Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (8 milliseconds)
English	Persian
loggerheads	مخالف - جنگجو
Other Matches
antisocial	مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
combative	جنگجو
kemp	جنگجو
pugnacious	جنگجو
bellicose	جنگجو
agonistic	جنگجو
warriors	جنگجو
warlike	جنگجو
fighting	جنگجو
martin	جنگجو
warrior	جنگجو
battailous	جنگجو
martial	جنگجو
comatant	جنگجو
belligerently	جنگجو داخل درجنگ
belligerents	جنگجو داخل درجنگ
belligerent	جنگجو داخل درجنگ
intimidator	بازیگر خشن و جنگجو که حریف را مرعوب میکند
opposit	مخالف
averse	مخالف
dissidents	مخالف
oppugnant	مخالف
contradictory	مخالف
irreconcilable	مخالف
contrary	مخالف
gyaku	مخالف
non content	مخالف
adversaries	مخالف
adversary	مخالف
at outs	مخالف
antipodal	مخالف
by the ears	مخالف
contra	مخالف
adverse	مخالف
contradictive	مخالف
foe	مخالف
contrariant	مخالف
contrary to	مخالف
controvertist	مخالف
repugnant	مخالف
dissidence	مخالف
anie	مخالف
gainsayer	مخالف
gainst	مخالف
conflicting	مخالف
inadvisable	مخالف
at d.	مخالف
antagonist	مخالف
opponent	مخالف
oppositionist	ضد مخالف
with	مخالف
against	مخالف
alien	مخالف
aliens	مخالف
antagonists	مخالف
contradiction	مخالف
contradictions	مخالف
oppugner	مخالف
out of keeping	مخالف
resistent	مخالف
conversing	مخالف
foes	مخالف
converses	مخالف
conversed	مخالف
oppositive	مخالف
converse	مخالف
dissident	مخالف
dissenting	مخالف
unfavorable	مخالف
hostile	مخالف
opponents	مخالف
countered	درجهت مخالف
dissent	رای مخالف
opponent	طرف مخالف
antislavery	مخالف بردگی
antipapal	مخالف پاپ
antimonaechical	مخالف سلطنت
dissented	رای مخالف
clashing	برخوردکننده مخالف
dissents	رای مخالف
countering	درجهت مخالف
against nature	مخالف طبیعت
anti	مخالف علیه
anti parallel feeding	تغذیه مخالف
opponents	طرف مخالف
dissenting	مخالف معاند
counter	درجهت مخالف
against the stream <adv.>	مخالف جریان
dis-	مخالف کردن
windbound	باد مخالف
to be in the opposition	مخالف بودن
the a party	طرف مخالف
standpat	مخالف تغییر
reluctate	مخالف کردن
reluctancy	بیزاری مخالف
prevailing wind	باد مخالف
headwinds	باد مخالف
in the opposite direction.	در جهت مخالف
against the current <adv.>	مخالف جریان
upstream <adj.> <adv.>	مخالف جریان
take a dim view of <idiom>	مخالف بودن
at odds <idiom>	مخالف بودن
The opposition parties .	احزاب مخالف
In the opposite direction .	درجهت مخالف
overthwart	بالحن مخالف
overthwart	بطور مخالف
oppositely	بطور مخالف
countersuggestion	تلقین مخالف
counter ion	یون مخالف
contrary to the law	مخالف قانون
contraposition	مفهوم مخالف
contralateral muscles	عضلات مخالف
contra flow	جهت مخالف
conflictive	مغایر مخالف
bucking voltage	ولتاژ مخالف
counterview	عقیده مخالف
crosscurrent	جریان مخالف
ill humored	مخالف ترشرو
head wind	باد مخالف
obscurantist	مخالف اصلاحات
divert action	عملیات مخالف
dissenting opinion	نظر مخالف
dissentient	مخالف معاند
disaccord	مخالف کردن
defier	مخالف کننده
antitrust	مخالف تشکیل
reverse	شکستنی مخالف
diverse	مختلف مخالف
antagonize	مخالف کردن
antagonized	مخالف کردن
antagonizes	مخالف کردن
antagonizing	مخالف کردن
illegal	مخالف قانون
vice versa	در جهت مخالف
anti-Semitism	مخالف با یهودیان
con	رای مخالف
conned	رای مخالف
conning	رای مخالف
cons	رای مخالف
antipathy	احساس مخالف
reluctance	بیزاری مخالف
veto	رای مخالف
antagonises	مخالف کردن
anti semitism	مخالف با یهودیان
anti-	به معنای "مخالف "
reversed	شکستنی مخالف
reverses	شکستنی مخالف
reversing	شکستنی مخالف
vetoes	رای مخالف
vetoing	رای مخالف
antagonising	مخالف کردن
contradict	مخالف بودن با
contradicted	مخالف بودن با
contradicts	مخالف بودن با
vetoed	رای مخالف
antagonised	مخالف کردن
no	منفی مخالف
crosswinds	باد مخالف
adversely	بطور مخالف
defiant	معاند مخالف
crosswind	باد مخالف
dissenter	مخالف ناراضی
dissenters	مخالف ناراضی
impolitic	مخالف مصلحت
aversely	بطور مخالف
antagonist	عضله مخالف
antagonists	عضله مخالف
heterosexual	علاقمند به جنس مخالف
heterosexual	وابسته به جنس مخالف
impolitic	مخالف رویه صحیح
blackball	رای مخالف دادن
vetoes	رای مخالف دادن
blackballing	رای مخالف دادن
nonconformist	مخالف کلیسای رسمی
blackballs	رای مخالف دادن
c.c.c	countercurrentchromatographyکروماتوگرافی جریان مخالف
blackballed	رای مخالف دادن
veto	رای مخالف دادن
vetoed	رای مخالف دادن
heterosexuals	وابسته به جنس مخالف
vetoing	رای مخالف دادن
reversing	حرکت در جهت مخالف
lee ward	در جهت مخالف باد
factionist	توط ئه گر مخالف تراش
leeward	بسمت مخالف باد
negative voice	رای مخالف رد کردن
contending	ستیزه کننده مخالف
negative voice	رای مخالف دادن
reversed	حرکت در جهت مخالف
vetoer	رای مخالف دهنده
reverses	حرکت در جهت مخالف
backs	جهت مخالف جلو
obscurant	بغرنج مخالف اصلاحات
obscurantist	مخالف روشنی فکر
counterview	نظریه مخالف مواجهه
heterosexuals	علاقمند به جنس مخالف
back	جهت مخالف جلو
countercurrent distribution	توزیع جریان مخالف
countercurrent chromatography	کروماتوگرافی جریان مخالف
dissentient	مخالف عقیده اکثریت

Recent search history
Search history is off. Activate

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com