English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
funeral home محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
Other Matches
exequies مراسم تدفین
Langhing is improper at a funeral. خندیدن در مراسم تدفین کار صحیحی نیست
burial زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
burials زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
clearinghouse سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
vasculum کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
crematorium کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoriums کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoria کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
songfest دستهای که اواز معروفومحبوب یا اهنگهای محلی جالبی را اجراء میکنند
landscape carpet فرش دور نما [فرش چشم انداز] [عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.]
communicant اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
communicants اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
last rites مراسم مذهبی که کمی پیش از مرگ انجام میشود
dies non روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
ready for duty اماده انجام وفیفه
mind to do a thing اماده انجام کاری
pooled عده کارمند اماده برای انجام امری
pools عده کارمند اماده برای انجام امری
pool عده کارمند اماده برای انجام امری
parochialism محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
stillborn زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillbirths زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirth زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
ground readiness اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
dog cheap مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
panels نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
blit در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
bitblt در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
interment تدفین
burials تدفین
entombment تدفین
death gravity حق تدفین
burial تدفین
emergency burial تدفین اضطراری
interment ایین تدفین
Easter Sepulchre تشریفات مذهبی تدفین
supercritical حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
hooks کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
hook کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
on guard اماده توپگیری اماده برای توگیری
local procurement تدارک محلی فراورده محلی
localism ایین محلی علاقه محلی
local posts پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
ramp alert اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
incineration سوزاندن
incinerated سوزاندن
incinerates سوزاندن
combust سوزاندن
conflagrate سوزاندن
cauterised سوزاندن
scorches سوزاندن
cauterize سوزاندن
burning سوزاندن
scorch سوزاندن
cauterized سوزاندن
calcine سوزاندن
incinerate سوزاندن
seared سوزاندن
cauterises سوزاندن
burn سوزاندن
cauterising سوزاندن
burns سوزاندن
cauterizes سوزاندن
sears سوزاندن
incinerating سوزاندن
baked سوزاندن
blast سوزاندن
fries سوزاندن
frying سوزاندن
ignify سوزاندن
to lay in a سوزاندن
cauterizing سوزاندن
to burn a hole سوزاندن
blasts سوزاندن
sear سوزاندن
bake سوزاندن
bakes سوزاندن
fry سوزاندن
rituals مراسم
ceremonies مراسم
ceremony مراسم
ustulation سوزاندن شراب
to blow a fuse فیوزی سوزاندن
eat one's heart out <idiom> دل کسی را سوزاندن
vitriolize با زاج سوزاندن
warning order دستور اماده باش اعلام اماده باش
ceremonies مراسم نظامی
pageant مراسم مجلل
funeral مراسم دفن
ceremony مراسم نظامی
funerals مراسم دفن
goblet جام [در مراسم]
pageants مراسم مجلل
chalice جام [در مراسم]
burial service مراسم دفن
morning parade مراسم صبحگاه
to burn up سوزاندن و از میان بردن
incense سوزاندن بخور خوشبو
incensing سوزاندن بخور خوشبو
take a wicket سوزاندن توپزن کریکت
incenses سوزاندن بخور خوشبو
inustion سوزاندن یا داغ کردن
dismiss سوزاندن توپزن و اخراج او
incensed سوزاندن بخور خوشبو
scalding بااب گرم سوزاندن
dismisses سوزاندن توپزن و اخراج او
sinter یک تکه کردن سوزاندن
stumps سوزاندن توپزن کریکت
dismissing سوزاندن توپزن و اخراج او
scald بااب گرم سوزاندن
stump سوزاندن توپزن کریکت
stumped سوزاندن توپزن کریکت
stumping سوزاندن توپزن کریکت
scalded بااب گرم سوزاندن
scalds بااب گرم سوزاندن
funeral مراسم تشییع جنازه
funerals مراسم تشییع جنازه
mass مراسم عشاء ربانی
karma سرنوشت مراسم دینی
massing مراسم عشاء ربانی
general muster مراسم اجتماعی عمومی
chalice گیلاس شراب [در مراسم]
goblet گیلاس شراب [در مراسم]
calebrate بجا اوردن مراسم
Commemoration services were held . مراسم یاد بودانجام شد
sacramental وابسته به مراسم مذهبی
masses مراسم عشاء ربانی
rite مراسم تشریفات مذهبی
flame cultivator دستگاه مخصوص سوزاندن علف
burnbag سطل سوزاندن اسناد باطله
slash and burn بریدن و سوزاندن گیاهان جنگلی
incinerators کوره مخصوص سوزاندن اشغال
incinerator کوره مخصوص سوزاندن اشغال
fail انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water [Idiom] کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
laager هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
automating نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
personal salute مراسم سلام افراد برجسته
To perform the marriage ceremony. مراسم عقد راجاری کردن
betroth مراسم نامزدی بعمل اوردن
swear in با مراسم تحلیف وارد کردن
side honors مراسم ادای احترام در میزپاس
solemnity ایین تشریفات مراسم سنگین
funerary وابسته به مراسم تشییع جنازه
christening مراسم تعمید ونامگذاری بچه
throw out سوزاندن توپزن با ضربه به میلههای کریکت
chanced فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
chance فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
chancing فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
chances فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
skittle سوزاندن چند توپزن به اسانی پشت سر هم
firebomb با بمب آتشزا سوزاندن یا از بین بردن
firebombs با بمب آتشزا سوزاندن یا از بین بردن
failure انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures انجام ندادن کاری که باید انجام شود
check in نام نویسی کردن مراسم ورود
last rites مراسم دفن و کفن و دعای ختم
check-in نام نویسی کردن مراسم ورود
events to mark the Day of German Unity مراسم به مناسبت روز یگانگی آلمان
guard mount مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
check-ins نام نویسی کردن مراسم ورود
earned run کسب امتیاز پیش از سوزاندن سومین نفر
to torch something چیزی را آتش زدن [سوزاندن] [زبانه کشیدن ]
therein دران
betting shop جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
lamplighter با ان چراغ را روشن میکنند
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem. مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
sacramentalism اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
taperer حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
slideway راهی که دران سر
offing دران نزدیکی ها
thereabout دران حدود
therabout دران حدود
trampolines توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
trampoline توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
drainpipe لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
Havana سیگاربرگی که درهاوانایاcuba درست میکنند
drainpipes لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
airbed تشکی که آنرا با باد پر میکنند
aeroscope اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند
bisk ماهی وغیره درست میکنند
barbette سنگری که از انجاتوپها رااتش میکنند
robots وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
blessed sacrament مراسم عشاء ربانی که با نان وشراب برگزار میشود
accolades سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
accolade سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com