English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (9 milliseconds)
English Persian
telegram مخابره تلگرافی
telegrams مخابره تلگرافی
telegraph مخابره تلگرافی
telegraphed مخابره تلگرافی
telegraphing مخابره تلگرافی
telegraphs مخابره تلگرافی
telegraphic message مخابره تلگرافی
Search result with all words
he sent me a wire تلگرافی برای من فرستاد تلگرافی بمن مخابره کرد
multiplex telegraphy دستگاه تلگرافی که در یک زمان با یک سیم چند مخابره میکند
phototelegraphyt مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
Other Matches
analog transmission انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
serial transmission مخابره سری مخابره نوبتی
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
service message پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
telegraphy تلگرافی
morse code کد تلگرافی
telegraphic تلگرافی
telegrahic تلگرافی
telegraphic تلگرافی مختصر
telegraphic transfer انتقال تلگرافی
telegraphic address آدرس تلگرافی
radiotelegram پیام تلگرافی
telegraphic frequency فرکانس تلگرافی
telegraph signal علامت تلگرافی
Teletype دورنویس تلگرافی
telecommunications ارتباط تلگرافی
telecommunications مخابرات تلگرافی
Teletypes دورنویس تلگرافی
teleprinters ماشین تحریر تلگرافی
cable match رویارویی تلگرافی شطرنج
teleprinter ماشین تحریر تلگرافی
teleprocessing دستگاه تایپ تلگرافی
cabled پیغام تلگرافی تلگراف زدن
cable پیغام تلگرافی تلگراف زدن
group کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
groups کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
cashing حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashes حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashed حواله پستی تلگرافی یا بانکی
teletypewriter دستگاه تایپ مخابرات تلگرافی
morsecode علائم رمز تلگرافی مرس
cash حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cross fire تداخل دومکالمه تلفنی یا تلگرافی باهم
teleprocessing تایپ کردن مکالمات تلگرافی به طور کشف
way station ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
teleprinter تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
teleprinters تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
transmissions مخابره
transmission مخابره
despatch مخابره
messages مخابره
traffick مخابره
traffic مخابره
trafficked مخابره
trafficking مخابره
traffics مخابره
message مخابره
message line خط مخابره
communication مخابره
data transmission مخابره داده
end of transmission انتهای مخابره
asynchronous transmission مخابره ناهمگام
dispateh مخابره کردن
asynchronous transmission مخابره غیرهمزمان
boat call مخابره با قایق
data transmission مخابره داده ها
analog transmission مخابره قیاسی
data communication مخابره داده ها
digital transmission مخابره دیجیتال
duplex transmission مخابره دورشتهای
duplex transmission مخابره دو رشتهای
polar transmission مخابره قطبی
transmittance ارسال مخابره
transmission error خطای مخابره
transmission rate نرخ مخابره
transmission rate سرعت مخابره
transmission security تامین مخابره
transmittal ارسال مخابره
transmittancy ارسال مخابره
visual communication مخابره بصری
wirable قابل مخابره
synchronous transmission مخابره همزمان
synchronous transmission مخابره همگام
flag hoist مخابره با پرچم
neutral transmission مخابره خنثی
parallel transmission مخابره موازی
retransmission مخابره مجدد
satellite communications مخابره ماهوارهای
serial tranmission مخابره نوبتی
signal bridge پل مخابره ناو
simplex transmission مخابره ساده
syncheronous communications مخابره همزمان
transmissions مخابره مخابرات
wire مخابره کردن
signalled مخابره کردن
squawk مخابره کردن
squawked مخابره کردن
squawks مخابره کردن
flags پرچم مخابره
communicating مخابره کردن
transmission مخابره کردن
signaled مخابره کردن
signal مخابره کردن
flag پرچم مخابره
wires مخابره کردن
transmissions مخابره کردن
transmission مخابره مخابرات
multiplex تسهیم مخابره ترکیبی
radios با بی سیم مخابره کردن
dispatches مخابره کردن ارسال
radioing با بی سیم مخابره کردن
radioed با بی سیم مخابره کردن
dispatch مخابره کردن ارسال
radiotelegram مخابره تلگراف بیسیم
radio با بی سیم مخابره کردن
retransmit دوباره مخابره کردن
dispatched مخابره کردن ارسال
jams مانع مخابره شدن
start stop transmission مخابره قطع و وصلی
jammed مانع مخابره شدن
jam مانع مخابره شدن
despatched مخابره کردن ارسال
despatches مخابره کردن ارسال
transmitted data دادههای مخابره شده
despatching مخابره کردن ارسال
half duplex transmission مخابره دو نیم رشتهای
etb انتهای بلاک مخابره
radiograms مخابره پیام با بی سیم
end of transmission block انتهای بلاک مخابره
helio ایینه مخابره پیام
aerogram مخابره با تلگراف بی سیم
radiogram مخابره پیام با بی سیم
semaphore مخابره با پرچم دستی
semaphore مخابره بوسیله پرچم
signalled مخابره کردن علامت دادن
semaphore بوسیله پرچم مخابره کردن
signal مخابره کردن علامت دادن
intercom دستگاه مخابره داخل ساختمان
signaled مخابره کردن علامت دادن
wigwag ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
intercoms دستگاه مخابره داخل ساختمان
blinker yardarm چراغ مخابره دکل کشتی
alphabet code flag پرده مخابره حروف یا اعداد
heliographic مربوط به مخابره تلگراف افتابی
squawk box دستگاه مخابره داخلی ناو
toll call مخابره تلفنی خارج شهری
toll calls مخابره تلفنی خارج شهری
intercommunication رابطه یا مخابره بین چند مرکز
wirelesses بابی سیم تلگراف مخابره کردن
walkie talkie دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
walkie-talkies دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
telephoto دستگاه مخابره عکس ازمسافات دور
wireless بابی سیم تلگراف مخابره کردن
walkie-talkie دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
datacom امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
radio procedures روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
nancy سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
open code سیستم رمزی که به صورت کشف مخابره میشود
procedure word کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
radiogram پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
radiograms پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
modem دستگاه مدولاسیون وبازخوانی اطلاعات کامپیوتری یا مخابره انها به جاهای دیگر
CB مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
heliograph گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
heliography مخابره باتلگراف افتابی ساختن عکس گراووری افتابی
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
frequency division multilexing مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
dispatched ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatched ارسال کردن حمل مخابره کردن
dispatch ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatching ارسال کردن حمل مخابره کردن
dispatches ارسال کردن حمل مخابره کردن
communicate مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
communicated مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
despatches ارسال کردن حمل مخابره کردن
communicates مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
ems dispatch تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
communications stallite corporation یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
squawked مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawks مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawk مخابره داخلی ارتباط داخلی
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
eot maker Tape Of End نشانگر انتهای نوار Transmission Of End انتهای مخابره
rs c استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
ground signals سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
flag semaphore سیستم مخابره با پرچم سیستم علایم پرچم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com