Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
toft
محلی که سابقا" در ان خانه ساخته شده بود و نوسازی نشده است
Other Matches
blit
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
bitblt
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
erst
سابقا
whilom
سابقا
onetime
سابقا
erstwhile
سابقا
of yon
سابقا
previously
سابقا"
has-beens
سابقا
has-been
سابقا
has been
سابقا
once
سابقا
sometime
گاهگاهی سابقا
wh lom
پیشتر سابقا
heretofore
سابقا قبلا
forenamed
سابقا نامیده شده
localism
ایین محلی علاقه محلی
local procurement
تدارک محلی فراورده محلی
local posts
پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
eyestrings
ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
atlantis
جزیرهای که سابقا گویند درمغرب جبل الطارق وجودداشته و در اثر زلزله بدریافرورفته است
parochial
محلی
local line
خط محلی
domestic
محلی
autochthonous
محلی
topical
محلی
vernaculars
محلی
vernacular
محلی
regionally
محلی
regional
محلی
native
محلی
locals
محلی
local
محلی
autochthon
محلی
natives
محلی
residential
محلی
occupation crossing
پل محلی
local
<adj.>
محلی
regional
<adj.>
محلی
sympatry
هم محلی
localism
اصطلاح محلی
patters
لهجه محلی
ordinance
مقررات محلی
ordinances
مقررات محلی
local vertical
قائم محلی
territorial
محلی منطقهای
local variable
متغیر محلی
local terminal
ترمینال محلی
local time
زمان محلی
local time
وقت محلی
parish council
شورای محلی
pattering
لهجه محلی
localized
محلی - محصوربهیکمحل
brogues
لهجه محلی
brogue
لهجه محلی
sepoy
پاسبان محلی
regional purchase
خرید محلی
provincial road
جاده محلی
patter
لهجه محلی
pattered
لهجه محلی
costume
لباس محلی
costumes
لباس محلی
local circuit
مدار محلی
local echo
پژواک محلی
local enquiry
بازجویی محلی
local file
فایل محلی
local government
حکومت محلی
local government
حاکم محلی
local procurement
خرید محلی
local group
گروه محلی
local intelligence
هوش محلی
local investigation
تحقیق محلی
local paper
روزنامه محلی
local norm
هنجار محلی
local network
شبکه محلی
local loop
حلقه محلی
local mode
باب محلی
local center
مرکز محلی
local authority
انجمن محلی
local area network
شبکه محلی
provincial
ولایتی محلی
local terminal
پایانه محلی
local store
ذخیره محلی
local currency
پول محلی
local storage
انباره محلی
local security
تامین محلی
civil time
ساعت محلی
domestic economy
اقتصاد محلی
local road
راه محلی
local purchase
خرید محلی
homebred
بازیگر محلی
homebrew
بازیگر محلی
indigenous industries
صنایع محلی
kangoroo court
دادگاه محلی
legman
خبرنگار محلی
local national
سکنه محلی
provincialism
محلی اندیشی
placing
در محلی گذاردن
places
در محلی گذاردن
place
در محلی گذاردن
dialects
زبان محلی
dialect
زبان محلی
off
از محلی بخارج
overwrite
بالای محلی نوشتن
emplace
در محلی قرار دادن
locked up
در محلی محصور کردن
lock up
در محلی محصور کردن
autonomy
استقلال محلی محدود
provincialism
گویش یا لهجه محلی
provincialism
عقایدوافکار محدود محلی
overruns
سرتاسر محلی رافراگرفتن
grass roots
اجتماع محلی منشاء
overwrite
نوشته داده در محلی
traject
از محلی عبور کردن
vernacularism
استعمال زبان محلی
To keep away from a place.
از محلی دور شدن
to go on the parish
اعانه محلی گرفتن
getup
<idiom>
لباس محلی پوشیدن
take it out on
<idiom>
بی محلی به خاطر عصبانیت
step out
از محلی خارج شدن
somewhere
یک جایی دریک محلی
square dance
رقص محلی امریکا
somewheres
یک جایی دریک محلی
rural district council
انجمن محلی زراعی
district call box
جعبه خبر محلی
references
دستیابی به محلی در حافظه
local warning
اعلام خطر محلی
decentralizes
حکومت محلی دادن
local authority
مرجع صلاحیتدار محلی
decentralising
حکومت محلی دادن
decentralises
حکومت محلی دادن
decentralised
حکومت محلی دادن
decentralize
حکومت محلی دادن
reference
دستیابی به محلی در حافظه
local exchange
ردوبدل کننده محلی
local group of galaxies
کهکشانهای گروه محلی
local hour angle
زاویه ساعتی محلی
locals
داخلی اخبار محلی
decentralizing
حکومت محلی دادن
local area network
شبکه ناحیه محلی
overrunning
سرتاسر محلی رافراگرفتن
recorder
رئیس دادگاه محلی
recorders
رئیس دادگاه محلی
local
داخلی اخبار محلی
overrun
سرتاسر محلی رافراگرفتن
local traffic
رفت و امد محلی
local subscriber
مشترک تلفنی محلی
local warning
سیستم اعلام خطر محلی
patavinity
لهجه ولایتی اصطلاحات محلی
independency
اصول استقلال کلیساهای محلی
distant
آنچه در محلی قرار دارد
folklike
شبیه افسانه ها وعادات محلی
mains electricity
منبع الکتریسیته محلی مشتریان
bear garden
محلی که درانجاخرسها رابجنگ می اندازند
folkish
شبیه افسانه هاوعادات محلی
maps
در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
localising
محلی کردن موضعی ساختن
site
محلی که پایه چیزی باشد
localizing
محلی کردن موضعی ساختن
localizes
محلی کردن موضعی ساختن
localize
محلی کردن موضعی ساختن
localises
محلی کردن موضعی ساختن
map
در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
zero slot lan
شبکه محلی بدون شکاف
sited
محلی که پایه چیزی باشد
sites
محلی که پایه چیزی باشد
costumiers
خیاط لباسهای محلی وویژه
costumier
خیاط لباسهای محلی وویژه
costumer
خیاط لباسهای محلی وویژه
lan
network Area Local شبکه محلی
to haunt
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
to walk
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
nap
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
locals
egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
stack
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
stacked
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
stacks
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
naps
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napping
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
local
egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
napped
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
localization
تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
To slight ( ignore) someone. To give someone the cold shoulder. To take no notice of someone .
به کسی محل نگذاشتن ( بی محلی کردن )
out fall
محلی که اب ازیک مجرابه مجرای بزرگترمیریزد
pos
محلی در مغازه که قیمت کالاها پرداخت میشود
despatch
عمل ارسال موضوعات یا اطلاعات یا پیام ها به محلی
police action
عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
brogan
چکمه سنگین پاشنه دار لهجه محلی
sleep out
در محلی غیراز محل کار خود خوابیدن
luncheonette
رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
luncheonettes
رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
bad break
که اشتباهاگ در محلی از کلمه وارد شده باشد
witness stand
محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
to treat somebody as if they weren't there
<idiom>
به کسی عمدا بی محلی کردن
[اصطلاح روزمره]
tote road
جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
local colour
نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
local parole
زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
to cut somebody dead
<idiom>
به کسی عمدا بی محلی کردن
[اصطلاح روزمره]
punch down block
وسیلهای که در شبکه محلی برای اتصال کابل UTP
Change at London and get a local train.
در لندن عوض کنید و یک قطار محلی سوار شوید.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com