Total search result: 197 (2 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
gas chamber |
محفظه اعدام با گاز |
gas chambers |
محفظه اعدام با گاز |
|
|
Other Matches |
|
multi chamber |
نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند |
buffer chamber |
جان لوله محفظه ضربت گیر محفظه دافع |
capital punishment |
کیفر اعدام مجازات اعدام |
torch pot |
[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی] |
ullage |
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت |
crankcase upper half |
قسمت فوقانی محفظه لنگ محفظه لنگ فوقانی |
gallows |
اعدام |
execution |
اعدام |
hanging |
اعدام |
death warrant |
حکم اعدام |
executing |
اعدام کردن |
executes |
اعدام کردن |
executed |
اعدام کردن |
execute |
اعدام کردن |
gallows |
مستحق اعدام |
convicted to death |
محکوم به اعدام |
hangmen |
مامور اعدام |
hangman |
مامور اعدام |
death warrants |
حکم اعدام |
death sentences |
حکم اعدام |
capital punishment |
اعدام مجازات |
capital punishment |
مجازات اعدام |
overhang |
اعدام کردن |
overhangs |
اعدام کردن |
death penalty |
مجازات اعدام |
death penalty |
کیفر اعدام |
extinction |
اعدام انهدام |
death sentence |
حکم اعدام |
the penalty of death |
کیفر اعدام |
gasses |
اعدام با گاز |
under pain of death |
با کیفر اعدام |
under sentence of death |
محکوم به اعدام |
executed [judicially killed] <adj.> <past-p.> |
اعدام شده |
death squad |
جوخهی اعدام |
death squads |
جوخهی اعدام |
administer |
اعدام کردن |
executioner |
مامور اعدام |
executioners |
مامور اعدام |
to death penalty |
اعدام مجازات |
to die on the scaffold |
اعدام شدن |
gas |
اعدام با گاز |
gases |
اعدام با گاز |
gassed |
اعدام با گاز |
carrying out [of a death sentence] |
اجرا [حکم اعدام] |
electric chair |
اعدام بوسیله برق |
guillotines |
با گیوتین اعدام کردن |
gallows bird |
ادم مستحق اعدام |
to execute somebody |
اعدام کردن [حقوق] |
hanging |
محزون مستحق اعدام |
guillotined |
با گیوتین اعدام کردن |
guillotine |
با گیوتین اعدام کردن |
electric chair |
صندلی اعدام الکتریکی |
capital offence or crime |
گناه مستوجب اعدام |
guillotining |
با گیوتین اعدام کردن |
hang man |
مامور اعدام به وسیله دار |
administering |
انجام دادن اعدام کردن |
administered |
انجام دادن اعدام کردن |
administers |
انجام دادن اعدام کردن |
capital |
گناه مستوجب اعدام سرمایه |
black flag |
پرچمی که نشانی اعدام زندانی است |
to execute somebody for something |
کسی را بخاطر چیزی اعدام کردن |
execution |
بدار زدن اعدام اجرا کردن |
incasement |
محفظه |
chambers |
محفظه |
envelopes |
محفظه |
housing |
محفظه |
enclosure |
محفظه |
enclosures |
محفظه |
container |
محفظه |
containers |
محفظه |
envelope |
محفظه |
chamber |
محفظه |
cavities |
محفظه |
guard assembly |
محفظه |
cavity |
محفظه |
lacuna |
محفظه |
encasement |
محفظه |
auto da fe |
اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد |
black cap |
کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند |
breech recess |
محفظه کولاس |
breech ring |
محفظه کولاس |
resonating cavity |
محفظه تشدید |
system unit |
محفظه سیستم |
breech |
محفظه کولاس |
starting chamber |
محفظه استارت |
card cage |
محفظه کارت |
circular cell |
محفظه گرد |
mould cavity |
محفظه قالب |
intake chamber |
محفظه ورودی |
oil pan |
محفظه کارتر |
ootheca |
محفظه تخم |
computer enclosure |
محفظه کامپیوتر |
primer pouch |
محفظه چاشنی |
combustion chamber |
محفظه احتراق |
combustion area |
محفظه احتراق |
air chamber |
محفظه هوا |
gas chambers |
محفظه باروت |
potpourri |
محفظه عطر |
potpourris |
محفظه عطر |
shields |
محفظه سپرشدن |
incubator |
محفظه رشد |
incubators |
محفظه رشد |
case |
فرف محفظه |
shield |
محفظه سپرشدن |
gas chamber |
محفظه باروت |
pinches |
پایه محفظه |
pinch |
پایه محفظه |
combustor |
محفظه احتراق |
cases |
فرف محفظه |
canister |
محفظه گلوله افشان |
crankcase |
محفظه میل لنگ |
gas port |
محفظه عبور گاز |
to tip something into a container [British E] |
چیزی را در محفظه ای ریختن |
gasholder |
محفظه نگاهداری گاز |
floppy disk case |
محفظه فلاپی دیسک |
disk unit enclosure |
محفظه واحد دیسک |
low pressure casing |
محفظه ی فشار ضعیف |
reliquary |
محفظه عتیقه باقیمانده |
acoustical sound enclosure |
محفظه عایق صوتی |
breech chamber |
محفظه خرج انفجار |
reliquaries |
محفظه عتیقه باقیمانده |
reaction chamber |
محفظه فعل و انفعال |
hoppers |
محفظه خوراک دستگاه |
hopper |
محفظه خوراک دستگاه |
carter |
محفظه میل لنگ |
chamber furnace |
کوره محفظه دار |
caisson |
[محفظه یا صندوق زیرآبی] |
canisters |
محفظه گلوله افشان |
gasholders |
محفظه نگاهداری گاز |
to be broken on the wheel |
روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی] |
cavity |
سوراخ حفره یا محفظه قالب |
rhumbatron |
نوع متداول محفظه تشدید |
cavities |
سوراخ حفره یا محفظه قالب |
ignitor |
محفظه حامل باروت اشتعال |
house |
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه |
cannular |
محفظه احتراق حلقوی شکل |
can annular |
محفظه احتراق حلقوی شکل |
houses |
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه |
housed |
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه |
burner cans |
محفظه احتراق موتورهای توربینی |
crankcase supercharger |
سوپرشارژر محفظه میل لنگ |
dewar |
محفظه عایق حرارتی با دوجداره |
ccd |
محفظه هایی برای ذخیره داده |
crankcase explusion |
سرو صدای داخل محفظه لنگ |
time capsule |
محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی |
vault storage |
محفظه یا انبار ضد حریق وبتون ارمه |
flooder |
غرق کننده محفظه مین زیرابی |
crankcase bottom o.lower half |
قسمت تحتانی محفظه لنگ کف کارتر |
crankcase |
محفظه کارتر پوسته میل لنگ |
Thermoses |
قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت |
cartridge |
جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است |
Thermos |
قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت |
cartridges |
جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است |
to break into something |
از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن |
panels |
بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت |
equipment bay |
محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود |
panel |
بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت |
interior label |
بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد |
burner compartment |
قسمتی از روپوش موتور که روی محفظه احتراق قرارگرفته است |
flag |
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص |
flags |
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص |
cartridge |
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه |
cartridges |
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه |
toner |
محفظه پلاستیکی برای تونر پودری که در چاپگر لیزری استفاده میشود |
charactristic lenght |
نسبت حجم محفظه احتراق به مساحت دهانه ورودی موتوردر راکت |
residence time |
مدت زمانیکه قطرات کوچک سوخت در محفظه احتراق توربین گاز میمانند |
multipropellant |
سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند |
vapor pressure |
فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی |
plenum chamber |
محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد |
carbon tracking |
باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند |
gallows |
چوبه دار مجازات اعدام با دار |
helmzhold resonator |
محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید |
igniting |
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن |
ignites |
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن |
ignited |
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن |
ignite |
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن |
quarter session |
محاکمی که چهار بار در سال تشکیل می شوند این محاکم صلاحیت رسیدگی به جرایمی را که شخص ممکن است به علت ارتکاب انها به اعدام یاحبس ابد محکوم شود ندارند |
trackball |
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند |
electrostatic |
محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند |
slaving |
محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد |
slave |
محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد |
slaved |
محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد |
slaves |
محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد |
executes |
قانونی کردن اعدام کردن |
executing |
قانونی کردن اعدام کردن |
execute |
قانونی کردن اعدام کردن |
executed |
قانونی کردن اعدام کردن |
coriolis effect |
پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است |
conex |
محفظه حمل بار اطاق بار |
chip |
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند |
chips |
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند |
container |
جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف |
containers |
جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف |
cards |
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن |
card |
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن |