Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 165 (9 milliseconds)
English	Persian
break bulk cargo	محمولات تفکیک شده
Other Matches
part	تفکیک کردن تفکیک شدن
post matter	محمولات پستی
cargo insurance	بیمه محمولات
cargo documentation	ثبت محمولات کشتی
cargo checking	بازرسی کردن محمولات
detritus	مواد خردوریز محمولات اب رودخانه
cargo outturn message	پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
cargo tie down point	محل مهار بار روی وسیله محل بستن محمولات
supercargo	نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
cargo sling	طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
removal	تفکیک
dissociation	تفکیک
disjunction	تفکیک
denotation	تفکیک
segregation	تفکیک
break down	تفکیک
disintegration	تفکیک
severance	تفکیک
secession	تفکیک
separations	تفکیک
separation	تفکیک
demodulation	تفکیک
secernment	تفکیک
partings	تفکیک
analysis	تفکیک
resolutions	تفکیک
breakdowns	تفکیک
breakdown	تفکیک
break	تفکیک
breaks	تفکیک
resolution	تفکیک
parting	تفکیک
differentiation	تفکیک
separating	تفکیک
thermal dissociation	تفکیک گرمایی
degree of dissociation	درجه تفکیک
color separation	تفکیک رنگ
severable	تفکیک پذیر
break up	تفکیک کردن
demodulator	تفکیک کننده
optical resolution	تفکیک نوری
separability	تفکیک پذیری
detachable bottom	کف قابل تفکیک
low resolution	تفکیک پایین
self dissociation	خود تفکیک
photodissociation	تفکیک نوری
parcelling	تفکیک زمین
separator	تفکیک کننده
predissociation	پیش تفکیک
racial segregation	تفکیک نژادی
resolution power	توان تفکیک
resolvable	تفکیک پذیر
resolving power	قدرت تفکیک
knocked down	تفکیک شده
ionic dissociation	تفکیک یونی
diacritic	تفکیک کننده
diacritical	تفکیک کننده
discriminator	تفکیک کننده
disjunct	وجه تفکیک
split risk	تفکیک خطر
dissociation	تفکیک گسستگی
dissociation constant	ثابت تفکیک
dissociation curve	منحنی تفکیک
dissociation energy	انرژی تفکیک
division of powers	تفکیک قوا
response differentiation	تفکیک پاسخ
break down of negotiation	تفکیک مذاکرات
separates	تفکیک کردن
centrifuges	تفکیک کردن
detachment	جداسازی تفکیک
inseparable	تفکیک ناپذیر
separable	تفکیک پذیر
separable	قابل تفکیک
detaching	تفکیک کردن
detaches	تفکیک کردن
dissociating	تفکیک نمودن
separate	تفکیک کردن
separates	جدایی تفکیک
dissociates	تفکیک نمودن
dissociate	تفکیک نمودن
separate	جدایی تفکیک
separated	تفکیک کردن
separated	جدایی تفکیک
centrifuge	تفکیک کردن
detach	تفکیک کردن
separations	تفکیک متارکه
separations	تفکیک کردن
partitions	تفکیک کردن
partition	تفکیک کردن
separation	تفکیک کردن
separation	تفکیک متارکه
break bulk	تفکیک محصولات
resolution	تفکیک پذیری
segregation	تفکیک کردن
detachable	قابل تفکیک
resolutions	تفکیک پذیری
detachments	جداسازی تفکیک
partition	وسیله یا اسباب تفکیک
principle of separation of powers	اصل تفکیک قوا
partitions	وسیله یا اسباب تفکیک
break bulk agent	عامل تفکیک محصولات
preesolved	پیش تفکیک شده
resolving agent	عامل تفکیک کننده
desegregate	تفکیک زدایی کردن
work breakdown structure	ساختار تفکیک کار
desegregates	تفکیک زدایی کردن
desegregating	تفکیک زدایی کردن
resolutions	تفکیک پذیری رفع
separatism	تفکیک تجزیه طلبی
resolution	تفکیک پذیری رفع
desegregated	تفکیک زدایی کردن
separably	بطور قابل تفکیک
inseparable	غیر قابل تفکیک
resolving power	توان تفکیک تلسکوپ
segregates	جدا سازی تفکیک
segregate	جدا سازی تفکیک
low resolution	تفکیک پذیری پایین
segregating	جدا سازی تفکیک
denominationalism	اعتقاد به تفکیک و تقسیم
modem	تلفیق و تفکیک کننده
segregation	تفکیک ذرات بتن
bond dissociation energy	انرژی تفکیک پیوند
disintegration product	محصول تجزیه و تفکیک شده
denoted	تفکیک کردن علامت گذاردن
system resolution	تفکیک سیستم کار دستگاه
discriminating circuit	مدار تفکیک کننده مین
denote	تفکیک کردن علامت گذاردن
denotes	تفکیک کردن علامت گذاردن
desegregate	تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregated	تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregates	تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregating	تفکیک نژادی را فسخ کردن
denotation	علامت تفکیک معنی و مفهوم
resolution	قدرت تفکیک [ریاضی] [فیزیک]
exploded pie graph	نمودار گرد تفکیک شده
internal modem	تلفیق و تفکیک کننده درونی
resolvable tartaric acid	تارتریک اسید تفکیک پذیر
oscillations	تفکیک امواج اشکار سازی
inseparable cost	هزینه غیر قابل تفکیک
oscillation	تفکیک امواج اشکار سازی
oscillator	تفکیک کننده امواج اشکارساز
external modem	تلفیق و تفکیک کننده برونی
denotative	دارای قوه تفکیک یا تمیز تمیزی
resolution	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
marshalling yard	محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
impartible	جدایی ناپذیر غیر قابل تفکیک
hayes compatible modem	تلفیق و تفکیک کننده سازگار باهیز
segregative	طالب جدایی وابسته به تفکیک وتبعیض
resolutions	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
fibre optics	وسیله تفکیک ستون نوربه رشتههای نازک
administrative segregation	زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
differentiation	فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
cadastral surveys	عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
marshalling yard	محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
cargo outturn report	گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
range resolution	قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
heddle rod	چوب کوجی [به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
modulator demodulator	تلفیق کننده- تفکیک کننده
discriminant	تفکیک کننده جدا کننده
differentiates	متمایز کردن تفکیک کردن
differentiate	متمایز کردن تفکیک کردن
earmarking	تفکیک کردن جدا کردن
differentiating	متمایز کردن تفکیک کردن
rs c	استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com