Dictiornary-Farsi | محور ثقل مرکزی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
center of gravity axis	محور ثقل مرکزی


Search result with all words

axis of the bore	محور مرکزی لوله
Other Matches

sight alinement	تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
countershaft	محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
cpu time	مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central	متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
wheelbase	فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbases	فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
rate integration gyro	ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
nose up	چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
axis of signal communication	محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
headquarters	شعبه مرکزی اداره مرکزی
paching central	سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
central postal directory	دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
centre pocket	مرکزی
focal line	خط مرکزی
cl	خط مرکزی
cores	مرکزی
axial	مرکزی
focal	مرکزی
core	مرکزی
central	مرکزی
centerline	خط مرکزی
central pumping station	مرکزی
centrical	مرکزی
central sulcus	شیار مرکزی
central terminal	پایانه مرکزی
nuclei	لب هسته مرکزی
centre game	بازی مرکزی
centrically	بطور مرکزی
centrifugal	گریز از مرکزی
centripetal	جانب مرکزی
centrosymmetric	متقارن مرکزی
centrum	جسم مرکزی
nucleus	لب هسته مرکزی
central heating	حرارت مرکزی
eccentricity	برون مرکزی
eccentricities	برون مرکزی
subcentral	زیر مرکزی
state government	دولت مرکزی
spherical angle	زاویه مرکزی
mainframe	پردازنده مرکزی
holding company	شرکت مرکزی
head office	دفتر مرکزی
head office	اداره مرکزی
directrix	خط تیر مرکزی
fore and aft center line	خط مرکزی سراسری
mainframes	پردازنده مرکزی
fovea centralis	فرورفتگی مرکزی
central heating	گرمایش مرکزی
three centred curve	منحنی سه مرکزی
three center bonding	پیوند سه مرکزی
centralist	مرکزی نگر
centralists	مرکزی نگر
center distance	فاصله مرکزی
central gyrus	شکنج مرکزی
concourse	تالار مرکزی
centralized plan	پلان مرکزی
central fissure	شیار مرکزی
central government	حکومت مرکزی
central head	فشار مرکزی
central limit theorem	قضیه حد مرکزی
central load	بار مرکزی
central convolution	شکنج مرکزی
central control desk	میزفرمان مرکزی
center base	میدان مرکزی
center	گروه مرکزی
central bank	بانک مرکزی
boost coil	کوئل مرکزی
central canal	مجرای مرکزی
central city	شهر مرکزی
central focusing wheel	چرخهزوم مرکزی
central processing unit	واحدپردازنده مرکزی
centralism	مرکزی نگری
central	تلفن چی مرکزی
axial pressure	فشار مرکزی
central	کامپیوتر مرکزی
central position	قرارگاه مرکزی
central processor	پردازنده مرکزی
central station	نیروگاه مرکزی
central office	دفتر مرکزی
central site	سایت مرکزی
central processor	پردازشگر مرکزی
central position	وضعیت مرکزی
centre pawns	پیادههای مرکزی شطرنج
central tendency measures	اندازههای گرایش مرکزی
conurbation	شهر مهم مرکزی
cento	سازمان پیمان مرکزی
center	وسط ونقطه مرکزی
centre counter defence	دفاع متقابل مرکزی
centered	وسط ونقطه مرکزی
centers	وسط ونقطه مرکزی
heliocentric system	دستگاه خورشید مرکزی
centre	وسط ونقطه مرکزی
centred	وسط ونقطه مرکزی
downtown	قسمت مرکزی شهر
precentral gyrus	شکنج پیش مرکزی
golds	دایره مرکزی هدف
one shot pump	پمپ روغن مرکزی
heartlands	منطقه مرکزی وحیاتی
heartland	منطقه مرکزی وحیاتی
post offices	اداره مرکزی پست
cns	دستگاه عصبی مرکزی
central planning	برنامه ریزی مرکزی
central heating system	دستگاه حرارت مرکزی
measures of central tendency	اندازههای گرایش مرکزی
geocentric	دوران زمین مرکزی
conurbations	شهر مهم مرکزی
central processing unit	واحد پردازش مرکزی
geocentric system	دستگاه زمین مرکزی
central mass storage	انباره انبوه مرکزی
central control panel	تابلوی مرکزی کنترل
gold	دایره مرکزی هدف
multicenter binding	پیوند چند مرکزی
post office	اداره مرکزی پست
the middlands	استانهای مرکزی انگلستان
vertical center line illusion	خطای خط قائم مرکزی
naves	تالار مرکزی صحن
cores	هسته مرکزی مفتول
inner city	بخش مرکزی شهر
inner cities	بخش مرکزی شهر
GHQ	مخفف ستاد مرکزی
Central African Republic	جمهوری آفریقای مرکزی
statolatry	حمایت ازقدرت مرکزی
nave	تالار مرکزی صحن
German Central Bank	بانک مرکزی آلمان
scandinavian defence	دفاع متقابل مرکزی
rimland	حومه ناحیه مرکزی
core	هسته مرکزی مفتول
unit central processing	واحد پردازش مرکزی
keel	ستون عرضی مرکزی ناو
central railway station	ایستگاه مرکزی راه اهن
Ivory Coast	کرانهی مرکزی و غربی افریقا
keels	ستون عرضی مرکزی ناو
king's yellow	مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
pecans	درخت گردوی امریکای مرکزی
directrix	خط مرکزی منطقه اتش توپ
umbilical	واقع در نزدیکی ناف مرکزی
sweet spot	قسمت مرکزی راکت یا چوب
high asia	قسمت بلند و مرکزی امریکا
pecan	درخت گردوی امریکای مرکزی
x ring	دایره مرکزی هدف تیراندازی
geothermic	وابسته به حرارت مرکزی زمین
center spot	نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
geothermal	وابسته به حرارت مرکزی زمین
central food preparation facility	کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
central planning team	تیم طرح ریزی مرکزی
geocentric	دارای مرکزی در زمین زمینی
radian	زاویه مرکزی قوس دایره
osset	اریایی نژادان قفقاز مرکزی
organization of central american states	سازمان دول امریکای مرکزی
general posr office	اداره مرکزی پست در لندن
stems	محور
pivoted	محور
dam axis	محور سد
trunnion	سر محور
stemming	محور
stemmed	محور
mandril	محور
pivot	محور
concentric	هم محور
arbor	محور
x axis	محور x
y axis	محور y
z axis	محور "زد"
z axis	محور z
shaft head	محور
pedestals	محور
pedestal	محور
azimuth	محور
journal	سر محور
spindle	محور
spindles	محور
axis	محور
coaxial	هم محور
coaxal	هم محور
axis	خط محور
center line	خط محور
shaft	محور
pinning	محور
cranked	محور
cranking	محور
pivots	محور
cranks	محور
axles	محور
pinned	محور
axle	محور
pin	محور
pintle	محور
mandrel	محور
crank	محور
rachis	محور
stem	محور
interaxal	محور
shafts	محور
interaxial	محور
statism	تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
centralized	آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
danish gambit	گامبی دانمارکی در بازی مرکزی شطرنج
wing section	بخش مرکزی یا پانل خارجی بال
abneural	واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
totalism	رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی