English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
group drive محرکه گروهی
Other Matches
batch 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batches 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
drive shafts محور محرکه
drive shaft محور محرکه
lineshaft drive محرکه انتقال
motivational factors عوامل محرکه
firepower نیروی محرکه
motor drive محرکه موتوری
propellent نیروی محرکه
propulsion نیروی محرکه
gasoline driven محرکه بنزینی
impulse charge خرج محرکه
drive محرکه گیربکس
drives محرکه گیربکس
hydro نیروی محرکه اب
propellant نیروی محرکه
propellants نیروی محرکه
driving clutch کلاج محرکه
driving power قدرت محرکه
variable speed drive محرکه پلهای
splenius عضله محرکه
driving force نیروی محرکه
electric drive محرکه الکتریکی
driving pulley قرقره محرکه
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی
back voltage نیروی ضد محرکه الکتریکی
final drive محرکه محور عقب
dynamic pressure فشار محرکه درونی
impulse charge نیروی محرکه اولیه
induced e.m.f. نیروی محرکه القائی
cone pulley drive محرکه صفحه پلهای
magneto e.m.f. نیروی محرکه مغناطیسی
powerhouses مرکز قوه محرکه
powerhouse مرکز قوه محرکه
rear axle drive محرکه چرخ عقب
power plant محرکه وسیله نقلیه
diesel driven generation set دستگاه محرکه دیزلی
d.c. drive محرکه جریان دائم
power plants محرکه وسیله نقلیه
main drive motor موتور محرکه اصلی
magnetomotive force نیروی محرکه مغناطیسی
dynamically وابسته به نیروی محرکه جنباننده
hydraulic وابسته به نیروی محرکه اب هیدرولیک
locomotives حرکت دهنده نیروی محرکه
abasia عدم همکاری عضلات محرکه
dynamic وابسته به نیروی محرکه جنباننده
hydropower قوه محرکه مولد برق
locomotive حرکت دهنده نیروی محرکه
dynamoelectric دارای نیروی محرکه برقی
volt واحد نیروی محرکه برقی
volts واحد نیروی محرکه برقی
ship influence عامل محرکه عبور کشتی
power plants کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
power plant کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
volts واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
volt واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
communal گروهی
gregarious گروهی
communally گروهی
group atmosphere جو گروهی
congregational گروهی
trimerous سه گروهی
triple سه گروهی
tripled سه گروهی
tripling سه گروهی
triples سه گروهی
espirit de corps روحیه گروهی
sociogram نگاره گروهی
deck switch کلید گروهی
group contagion سرایت گروهی
group consciousness اگاهی گروهی
gang switch کلید گروهی
collective protection حفافت گروهی
clustered devices دستگاههای گروهی
bulk properties خواص گروهی
Republican جمهوری گروهی
Republicans جمهوری گروهی
group discussion بحث گروهی
groupware ابزار گروهی
batch quantity کمیت گروهی
group acceptance پذیرش گروهی
group dynamics پویش گروهی
team teaching تدریس گروهی
group theory نظریه گروهی
group velocity سرعت گروهی
intergroup میان گروهی
gang punch منگنه گروهی
mameluke عضو گروهی
one shot lubrication روغنکاری گروهی
corporations گروهی از مردم
corporation گروهی از مردم
media رسانههای گروهی
proximate analysis تجزیه گروهی
syntality شخصیت گروهی
team game بازی گروهی
group test ازمون گروهی
mass media رسانههای گروهی
group norms هنجارهای گروهی
group factors عاملهای گروهی
group interview مصاحبه گروهی
esprit de corps روح گروهی
quadrilles رقص گروهی
group pressure فشار گروهی
quadrille رقص گروهی
group printing چاپ گروهی
group selector سلکتور گروهی
group structure ساخت گروهی
group frequency بسامد گروهی
group membership عضویت گروهی
group casting ریخته گری گروهی
gang milling cutter دستگاه فرز گروهی
within group variance پراکنش درون گروهی
group occulating light چراغ ناپیوسته گروهی
synecology بوم شناسی گروهی
particular baptists گروهی از تعمید کنندگان
group identification همانند سازی گروهی
between group variance پراکنش میان گروهی
group teaming ریخته گری گروهی
ring [algebraic structure] حلقه گروهی [ریاضی]
activity group therapy درمان با فعالیت گروهی
broadside messing ناهار خوری گروهی
cluster controller کنترل کننده گروهی
burst گروهی از خطاهای پیاپی .
marathon جلسه گروهی طولانی
bursts گروهی از خطاهای پیاپی .
marathons جلسه گروهی طولانی
directive group therapy درمان رهنمودی گروهی
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
hidden momentum of population growth نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
to be the odd one out <idiom> نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
cursors گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر
cursor گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر
gulp گروهی از کلمات معمولا دو بایت
tetraspore گروهی متشکل ازچهار هاگ
band گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی
gulps گروهی از کلمات معمولا دو بایت
synecologic وابسته به بوم شناسی گروهی
storage pool گروهی از دستگاههای ذخیره مشابه
gulped گروهی از کلمات معمولا دو بایت
bands گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی
ochlocracy حکومت عامه یا گروهی ازمردم
group teaming plate صفحه ریخته گری گروهی
bytes گروهی از بیتها یا ارقام باینری
gulping گروهی از کلمات معمولا دو بایت
group rendezvous نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
retreat انزوا [گروهی برای مدتی]
byte گروهی از بیتها یا ارقام باینری
hydro kinetic وابسته به حرکت مایعات ونیروی محرکه مایعات
be a fifth wheel <idiom> آدم اضافی یا زاید [در گروهی از آدمها]
terman group test of mental ability آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
retreat گوشه نشینی [گروهی برای مدتی]
to wriggle one's way بزحمت ازمیان گروهی بیرون امدن
lashkar گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
package گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
packaged گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
packages گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
eminence پر مقام [بالا رتبه] در گروهی یا پیشه ای
media circus تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
fox hunting شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
do one's bit (part) <idiom> کار گروهی بنا به مقدار وقت واستعداد
fox-hunting شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
odd man out <idiom> آدم [چیز] اضافه یا زاید [در گروهی از آدمها]
batch processing سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
octet گروهی از هشت بیت که به صورت یک واحد باشند
batch گروهی از موضوعات که در یک زمان ایجاد شده اند
batches گروهی از موضوعات که در یک زمان ایجاد شده اند
media hype تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
buzzword کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
gulps گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulping گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulped گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulp گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
to handle something چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم]
cpu گروهی از مدارها که توابع ابتدایی کامپیوتر را انجام می دهند
radical economists منظور گروهی ازاقتصاددانان کلاسیک مانندمالتوس و مارکس میباشد
groups کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
group کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
colony موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان]
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
contact party گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
motor pool گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
folder گروهی از فایل ها که تحت یک نام ذخیره شده اند مانند دایرکتوری در DOS-MS
folders گروهی از فایل ها که تحت یک نام ذخیره شده اند مانند دایرکتوری در DOS-MS
enterprises سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
lombards گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
enterprise سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
worded بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
packet گروه بیت داده که به صورت گروهی از یک گره به دیگری روی شبکه ارسال می شوند
secure electronic transactions استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
word بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
packets گروه بیت داده که به صورت گروهی از یک گره به دیگری روی شبکه ارسال می شوند
tiles مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
burn notice علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
tile مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
routing indicator گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
Ivy League نام گروهی از دانشگاههای قدیمی و نامور بخش شرقی ایالات متحده که با هماتحادیهی ورزشی و غیره دارند
halftone توسط کامپیوتر نمایش داده و چاپ میشود و از گروهی از نقاط برای حالات مختلف استفاده میکند
halftones توسط کامپیوتر نمایش داده و چاپ میشود و از گروهی از نقاط برای حالات مختلف استفاده میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com