی
space shuttles شاتل فضایی
space station پایگاه فضایی
space shuttles سفینه فضایی
withheld محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withhold محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholds محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
closo packed hexagonal space lattice شبکه فضایی شش وجهی
three dimensional direction finding جهت یابی فضایی
stereo chemistry مبحث شیمی فضایی
spatial orientation موقعیت یابی فضایی
spatial information اطلاعات فضایی [فاصله ای]
illusion of space القاء خاصیت فضایی
space orientation موقعیت یابی فضایی
module قسمتی از سفینه فضایی
space vehicle وسیله نقلیه فضایی
unit solid angle زاویه واحد فضایی
modules قسمتی از سفینه فضایی
spatial data management مدیریت داده فضایی
spacial information اطلاعات فضایی [فاصله ای]
input ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input limited ای که خیلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
inputted ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
footprint فضایی که یک کامپیوتر در میز می گیرد
image کپی دقیق از فضایی از حافظه
footprints فضایی که یک کامپیوتر در میز می گیرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com