Dictiornary-Farsi | محو نشدنی ماندگار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (9 milliseconds)

English	Persian
indelible	محو نشدنی ماندگار
ineffaceable	محو نشدنی ماندگار


Search result with all words

indissoluble	منحل نشدنی ماندگار
Other Matches

unappeasable	اقناع نشدنی راضی نشدنی
inconsumable	سوخته نشدنی تمام نشدنی
incondensable	خلاصه نشدنی تغلیظ نشدنی
incorrodible	خورده نشدنی سائیده نشدنی
insupressive	پامال نشدنی موقوف نشدنی
immanent	ماندگار
settler	ماندگار
perdurable	ماندگار
inherent	ماندگار
of long continvance	ماندگار
persistent	ماندگار
settlers	ماندگار
fixed ground water	اب زیرزمینی ماندگار
monumentally	بطور ماندگار
inherently	بطور ماندگار
steady flow	جریان ماندگار
inherent stability	پایداری ماندگار
hard and fast rule <idiom>	نتیجه ماندگار
settlers	ماندگار خوش نشین
settler	ماندگار خوش نشین
settlor	ماندگار خوش نشین
inherent [in] <adj.>	درونی [ماندگار] [ذاتی]
inhere	جبلی بودن ماندگار بودن
inductile	خم نشدنی
impractical	نشدنی
unfeasible <adj.>	نشدنی
inexecutable <adj.>	نشدنی
impracticable <adj.>	نشدنی
irresolvable	حل نشدنی
insolvable	حل نشدنی
irresoluble	اب نشدنی
impalpability	حس نشدنی
infeasible	نشدنی
insoluble	حل نشدنی
indiminishable	کم نشدنی
indissoluble	اب نشدنی
inextricable	حل نشدنی
indissoluble	حل نشدنی
incodensable	منقبض نشدنی
indistributable	تقسیم نشدنی
inexhaustibility	تهی نشدنی
ineffaceable	پاک نشدنی
indocile	رام نشدنی
inapproachable	نزدیک نشدنی
inburnt	پاک نشدنی
inexecutable	اجرا نشدنی
indigestive	هضم نشدنی
incompressible	فشرده نشدنی
incognizable	شناخته نشدنی
inconvincible	ملزم نشدنی
infrangible	خرد نشدنی
indeclinable	صرف نشدنی
inconvincible	متقاعد نشدنی
indecomposable	فاسد نشدنی
indefeasibility	الغاء نشدنی
indefeasible	الغاء نشدنی
indefectible	خراب نشدنی
incommutable	سبک نشدنی
inextinguishable	خاموش نشدنی
irretractile	جمع نشدنی
never say die	رام نشدنی
never to be forgotten	فراموش نشدنی
next to impossible	تقریبا نشدنی
nonrecurring	تجدید نشدنی
of proof	سوراخ نشدنی
quenchless	خاموش نشدنی
haunting	فراموش نشدنی
non-starter	کار نشدنی
non-starters	کار نشدنی
unflappable	مایوس نشدنی
unfeasible <adj.>	انجام نشدنی
irresuscitable	زنده نشدنی
impracticable <adj.>	انجام نشدنی
infintesimal	جزخرد نشدنی
infusible	گداخته نشدنی
insatiability	اقناع نشدنی
insolubility	حل نشدنی ناگذاری
insolubly	بطور حل نشدنی
insuppresible	موقوف نشدنی
intractile	کشیده نشدنی
invictive	مغلوب نشدنی
irradicable	ریشه کن نشدنی
irrefragable	تسلیم نشدنی
irrelievable	رها نشدنی
irremovable	معزول نشدنی
irresoluble	رها نشدنی ول
inexecutable <adj.>	انجام نشدنی
insatiate	سیر نشدنی
indefinably	توصیف نشدنی
unprintable	چاپ نشدنی
incorruptible	فاسد نشدنی
invincible	مغلوب نشدنی
incalculable	شمرده نشدنی
insurmountable	بر طرف نشدنی
inapplicable	اجرا نشدنی
impracticable	اجراء نشدنی
impenetrable	سوراخ نشدنی
impenetrable	داخل نشدنی
an impossible act	کار نشدنی
indefinable	توصیف نشدنی
indefatigable	خسته نشدنی
insatiably	سیر نشدنی
insatiable	سیر نشدنی
tameless	رام نشدنی
unmanageable	رام نشدنی
unforgettable	فراموش نشدنی
inexorable	نرم نشدنی
inexorable	تسلیم نشدنی
imperishable	فاسد نشدنی
unrelenting	تسلیم نشدنی
ineradicable	ریشه کن نشدنی
ineradicable	قلع نشدنی
an inflexible rod of iron	میل خم نشدنی
insoluble	ماده حل نشدنی
irrepressible	خوابانده نشدنی
imperceptible	دیده نشدنی
impalpable	لمس نشدنی
imperforable	سوراخ نشدنی
impierceable	سوراخ نشدنی
unerring	اشتباه نشدنی
indelible	پاک نشدنی
implacability	نرم نشدنی
implacability	ارام نشدنی
impregnability	تسخیر نشدنی
inviolate	غصب نشدنی
unfailing	تمام نشدنی
immiscible	امیخته نشدنی
intractable	رام نشدنی
ineligible	شامل نشدنی
invisible	دیده نشدنی
inseparable	جدا نشدنی
indiscernible	دیده نشدنی
illegibility	خوانده نشدنی
indomitable	رام نشدنی
irrepressible	مطیع نشدنی
immiscible	مخلوط نشدنی
nonerasable storage	حافظه پاک نشدنی
irremovable	برداشته نشدنی ثابت
unequivocal	صریح اشتباه نشدنی
unmanagesble	رام نشدنی شرور
impossible	امکان نا پذیر نشدنی
inalienable	محروم نشدنی لایتجزا
nonperishable items	اقلام فاسد نشدنی
irredeemable	باز خرید نشدنی
unequivocally	صریح اشتباه نشدنی
prohibited risk	خطر بیمه نشدنی
nonerasable storage	انباره پاک نشدنی
noninterchanging states	حالتهای تعویض نشدنی
indelibly	بطور پاک نشدنی
illimitable	نامحدود محدود نشدنی
unrelenting	بیرحم نرم نشدنی
inseparably	بطور جدا نشدنی
irreducible	ناکاستنی ساده نشدنی
infintesimal	کوچک خرد نشدنی
indelibility	پاک نشدنی بودن
inextinguishably	بطور خاموش نشدنی
an inseparable prefix	سر واژه جدا نشدنی
indissolubly	بطور منحل نشدنی
insuppresible	نخواباندنی پامال نشدنی
intractably	بطور رام نشدنی
ineffaceably	بطور پاک نشدنی
impregnability	استواری ابستن نشدنی
irrecoverably	بطور وصول نشدنی
incalculably	بطور شمرده نشدنی
indomitably	بطور رام نشدنی
ireversible	دگرگون نشدنی بر نگشتنی
immiscibility	حالت مخلوط نشدنی
irreconcilable	جور نشدنی ناسازگار
weatherproof	خراب نشدنی در اثر هوا
inexhaustible	پایان نا پذیر تهی نشدنی
piece part	قطعه سرهم و جدا نشدنی
unfrequented	دور افتاده تکرار نشدنی
drainless	پایان ناپذیر تمام نشدنی
immitigable	سبک نشدنی تسکین ندادنی
incompressible	فشار نا پذیر خلاصه نشدنی
interminable	تمام نشدنی بسیار دراز
nonexpendable	غیر استهلاکی مصرف نشدنی
unbeatable	شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
incorrigible	بهبودی ناپذیر درست نشدنی
indestructible	از میان نرفتنی نابود نشدنی
impossibility	عدم امکان کار نشدنی
irreclaimable	بازیافت نکردنی درست نشدنی
infeasible	غیر عملی اجراء نشدنی
irreparable	مرمت ناپذیر خوب نشدنی
incorruptible	فساد نا پذیر منحرف نشدنی
inexcitable	دیر غضب تهیج نشدنی
insuperable	شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
inappeasable	غیر قابل تسکین قانع نشدنی
irrepealable	غیر قابل الغاء باطل نشدنی
inconvincible	اقناع نکردنی شخص متقاعد نشدنی
irresolvable	غیر قابل تجزیه جدا نشدنی
incompressible	کوچک نشدنی غیر قابل تلخیص
unfaling	تمام نشدنی کم نیامدنی پایدار با وفا
durable goods	کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
indefeasibly	بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
sunfast	محو نشدنی در اثر نور افتاب رنگ ثابت
dry contact	اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
red letter	مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
ineradicably	بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
marking ink	مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود