Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
computer enclosure |
محفظه کامپیوتر |
|
|
Other Matches |
|
multi chamber |
نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند |
buffer chamber |
جان لوله محفظه ضربت گیر محفظه دافع |
torch pot |
[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی] |
ullage |
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت |
minicomputer |
کامپیوتر کوچک با محدوده دستوران و توان پردازش بیشتر از ریز کامپیوتر ولی غیرقابل مقایسه با سرعت و فرفیت ارسال داده کامپیوتر main frame |
upload |
1-ارسال فایلهای داده یا برنامه از یک کامپیوتر کوچک به CPU اصلی . 2-ارسال فایل از یک کامپیوتر به BBS یا کامپیوتر میزبان . |
externals |
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود |
external |
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود |
mini |
کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست |
remote |
نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد |
remoter |
نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد |
remotest |
نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد |
crankcase upper half |
قسمت فوقانی محفظه لنگ محفظه لنگ فوقانی |
slaved |
کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود |
load module |
یک برنامه کامپیوتر به شکلی که میتواند فورا" توسط کامپیوتر اجرا شود |
literate |
قادر به فهمیدن اصط لاحات مربوط به کامپیوتر و نحوه استفاده از کامپیوتر |
slaving |
کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود |
slaves |
کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود |
slave |
کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود |
assembler |
اسمبلی که کد ماشین را از یک کامپیوتر در حین اجرای کامپیوتر دیگر تولید ی کند |
downward |
توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده |
downsize |
انتقال یک شرکت از یک سیستم کامپیوتر بر پایه کامپیوتر mainframe مرکزی به محیط شبکه . |
interfacing |
سخت افزار یا نرم افزاری که واسط بین دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و وسیله است |
processor |
استفاده از چندین کامپیوتر کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی |
host computer |
کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر |
host computers |
کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر |
identification |
حرف که بر کامپیوتر میزبان ارسال میشود تا ماهیت و محل کامپیوتر دور یا ترمینال مشخص شود |
identification |
تابعی که توسط کامپیوتر میزبان استفاده میشود تا مافیت و مشخصات کامپیوتر یا کاربر را بیان کند. |
lacuna |
محفظه |
incasement |
محفظه |
chamber |
محفظه |
guard assembly |
محفظه |
encasement |
محفظه |
container |
محفظه |
envelopes |
محفظه |
enclosure |
محفظه |
envelope |
محفظه |
cavity |
محفظه |
housing |
محفظه |
cavities |
محفظه |
chambers |
محفظه |
enclosures |
محفظه |
containers |
محفظه |
CTR |
کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترلی به کامپیوتر می فرستد |
naive user |
شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد |
preprocessor |
کامپیوتر کوچک که برخی پردازشهای ابتدایی روی داده خام انجام میدهد پیش از ارسال آن به کامپیوتر اصلی |
gas chambers |
محفظه باروت |
system unit |
محفظه سیستم |
gas chamber |
محفظه باروت |
breech ring |
محفظه کولاس |
potpourri |
محفظه عطر |
breech recess |
محفظه کولاس |
breech |
محفظه کولاس |
potpourris |
محفظه عطر |
circular cell |
محفظه گرد |
combustion area |
محفظه احتراق |
primer pouch |
محفظه چاشنی |
resonating cavity |
محفظه تشدید |
combustion chamber |
محفظه احتراق |
combustor |
محفظه احتراق |
ootheca |
محفظه تخم |
pinches |
پایه محفظه |
card cage |
محفظه کارت |
pinch |
پایه محفظه |
oil pan |
محفظه کارتر |
starting chamber |
محفظه استارت |
mould cavity |
محفظه قالب |
incubators |
محفظه رشد |
cases |
فرف محفظه |
incubator |
محفظه رشد |
intake chamber |
محفظه ورودی |
shield |
محفظه سپرشدن |
shields |
محفظه سپرشدن |
air chamber |
محفظه هوا |
case |
فرف محفظه |
outputs |
1-ارسال یا دریافت داده بین کامپیوتر و وسیله جانبی و سایر نقاط سیستم . 2-دادههای ارسالی و دریافتی توسط کامپیوتر |
output |
1-ارسال یا دریافت داده بین کامپیوتر و وسیله جانبی و سایر نقاط سیستم . 2-دادههای ارسالی و دریافتی توسط کامپیوتر |
infra red link |
سیستمی که به دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و یک چاپگر امکان رد و بدل کردن اطلاعات با استفاده از اشعه مادون قرمز میدهد تا داده را حمل کند |
reset key |
کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود |
layer |
استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند |
layers |
استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند |
computing |
مربوط به کامپیوتر یا اجرا روی کامپیوتر ها |
number cruncher |
کامپیوتر کاملا" عددی کامپیوتر محاسباتی |
special purpose computer |
کامپیوتر تک منظوره کامپیوتر با منظور خاص |
gasholder |
محفظه نگاهداری گاز |
gasholders |
محفظه نگاهداری گاز |
breech chamber |
محفظه خرج انفجار |
hoppers |
محفظه خوراک دستگاه |
hopper |
محفظه خوراک دستگاه |
gas port |
محفظه عبور گاز |
reaction chamber |
محفظه فعل و انفعال |
floppy disk case |
محفظه فلاپی دیسک |
disk unit enclosure |
محفظه واحد دیسک |
carter |
محفظه میل لنگ |
chamber furnace |
کوره محفظه دار |
crankcase |
محفظه میل لنگ |
reliquary |
محفظه عتیقه باقیمانده |
caisson |
[محفظه یا صندوق زیرآبی] |
low pressure casing |
محفظه ی فشار ضعیف |
to tip something into a container [British E] |
چیزی را در محفظه ای ریختن |
canisters |
محفظه گلوله افشان |
gas chamber |
محفظه اعدام با گاز |
canister |
محفظه گلوله افشان |
acoustical sound enclosure |
محفظه عایق صوتی |
reliquaries |
محفظه عتیقه باقیمانده |
gas chambers |
محفظه اعدام با گاز |
applebus |
امکان میدهد که به سایرکامپیوترها وصل شده و یک شبکه ایجاد کند تا اطلاعات یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگرانتقال یابدیک دستگاه بیرونی که به ریزکامپیوتر ACINTOSH |
dewar |
محفظه عایق حرارتی با دوجداره |
houses |
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه |
cavity |
سوراخ حفره یا محفظه قالب |
housed |
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه |
cavities |
سوراخ حفره یا محفظه قالب |
rhumbatron |
نوع متداول محفظه تشدید |
burner cans |
محفظه احتراق موتورهای توربینی |
house |
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه |
crankcase supercharger |
سوپرشارژر محفظه میل لنگ |
ignitor |
محفظه حامل باروت اشتعال |
can annular |
محفظه احتراق حلقوی شکل |
cannular |
محفظه احتراق حلقوی شکل |
cartridges |
جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است |
time capsule |
محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی |
crankcase bottom o.lower half |
قسمت تحتانی محفظه لنگ کف کارتر |
Thermos |
قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت |
Thermoses |
قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت |
ccd |
محفظه هایی برای ذخیره داده |
crankcase explusion |
سرو صدای داخل محفظه لنگ |
crankcase |
محفظه کارتر پوسته میل لنگ |
flooder |
غرق کننده محفظه مین زیرابی |
vault storage |
محفظه یا انبار ضد حریق وبتون ارمه |
cartridge |
جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است |
ctrl |
کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد |
voice grade channel |
ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی |
to break into something |
از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن |
panels |
بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت |
panel |
بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت |
equipment bay |
محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود |
automonitor |
ثبت کننده عملیات کامپیوتر برنامه کامپیوتری که وفایف عملیاتی کامپیوتر را ثبت میکند |
primary memory |
حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر] |
main store |
حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر] |
main memory |
حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر] |
computer memory |
حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر] |
three address computer |
کامپیوتر با سه نشانی کامپیوتر سه ادرسه |
processor |
پردازندهای که بین منبع ورودی و کامپیوتر مرکزی است , کار آن پردازش داده دریافتن برای کاهش بار کاری کامپیوتر اصلی است |
interior label |
بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد |
burner compartment |
قسمتی از روپوش موتور که روی محفظه احتراق قرارگرفته است |
cartridge |
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه |
cartridges |
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه |
charactristic lenght |
نسبت حجم محفظه احتراق به مساحت دهانه ورودی موتوردر راکت |
toner |
محفظه پلاستیکی برای تونر پودری که در چاپگر لیزری استفاده میشود |
residence time |
مدت زمانیکه قطرات کوچک سوخت در محفظه احتراق توربین گاز میمانند |
remoter |
سیستم پردازش دستهای که دستورات از یک کامپیوتر ترمینال راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد |
remote |
سیستم پردازش دستهای که دستورات از یک کامپیوتر ترمینال راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد |
remotest |
سیستم پردازش دستهای که دستورات از یک کامپیوتر ترمینال راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد |
bootstrap |
مجموعه دستوراتی که پیش از بار شدن برنامه توسط کامپیوتر اجرا میشود که معمولاگ سیستم عامل را بار میکند وقتی که کامپیوتر روشن میشود |
FEP |
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند |
vapor pressure |
فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی |
multipropellant |
سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند |
power down |
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید |
RPC |
روش ارتباط بین دو برنامه روی دو کامپیوتر جدا ولی مرتبط . یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر در شبکه درخواست پردازش یک مشکل را میکند و سپس نتیجه را نمایش میدهد. و در برنامههای client / server استفاده میشود |
embedded code |
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص |
stored program computer |
کامپیوتر با برنامه انباشته کامپیوتر با برنامه ذخیره شده |
plenum chamber |
محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد |
RAM [random access memory] |
رم کامپیوتر [علوم کامپیوتر] |
Random-access memory |
رم کامپیوتر [علوم کامپیوتر] |
remotest |
روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود |
remoter |
روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود |
remote |
روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود |
carbon tracking |
باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند |
IBM |
اصط لاح کلی برای کامپیوتر شخصی که با سخت افزار و نرم افزار کامپیوتر IBM سازگار است بدون توجه به اینکه پردازنده Intel از کدام استفاده میکند. حاوی با EISA,ISA یا MCA است |
level two cache |
حافظه پنهان سریع که مناسب با تخته اصلی کامپیوتر است بجز کامپیوتر با پردازنده Pentium Pro که حافظه بخشی از طراحی قطعه پردازنده است |
NIC |
تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد |
penned |
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند |
penning |
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند |
pen |
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند |
pens |
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند |
helmzhold resonator |
محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید |
general purpose computer |
کامپیوتر همه منظوره کامپیوتر چند منظوره |
cads |
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند |
cad |
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند |
ignited |
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن |
ignites |
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن |
ignite |
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن |
igniting |
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن |
trackball |
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند |
electrostatic |
محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند |
slaves |
محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد |
slaved |
محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد |
slave |
محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد |
slaving |
محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد |
remoter |
کامپیوتر راه دور میدهد. کاربر راه دور میتواند از کامپیوتر راه دور به صورت محلی استفاده کند |
remotest |
کامپیوتر راه دور میدهد. کاربر راه دور میتواند از کامپیوتر راه دور به صورت محلی استفاده کند |
remote |
کامپیوتر راه دور میدهد. کاربر راه دور میتواند از کامپیوتر راه دور به صورت محلی استفاده کند |
infra red link |
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد |
coriolis effect |
پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است |
conex |
محفظه حمل بار اطاق بار |
chip |
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند |
chips |
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند |
computer assisted instruction |
اموزش به کمک کامپیوتر اموزش کامپیوتری دستورالعمل به کمک کامپیوتر |
container |
جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف |
containers |
جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف |