Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
briefly speaking
مختصر کنیم
let us be brief
مختصر کنیم
Other Matches
Tune in tomorrow when we'll be exploring what things to look for in a bike computer.
کانالتان را فردا
[به این برنامه]
تنظیم کنید وقتی که ما بررسی می کنیم به چه چیزهایی درکامپیوتر دوچرخه توجه کنیم.
precise
مختصر کردن مختصر
let us be brief
کوتاه کنیم
let us play
بازی کنیم
let us say
فرض کنیم
We move out on the 1st.
ما یکم بارکشی می کنیم.
Let us suppose ...
حالا فرض کنیم که ...
let ab be equal to cd
فرض کنیم ab با cd برابرباشد
We live in the Machine Age .
ما درعصر ماشین زندگه می کنیم
We'd like to pay separately.
ما میخواهیم جداگانه پرداخت کنیم.
I want to swim ,are you on ?
اهلش هستی شنا کنیم ؟
peach and straddle
بالا می کشیم وخرابش می کنیم
let us make a p for home
کوشش کنیم زودبخانه برسیم
Lets talk man to man .
بیا مرد ومردانه با هم صحبت کنیم
We should be leaving now.
باید زحمت راکم کنیم (خداحافظی )
Let's drop the subject.
از این موضوع صرف نظر کنیم .
Could you put us up for the night ?
ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
We are living in the age of mass communication.
ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
it can be altered at pleasure
هر وقت بخواهیم میتوانیم انرااصلاح کنیم
We should not indulge in personalities.
نبا ید راجع با شخاص صحبت کنیم
We've given notice that we're moving out of the apartment.
ما آگاهی دادیم که از آپارتمان بارکشی می کنیم.
i had best to leaveit
بهترین کاران است که ان راول کنیم
It's time to prepare the meal.
وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
A rapid response would be appreciated.
از پاسخ فوری قدردانی می کنیم.
[اصطلاح رسمی]
starting with the issue of July 1
هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
We must inquire into this matter.
درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
We finally succeed in making a radio contact.
عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
Lets suppose the news is true .
حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
We all think he is very nice.
ما همه فکر می کنیم که او
[مرد]
آدم خوبی است.
We do not usually go places that cost a lot of money.
ما معمولا به جاهای گران قیمت گردش نمی کنیم.
We ought to (should)examineit in all itsaspects.
باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
Supposing it rains , what shall you do ?
فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
Well, now everyone's here, we can begin.
خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
He's always moaning that we use too much electricity.
او
[مرد]
همیشه قر می زند که ما بیش از اندازه برق خرج می کنیم.
we underwrite the company
ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
Let's play for keeps.
بیا جدی بازی کنیم.
[روی پول یا هر چیزی بها دار]
abridged
مختصر
short term
مختصر
tis
مختصر ti is
laconically
مختصر گو
incomprehensive
مختصر
synoptic
مختصر
succinct
مختصر
abbreviated
مختصر
summary
مختصر
summaries
مختصر
compend
مختصر
febricula
تب مختصر
gnomical
مختصر
grammalogue
مختصر
shorter
مختصر
partial
مختصر
epitome
مختصر
succinct
<adj.>
مختصر
short
<adj.>
مختصر
fleeting
<adj.>
مختصر
little
مختصر
concise
مختصر
curt
<adj.>
مختصر
abstracted
مختصر
tersest
مختصر
terser
مختصر
concise
<adj.>
مختصر
laconic
مختصر گو
terse
مختصر
short
مختصر
sum
مختصر
sums
مختصر
briefer
مختصر
shortest
مختصر
brief
مختصر
briefed
مختصر
viz
مختصر
briefest
مختصر
shortener
مختصر کننده
handlist
فهرست مختصر
grind out
پیشروی مختصر
clicked
صدای مختصر
tendency
علاقه مختصر
simplifier
مختصر کننده
compendium
مختصر کوتاهی
scumble
مالش مختصر
tiffin
ناهار مختصر
my initials are s.h
امضای مختصر من
nodding acquaintance
آشنایی مختصر
velitation
جنگ مختصر
paraph
امضای مختصر
snack
خوراک مختصر
petit mal
صرع مختصر
snacks
خوراک مختصر
lacanic
مختصر و مفید
clicks
صدای مختصر
inking
اطلاع مختصر
potluck
غذای مختصر
tendencies
علاقه مختصر
cheep
اشاره مختصر
curtailed
مختصر نمودن
curtailing
مختصر نمودن
summaries
خلاصه مختصر
tots
یادداشت مختصر
brief
کوتاه مختصر
comedietta
کمدی مختصر
briefed
کوتاه مختصر
briefer
کوتاه مختصر
curtail
مختصر نمودن
contracted
مختصر محدود
briefest
کوتاه مختصر
squabbling
نزا مختصر
squabbles
نزا مختصر
squabbled
نزا مختصر
squabble
نزا مختصر
curtails
مختصر نمودن
tot
یادداشت مختصر
summary
خلاصه مختصر
click
صدای مختصر
pithy
مختصر ومفید
abridge
مختصر کردن
apercu
خلاصه مختصر
flashes
روشنایی مختصر
flashed
روشنایی مختصر
flash
روشنایی مختصر
telegraphic
تلگرافی مختصر
shorthand
مختصر نویسی
synopses
اجمال مختصر
synopsis
اجمال مختصر
concisely
بطور مختصر
short and sweet
<idiom>
مختصر ومفید
brachygraphy
مختصر نویسی
compendiously
<adv.>
بصورت مختصر و مفید
briefly
<adv.>
بصورت مختصر و مفید
curtly
<adv.>
بصورت مختصر و مفید
metastable
دارای ثبات مختصر
simplifications
تسهیل مختصر سازی
bowing acquaintance
آشنایی مختصر سلامی و بس
blockhouse
بنای استحکامی مختصر
abriviated addressing
ادرس مختصر شده
prospectuses
شرح حال مختصر
prospectus
شرح حال مختصر
shortened
مختصر کردن کاستن
simplification
تسهیل مختصر سازی
shortens
مختصر کردن کاستن
feather
فشار مختصر به گاز
pittance
کمک هزینه مختصر
bywords
اشاره یانگاه مختصر
compendious
موجز مختصر ومفید
in a nutshell
بطور خیلی مختصر
shorten
مختصر کردن کاستن
abbreviates
مختصر یا مفید کردن
pull
برتری جزئی و مختصر
pocket expenses
هزینه مختصر شخصی
pulls
برتری جزئی و مختصر
spot
زمان مختصر لحظه
abbreviating
مختصر یا مفید کردن
look in
دیدن کردن مختصر
byword
اشاره یانگاه مختصر
abbreviate
مختصر یا مفید کردن
spots
زمان مختصر لحظه
simplifcation
ساده گردانی مختصر سازی
billeting
ورقه جیره یادداشت مختصر
billets
ورقه جیره یادداشت مختصر
billeted
ورقه جیره یادداشت مختصر
blinked
نادیده گرفته نگاه مختصر
blinks
نادیده گرفته نگاه مختصر
smack
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
smacked
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
smacks
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
simplification
ساده گردانی مختصر سازی
simplifications
ساده گردانی مختصر سازی
billet
ورقه جیره یادداشت مختصر
blink
نادیده گرفته نگاه مختصر
multocular
مختصر و مفید کوتاه و سودمند
step in
بازدید مختصر وکوتاهی کردن
to d. into a book
نگاه مختصر بکتابی کردن
flash
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashes
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
nuances
اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
flashed
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
outlining
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outline
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
nuance
اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
outlines
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlined
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
to run in to a person
دیدنی مختصر از کسی کردن بکسی سرزدن
luncheonettes
رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
luncheonette
رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
That is it in a nutshell.
موضوع به طور خیلی مختصر اینطوری است.
absorption representation
[حذف یا مختصر سازی جزییات در ترسیم ساختمان یا مناظر آن]
mnemonic
حامت مختصر کلمه یا تابع که برای یادآوری کمک میکند.
action architecture
[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
sclaff
تماس چوگان بازمین قبل از خوردن به توپ ضربت مختصر
skims
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
out lawry
طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
shortening reaction
واکنش مختصر واکنش کوتاه کننده
simplify
مختصر کردن اسانتر کردن
simplifying
اسان تر کردن مختصر کردن
simplifies
اسان تر کردن مختصر کردن
stenography
مختصر نویسی کوتاه نویسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com