Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (15 milliseconds)
English	Persian
countershaft pulley	محور با پولی یا چرخ دندانه دار که به یک ماشین وصل میشود
Other Matches
serrated shaft	محور دندانه دار
layshaft	محور دندانه کمکی
feed	روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
feeds	روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
fly wheel	چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد
hobs	با دندانه ماشین وغیره بریدن
hob	با دندانه ماشین وغیره بریدن
automatic gear cutting machine	ماشین فرز چرخ دندانه
throughput	نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
lathe center	مرکز یا محور دوران ماشین تراش
bench lathe	ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
hinges	لولای درب کاپوت ماشین محور لولایی
hinge	لولای درب کاپوت ماشین محور لولایی
appearance money	پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
accumulated depreciation	کل مقدار پولی که شرکت یا سازمان می تواند از ارزش ماشین یا تجهیزات به دلیل مستهلک شدن کسر کند
cross compiler	کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxing	مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes	مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed	مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax	مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler	برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
back gear shaft	محور چرخ دنده هایی که به پایه نظام ماشین تراش متصل می شوند
sight alinement	تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
jaggies	لبههای دندانه دار که در امتداد خط وط منحنی ایجاد میشود که به علت اندازه هر پیکس است و روی صفحه نمایش دیده نمیشود
countershaft	محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
chugs	صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
feeds	چرخ نوار که روی ماشین نصب میشود
paper	روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
papering	روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
papered	روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
chug	صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugged	صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
source	که بعداگ توسط کامپایلر به کد ماشین تبدیل میشود
papers	روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
feed	چرخ نوار که روی ماشین نصب میشود
chugging	صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
rack and pinion	میله دندانه دار و چرخ دندانه کوچک
arcade game	بازی پیشرفتهای که روی یک ماشین در محل عمومی انجام میشود
baudot code	کد ارسال با حروف 5 بیتی که در ماشین تایپهای دور نویس استفاده میشود
bell character	کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
crate	صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
crates	صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
vending machine	ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
vending machines	ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
machined	دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machines	دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine	دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
european monetary agreement	موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
wheelbase	فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbases	فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
rate integration gyro	ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
one for one	مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
fall back	توابعی که فراخوانی و پردازش می شوند پس از اینکه ماشین یا سیستم خراب شد و توسط کاربر اجرا میشود
nose up	چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
saw edged	دارای لبه دندانه دندانه
serrate leaves	برگهای ارهای یا دندانه دندانه
liquid crystal display	کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
liquid crystal displays	کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
axis of signal communication	محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
LCD	کریستال مایع که در صورت اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتهای مچی به ماشین حساب و سایر صفحات دیجیتال به کار می رود
retention money	مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
pinchwheel	چرخ کوچک در ماشین نوار که نوار را در محل نگه می دارد و مانع از حرکت آن میشود
monetarists	طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
routine	توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
routinely	توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
routines	توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
daisy chain	باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
statements	1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement	1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
cut gears	دندانه دندانه کردن
nicked	دندانه دندانه کردن
nicking	دندانه دندانه کردن
nicks	دندانه دندانه کردن
dentate	دندانه دندانه مضرس
jaggy	دندانه دندانه ناهمواری
nick	دندانه دندانه کردن
apt	یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
top	روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
saw tooth	دندانه اره ای [گاه لبه های حاشیه و یا لبه انتهایی فرس را بصورت مثلث های تکراری می بافند که حالتی از دندانه های اره را نشان میدهد.]
broaching	ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches	ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached	ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach	ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
transparent	مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently	مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
self binder	ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
sector	دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors	دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal	آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
universal	نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .	نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinists	ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist	ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics	مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading	معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
machine	ماشین کردن با ماشین رفتن
machined	1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine	1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined	ماشین کردن با ماشین رفتن
machines	1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines	ماشین کردن با ماشین رفتن
impecuniousity	بی پولی
moneyary	پولی
pecuniary	پولی
moneyed	پولی
pockets	پولی
pocket	پولی
monetary	پولی
mercenaly	پولی
impecuniosity	بی پولی
venal	پولی
financial property	داراییهای پولی
polymyxin	پولی میکسین
polyethylene	پولی اتیلن
money orders	حواله پولی
polywag	پولی واگ
reconvert	پولی را مجدداتسعیرکردن
monetary incentive	مشوق پولی
financial inventory	ذخایر پولی
backing	پشتوانه پولی
grooved pulley	پولی شیاردار
financial property	اموال پولی
monetary inflation	تورم پولی
monetary deflation	انقباض پولی
monetary convention	اتحاد پولی
monetary control	نظارت پولی
monetary control	کنترل پولی
monetary base	پایه پولی
monetary base	مبنای پولی
monetary authorities	مقامات پولی
monetary assets	دارائیهای پولی
unit of currency	واحد پولی
monetary sector	بخش پولی
monetary policy	سیاست پولی
monetary expansion	توسعه پولی
monetary economy	اقتصاد پولی
monetary reserves	ذخائر پولی
tight money	کنترل پولی
monetary restriction	محدودیت پولی
monetary school	مکتب پولی
dealing for money	معاملات پولی
money illusion	خطای پولی
real	غیر پولی
monetary value	ارزش پولی
monetary instruments	ابزارهای پولی
money capital	سرمایه پولی
pecuniary liability	ضمانت پولی
money illusion	توهم پولی
monetary deflation	محدودیت پولی
money income	درامد پولی
money matters	امور پولی
money wage	مزد پولی
money order	حواله پولی
loose pulley	پولی هرزگرد
monetary unit	واحد پولی
pay patient	مریض پولی
monetary targets	اهداف پولی
monetary system	سیستم پولی
double column vertical boring mill	ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
echo	هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoed	هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoing	هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes	هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
form	ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
forms	ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
formed	ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
perfoliate	درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
averaging	متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
trace	نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traces	نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traced	نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
average	متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaged	متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averages	متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
pecuniary externalities	پی امدهای خارجی پولی
it was a	خوب پولی بود
not for the world <idiom>	دراعضای هیچ پولی
gold standard	نظام پولی طلا
down and out <idiom>	هیچ پولی نداشتند
nonmonetary sector	بخش غیر پولی
gold currency system	نظام پولی طلا
money rate of interest	نرخ بهره پولی
deflation	انقباض پولی رکود
nonmonetary assets	دارائیهای غیر پولی
national money income	درامد ملی پولی
nonmonetarists	اقتصاددانان غیر پولی
he is pressed for money	از بی پولی در مضیقه است
finances	تامین هزینه پولی
financed	تامین هزینه پولی
nonmonetary income	درامد غیر پولی
rate of money wage	نرخ مزد پولی
prices	ارزش پولی کالا
finance	تامین هزینه پولی
price	ارزش پولی کالا
pure monetary policy	سیاست پولی خالص
hyperdeflation	انقباض پولی شدید
i owe some money to you	یک پولی به شما بدهکارم
poly vinil chloride	کلرور پولی وینیل
financing	تامین هزینه پولی
money well spent <idiom>	پولی که هدر نرفته

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com