Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English
Persian
plenum chamber
محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
Other Matches
damping vane
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
swinging of flow
نوسانات عرضی جریان
abc analysis
طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
throttling
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttle
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttles
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttled
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
vortex tube
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
reingestion stall
واماندگی کمپرسور درتوربینهای گاز
multi chamber
نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
buffer chamber
جان لوله محفظه ضربت گیر محفظه دافع
arrested
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
bones
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
bone
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
boned
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
boning
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
torch pot
[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
disposition
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
igniting
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignite
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignites
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignited
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
temper
ملایم کردن
softens
ملایم کردن
soften
ملایم کردن
to tone down
ملایم کردن
tempered
ملایم کردن
softened
ملایم کردن
genialize
ملایم کردن
tempers
ملایم کردن
attemper
ملایم کردن
milden
ملایم کردن
gentler
اهسته ملایم کردن
gentle
اهسته ملایم کردن
gentlest
اهسته ملایم کردن
ullage
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
rating
طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings
طبقه بندی کردن درجه بندی
to break into something
از محفظه ای
[با زور وارد شدن و]
دزدی کردن
sweeten
شیرین شدن ملایم کردن
milden
نرم کردن ملایم شدن
bask
باگرمای ملایم گرم کردن
basking
باگرمای ملایم گرم کردن
sweetened
شیرین شدن ملایم کردن
basks
باگرمای ملایم گرم کردن
sweetening
شیرین شدن ملایم کردن
sweetens
شیرین شدن ملایم کردن
basked
باگرمای ملایم گرم کردن
grades
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
group
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
temper
مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempered
مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempers
مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
oscilliations
نوسانات
fluctuations
نوسانات
business fluctuations
نوسانات بازرگانی
seasonal fluctuation
نوسانات فصلی
seasonal fluctuations
نوسانات فصلی
year to year fluctuation
نوسانات سالیانه
ultrasonic
نوسانات مکانیکی
cyclical fluctuations
نوسانات ادواری
cost variance
نوسانات هزینه
cyclical fluctuations
نوسانات دورهای
flucuations
نوسانات اقتصادی
laggin
اب بندی کردن اب بندی ناوها
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
to go easy on somebody
[something]
با کسی
[چیزی]
مهربان
[آهسته]
[ملایم]
رفتار کردن
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
orifice meter
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
torsional damper
میراکننده نوسانات پیحشی
phreatic fluctuation
نوسانات سطح ایستائی اب
dulcify
ملایم کردن اصلاح کردن
stabilizer
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
stabilisers
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
gift wrap
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
buffet
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
marigraph
دستگاهی که نوسانات جزر ومد را ثبت میکند
buffets
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeted
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeting
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
kymograph
دستگاه ثبت نوسانات یا حرکات موجی مانند نبض
declassification
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
vibrator
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
vibrators
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
phased array
ترتیب مرحله به مرحله جریان مرحله به مرحله بندی شده
crankcase upper half
قسمت فوقانی محفظه لنگ محفظه لنگ فوقانی
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
currents
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amps
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
job lots
مجموعه کالاهایی که در یک مرحله تولید میگردد
job lot
مجموعه کالاهایی که در یک مرحله تولید میگردد
ultrasonic inspection
متد تست غیرمخرب که در انهاترکها توسط ناپیوستگی انتشار امواج نوسانات مکانیکی در فلز اشکار میشود
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
roll reversal
حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
hyperinsulinism
درخون که موجب کم شدن قند خون میگردد
gastrin
هورمونی که موجب ترشح شیره معده میگردد
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
treasury stock
سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
royalty
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
linocut
چاپی که بوسیله کلیشه روی مشمع ایجاد میگردد
royalties
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
grace note
نتی که به اهنگ برای زیبایی اصلی اضافه میگردد
ashless dispersant oil
نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
backsliding
کسی که پس از ترکیکعادت بد به عادت سابق خود باز میگردد
fox fire
نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد
accommodation bill
براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
induction current
جریان القاء شده جریان تحریک
evaluation rating
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
bayed
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
grout curtain
لایه سیمانی تزریق شدهای که در زیر پی سد مانع تراوشات میگردد
baying
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bay
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bays
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
chemical wash
کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
paraboloid
سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
earthquake factor
مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
rigged
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rig
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
revamp
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
encasement
محفظه
incasement
محفظه
cavity
محفظه
cavities
محفظه
housing
محفظه
guard assembly
محفظه
envelope
محفظه
containers
محفظه
container
محفظه
enclosures
محفظه
chambers
محفظه
enclosure
محفظه
envelopes
محفظه
chamber
محفظه
lacuna
محفظه
girt
تیری که بین دو ستون بطورافقی قرارگرفته و روی ان دیوار تیغهای بنا میگردد
lumen
واحد تشعشع برابر مقدارنوری که از یک شمع معمولی بین المللی ساطع میگردد
polyester
نمک الی مرکبی که تغلیظ شده ودر پلاستیک سازی مصرف میگردد
flows
جریان جاری کردن
flowed
جریان جاری کردن
flow
جریان جاری کردن
switches
جریان را عوض کردن
switch
جریان را عوض کردن
switched
جریان را عوض کردن
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
bumbles
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbled
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumble
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bollix
سرهم بندی کردن قاطی پاتی کردن
To do something slapdash.
کاری را سرهم بندی کردن ( سمبل کردن )
overpacking
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
reynold's number
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current
جریان سه فاز جریان دوار
parasitic current
جریان نشتی جریان خارجی
current compensation
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
current flow
سیلان جریان فلوی جریان
circular cell
محفظه گرد
gas chamber
محفظه باروت
shield
محفظه سپرشدن
starting chamber
محفظه استارت
intake chamber
محفظه ورودی
combustion area
محفظه احتراق
pinches
پایه محفظه
breech recess
محفظه کولاس
combustion chamber
محفظه احتراق
combustor
محفظه احتراق
gas chambers
محفظه باروت
breech
محفظه کولاس
pinch
پایه محفظه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com