Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 130 (7 milliseconds)
English	Persian
slum	محله کثیف
slums	محله کثیف
Other Matches
county	محله
communes	محله
communing	محله
sectors	محله
sector	محله
communed	محله
quarter	محله
counties	محله
commune	محله
parish	محله شهرستان
parishes	اهل محله
red light district	محله فواحش
parish	اهل محله
parishes	محله شهرستان
ghettos	محله کلیمی ها
ghettoes	محله کلیمی ها
ghetto	محله کلیمی ها
hoodlum	لوطی محله
hoodlums	لوطی محله
the industrial quarter of the	محله صنعتی شهر
quarters	محله بردهای ناو
skid row	محله مشروب فروشهای ارزان
casbah	محله بومیهای شهرهای شمالی افریقا
This is a good residential are ( neighbourhood ) .	اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
phanariot	ساکن محله یونانیان دراستامبول که PHANARنام دارد
ghettoize	تبدیل کردن به محله اقلیت هاو فقرا
sloppily	کثیف
filthier	کثیف
filthiest	کثیف
dauby	کثیف
draggy	کثیف
mussy	کثیف
filthy	کثیف
lousy	کثیف
sloppy	کثیف
nastier	کثیف
grimy	کثیف
smoochy	کثیف
nasty	کثیف
snotty	کثیف
mucky	کثیف
dirtier	کثیف
nastiest	کثیف
bedrabbled	کثیف
nasties	کثیف
bedraggled	کثیف
smeary	کثیف
dirtied	کثیف
squalid	کثیف
scabious	کثیف
dirtiest	کثیف
scabione	کثیف
dirty	کثیف
scabbiness	کثیف
wild and woolly	کثیف
amiss	بد کثیف
dirties	کثیف
dirtying	کثیف
soapless	کثیف
buggering	کثیف وفاسد
smutch	کثیف کردن
bugger	کثیف وفاسد
smutch	لکه کثیف
grotty	ارزان و کثیف
sordid	کثیف دون
slub	کثیف کردن
piggy wiggy	بچه کثیف
in mourning	کثیف سیاه
slubber	کثیف کردن
scall	سعفه کثیف
besmear	کثیف کردن
bemire	کثیف کردن
bedraggle	کثیف کردن
buggers	کثیف وفاسد
piggery	جای کثیف
grubby	کثیف شلخته
grubbiest	کثیف شلخته
grubbier	کثیف شلخته
sumps	استخراب کثیف
sump	استخراب کثیف
dirtying	کثیف کردن
dirty	کثیف کردن
dirtiest	کثیف کردن
dirties	کثیف کردن
dirtier	کثیف کردن
dirtied	کثیف کردن
soiling	کثیف کردن
soils	کثیف کردن
soil	کثیف کردن
messy	کثیف شلوغ
piggeries	جای کثیف
pigpens	جای کثیف
pigpen	جای کثیف
pigsty	جای کثیف
impure	کثیف ناصاف
splodge	کثیف کردن
pigsties	جای کثیف
to [make] muddy	کثیف کردن
slopping	ادم کثیف
sludge	کثیف شدن
slop	ادم کثیف
slopped	ادم کثیف
splodges	کثیف کردن
ragamuffins	ادم کثیف و بی سر وپا
ragamuffin	ادم کثیف و بی سر وپا
off-color <idiom>	بد مزه ،کثیف ،بیادب
contaminate	الوده یا کثیف کردن
grimily	بطور سیاه و کثیف
contaminating	الوده یا کثیف کردن
contaminated	الوده یا کثیف کردن
contaminates	الوده یا کثیف کردن
slummer	ساکن محلات کثیف
litterbugs	آدم کثیف وآشغال پاش
How dirty the house is !	چقدر خانه کثیف است
draggle tail	دارای دامن کثیف والوده
litterbug	آدم کثیف وآشغال پاش
sludge	جای کثیف ولجن الود
sculleries	جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
scullery	جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
Dont be upset . Dont lose your temper . Keep calm(cool).	خونت را کثیف نکن ( خونسرد باش )
patina	[جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
establish	1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing	1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes	1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
slobs	ادم نامرتب وکثیف ادم کثیف وژولیده
slob	ادم نامرتب وکثیف ادم کثیف وژولیده
gunk	ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
befoul	کثیف کردن الوده کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com