Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
English
Persian
staith
محل تخلیه کالا ازواگن وبارگیری ان در کشتی
staithe
محل تخلیه کالا ازواگن وبارگیری ان در کشتی
Other Matches
throughput capacity
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
to discharge goods
کالا را تخلیه کردن
landed weight
وزن کالا هنگام تخلیه
landed terms
قیمت کالا به شرط تخلیه درمقصد
lift-off
تخلیه کشتی توسط جرثقیل
demurrage
خسارت تاخیر تخلیه کشتی
dockers
کارگری که کشتی رابارگیری و تخلیه میکند
docker
کارگری که کشتی رابارگیری و تخلیه میکند
traded
حمل کالا با کشتی
shipper
فرستنده کالا با کشتی
trade
حمل کالا با کشتی
slop chute
شیب تند عقب کشتی جهت تخلیه فاضل اب
stowage
حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
plundrage
غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
jettisoning
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoned
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
shipments
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
shipment
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
jettisons
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
supercargo
مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
jettison
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
primage
اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
lighter aboard ship
نحوه حمل سریع کالا که در آن دوبه و بار آن برروی کشتی قرار میگیرد
demurrage
بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
cargo outturn message
پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
evacuation
تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
lighterage
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
supporting goods
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
cob web theorem
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
transire
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department store
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
interchanged
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
clearings
تخلیه محل تخلیه بیماران
clearing
تخلیه محل تخلیه بیماران
barter with someone
با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
shelf life
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to barter
[to trade by barter]
دادوستد کالا با کالا کردن
say's law
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
freightliner
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
consignee
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
c & f
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
aeromedical unit
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
cargo outturn report
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prow
کشتی عرشه کشتی
prows
کشتی عرشه کشتی
exhausts
تخلیه
disembarkation
تخلیه
evacuation
تخلیه
unstuffing
تخلیه
unloading
تخلیه
exhaust
تخلیه
discharged
تخلیه
evacuates
تخلیه
LSD
تخلیه
evacuated
تخلیه
evacuate
تخلیه
discharges
تخلیه
discharge
تخلیه
depletion
تخلیه
emptying
تخلیه
stripping
تخلیه
evacuating
تخلیه
landing, storage, delivery
تخلیه
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
disembarked
تخلیه کردن
evacuate
تخلیه کردن
to offload
تخلیه کردن
drain
تخلیه کردن
drained
تخلیه کردن
draining
تخلیه کردن
medical evacuation
تخلیه پزشکی
drains
تخلیه کردن
disembarking
تخلیه کردن
sluiceway
دهانه تخلیه
disembarks
تخلیه کردن
evacuating
تخلیه کردن
corona discharge
تخلیه کورونا
exhaust chute
ناودان تخلیه
corona discharge
تخلیه الکتریکی
corollary discharge
تخلیه تبعی
medical recovery
تخلیه پزشکی
site clearance
تخلیه کارگاه
cooling water discharge
تخلیه اب سرد
exhaust stroke
مرحله تخلیه
catharsis
تخلیه هیجانی
evacuates
تخلیه کردن
medical evacuation
تخلیه بیماران
evacuated
تخلیه کردن
point discharge
تخلیه نقطهای
bank sluice
دریچه تخلیه
quitting
تخلیه خانه
self maintained discharge
تخلیه ناوابسته
high rate discharge
تخلیه شدید
battlefield evacuation
تخلیه پزشکی
impulse discharge
تخلیه ضربهای
flaming discharge
تخلیه مشتعل
road clearance
تخلیه جاده
disembark
تخلیه کردن
roll on/roll off
بارگیری- تخلیه
rotary discharger
تخلیه گر گردان
tipper
تخلیه کننده
brush discharge
تخلیه جارویی
neural discharge
تخلیه عصبی
quit
تخلیه خانه
area evacuation
تخلیه منطقهای
chain of evacuation
سیستم تخلیه
coefficient of discharge
ضریب تخلیه
main discharge
تخلیه اصلی
non self maintained discharge
تخلیه وابسته
abreaction
تخلیه هیجانی
internal discharge
تخلیه داخلی
glow discharge
تخلیه تابناک
relief well
چاه تخلیه
surging discharge
تخلیه نوشی
glow discharge
تخلیه تابنده
air evacuation
تخلیه هوایی
residual discharge
تخلیه مانده
medical evacuation
تخلیه بهداری
blow off
شیر تخلیه
lightning discharge
تخلیه اتمسفری
discharge chute
سرسره تخلیه
discharge cock
شیر تخلیه
discharge conveyor
نوار تخلیه
roll-on/roll-off
بارگیری- تخلیه
discharge currect
جریان تخلیه
discharge end
سمت تخلیه
disembarkation
تخلیه کردن
drain cock
لوله تخلیه
discharge pressure
فشار تخلیه
depletion barrier
ناحیه تخلیه
depletion zone
ناحیه تخلیه
depletion layer
ناحیه تخلیه
debarkation net
تور تخلیه
discahrge pipe
لوله تخلیه
discharge end
محل تخلیه
discharge gate
دریچه تخلیه
drain plug
پیچ تخلیه
discharge velocity
سرعت تخلیه
electrical discharge
تخلیه برقی
discharge voltage
ولتاژ تخلیه
lightning discharge current
جریان تخلیه
discharger of a capacitor
تخلیه خازن
discharging berth
اسکله تخلیه
discharging wharf
اسکله تخلیه
discharge valve
سوپاپ تخلیه
discharge spout
ناودانه ی تخلیه
discharge head
ارتفاع تخلیه
discharge nozzle
فواره تخلیه
discharge of chips
تخلیه براده ها
depopulation
تخلیه جمعیت
discharge opening
راهگاه تخلیه
discharge opening
مجرای تخلیه
discharge recorder
تخلیه نگار
discharge resistance
مقاومت تخلیه
disruptive discharge
تخلیه جرقهای
ozone depletion
تخلیه اوزون
unloads
تخلیه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com