English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
embarkation area محوطه سوار شدن در کشتی یاخودرو
Other Matches
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
pickup field محوطه سوار شدن درهواپیما
clearance inwards ورود کشتی به محوطه گمرک
on shipboard سوار کشتی
on board a ship سوار کشتی
imbark در کشتی سوار کردن
to take ship در کشتی سوار کردن
To get on board. سوار کشتی شدن
ships سوار کشتی شدن سفینه
ship سوار کشتی شدن سفینه
stages سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
transfer loader دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
taxiway محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
open storage انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
Open-plan <adj.> سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
combat crew خدمه رزمی هواپیما یاخودرو
staging سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
steering روانه کردن راندن ناو یا هواپیما یاخودرو
embarking سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
ranged تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
clear way محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
classification yard محوطه مانور قطارها محوطه تقسیم مسیر قطارها
machinery space محوطه موتورخانه ناو محوطه ماشین الات ناو
cavalry سوار نظامی سوار اسبی
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
horse guards گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
gross weight وزن کل هواپیما یاخودرو با بار وزن خالص
cavalry man سوار در سوار نظام
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
haw محوطه
haws محوطه
zones محوطه
hawing محوطه
zone محوطه
precinct محوطه
enclosure محوطه
precincts محوطه
enclosures محوطه
space محوطه
spaces محوطه
hawed محوطه
ground محوطه
area محوطه
areas محوطه
compound محوطه
compounded : محوطه
compounds : محوطه
compounds محوطه
compounded محوطه
garth محوطه
compound : محوطه
ward محوطه
wards محوطه
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
dock yard محوطه لنگرگاه
area of visibility محوطه دید
embarkation area محوطه بارگیری
yard محوطه یا میدان
yard حیاط محوطه
courtyard محوطه محصور
yards محوطه یا میدان
run ترتیب محوطه
runs ترتیب محوطه
yards حیاط محوطه
buffer distance محوطه امنیت
clear way محوطه صعود
runout محوطه دویدن
lawn محوطه چمن
run way محوطه فرود
chill space محوطه سردخانه
out port بندرخارج از محوطه
dock yard محوطه بارانداز
stockyard محوطه دامداری
penalty areas محوطه پنالتی
penalty area محوطه پنالتی
enceinte محوطه قلعه
Inc مخفف محوطه
ambit وسعت محوطه
area of probability محوطه احتمالات
freeze space محوطه سردخانه
apron محوطه بارگیری
aprons محوطه بارگیری
goal crease محوطه دروازه
farmyard محوطه مزرعه
farmyards محوطه مزرعه
god's acre محوطه کلیسا
cubby محوطه مکعب
cincture حلقه محوطه
trap محوطه کوچک
lot قرعه محوطه
closes چهاردیواری محوطه
environment architecture معماری محوطه
lawns محوطه چمن
yard man متصدی محوطه
closer چهاردیواری محوطه
close چهاردیواری محوطه
closest چهاردیواری محوطه
back boundary line محوطه پشت خط سرویس
quarterdeck محوطه تشریفات ناو
wards حیاط محوطه زندان
site محل محوطه کار
sited محل محوطه کار
sites محل محوطه کار
run way محوطه دویدن هواپیما
ward حیاط محوطه زندان
backcourt محوطه پشت یک سوم
catcher's box محوطه مخصوص توپگیر
back judge داور در محوطه دفاعی
area of uncertainity محوطه عدم امنیت
quarterdecks محوطه تشریفات ناو
side lines محوطه بیرون از خط کناری
outdoor lighting fixtures چراغهای روشنائی محوطه
landscape architecture معماری محوطه سازی
fabrique [ساختمانی در محوطه باغ]
magazine space محوطه زاغه مهمات
loculus محوطه یاحفره کوچک
cubbyhole محوطه کوچک ومحصور
chill space محوطه سرد انبار
plain میدان یا محوطه جنگ
plainer میدان یا محوطه جنگ
plainest میدان یا محوطه جنگ
plains میدان یا محوطه جنگ
parking محوطه پارک کردن
holding ground محوطه نگهدارنده لنگر
impark در محوطه نگاه داشتن
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
border break ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
nett محوطه تمرین محصوربا تور
broken field محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
back room محوطه بین خط پایانی ودیوار
nets محوطه تمرین محصوربا تور
net محوطه تمرین محصوربا تور
batter's box محوطه مستطیل نزدیک پایگاه
base hit ضربه به داخل محوطه باامتیاز
tree farm محوطه درخت کاری جنگل
arresting system runout محوطه دویدن سیستم مهارهواپیما
arresting sheave span محوطه ریل و سرسره مهارهواپیما
loculus محوطه یا قسمت کوچک اطاقک
front court محوطه جلو خط سرویس اسکواش
tank farm محوطه مخازن نفت وغیره
gulleys محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
outer fix محوطه توقف خارجی هواپیما
gullies محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
gully محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
outland زمینهای خارج از محوطه ملک
ping pong court محوطه بازی پینگ پنگ
departure end انتهای محوطه دویدن هواپیما
ball hawk مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
marshalling yard محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
Green architecture [ساختمان با محوطه هایی با مناظر بدیع]
covered position محوطه تحت پوشش موضع مخفی
region محوطه بسیار وسیع وبی انتها
regions محوطه بسیار وسیع وبی انتها
open ice قسمتی از محوطه بازی که حریف در ان نیست
land scaping محوطه سازی و ایجاد فضای سبز
yardmaster رئیس محوطه بارانداز راه اهن
navy yard محوطه مخصوص لنگر اندازی ناوگان
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
holding station محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
thresholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com