Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
asynchronous
مختلف الزمان
Other Matches
master of the time
صاحب الزمان
charted
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
target discrimination
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
chart
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charting
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charts
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
fractional
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
systems analysis
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
blocage
[بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
selectable
مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
symbiosis
همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
heterogeneous network
سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
vortex separation
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
fdm
انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
paint program
نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
allocate
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocates
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocating
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
functions
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functioned
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
function
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
estate in common
درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
buses
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bused
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bus
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussed
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
frequencies
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequency
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
allogamous
مختلف الجنس و مختلف النوع
profiles
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiled
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiling
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profile
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
tree of life
درخت زندگی
[این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
highways
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highway
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
hunting design
طرح شکارگاهی
[این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
decollate
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
star design
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
diverse
مختلف
dissimilar
مختلف
variegated
مختلف
varying
مختلف
miscellaneous
مختلف
divergent
مختلف
disparate
مختلف
sundry
مختلف
discrepant
مختلف
off
مختلف
various
مختلف
half breed
از نژاد مختلف
polyphyletic
مختلف الاجداد
heterochromatic
مختلف اللون
variate
مختلف کردن
two discrepant stories
دو حکایت مختلف
polyphyletic
از نژادهای مختلف
variously
بطور مختلف
variant
گوناگون مختلف
miscellaneous works
کارهای مختلف
several
جدا مختلف
half caste
ازنژاد مختلف
diverse
مختلف مخالف
diversely
به اشکال مختلف
stock market
بورس کالاهای مختلف
interracial
بین نژادهای مختلف
multifarious
دارای انواع مختلف
commodity loading
بارگیری کالاهای مختلف
multi tone horn
بوق با اصوات مختلف
holdall
جعبه اسبابهای مختلف
disjunctive
دارای دو شق مختلف فصلی
miscellanist
نویسنده مطالب مختلف
diversiform
دارای اشکال مختلف
interrace
بین نژادهای مختلف
The various strata of society.
طبقات مختلف اجتماع
internationals
مربوط به کشورهای مختلف
run around
<idiom>
گردش درمناطق مختلف
plugging
ورودی که به وسایل مختلف
eccentric
مختلف المرکز بودن
eccentrics
مختلف المرکز بودن
plug
ورودی که به وسایل مختلف
stock markets
بورس کالاهای مختلف
stages
مراحل مختلف یک موشک
play off
<idiom>
رفتار مختلف با اشخاص
plugs
ورودی که به وسایل مختلف
varisized
دارای اندازههای مختلف
various books
کتابهای گوناگون یا مختلف
variform
گوناگون مختلف الشکل
holdalls
جعبه اسبابهای مختلف
syntax
هم اهنگی قسمتهای مختلف
intercollegiate
بین کالجهای مختلف
processes
مراحل مختلف چیزی
process
مراحل مختلف چیزی
team tennis
بازیهای مختلف تنیس
stage
مراحل مختلف یک موشک
international
مربوط به کشورهای مختلف
rank and file
شئون مختلف نظامی
heterochromatic
دارای رنگهای مختلف
homonymous
دارای دویاچند معنی مختلف
catamaran
قایق با دو بدنه در دو سطح مختلف
catamarans
قایق با دو بدنه در دو سطح مختلف
general purpose machine
دستگاه برای اهداف مختلف
polytechnic
وابسته به علوم عملی مختلف
adapter
دوشاخهای که به وسایل با ورودیهای مختلف
allomorph
تصاریف مختلف کلمه یا فعل
polytechnics
وابسته به علوم عملی مختلف
blocky
پرشده یا مشخص با قطعات مختلف
interstates
بین ایالتها وکشورهای مختلف
interstate
بین ایالتها وکشورهای مختلف
middling
اجناس مختلف از درجه متوسط
bipolar
تراترسیتور با سه لایه مختلف به صورت -p -n p یا -n -p n
figure skate
اسکیت با انجام حرکات مختلف
FTAM
بین سیستمهای کامپیوتری مختلف
fun house
محل سرگرمی وتفریحات مختلف
interdisciplinary
مربوط به رشتههای مختلف علمی
polytechnical
وابسته به علوم عملی مختلف
gather
دریافت داده از منابع مختلف
scatter around
<idiom>
غیرمحتاطانه درجاهای مختلف گذاشتن
outcross
امیزش کردن دو جنس مختلف با هم
caste
طبقات مختلف مردم هند
castes
طبقات مختلف مردم هند
polygenesis
پیدایش انسان ازنژادهاومبادی مختلف
gathered
دریافت داده از منابع مختلف
byte
کامپیوتر با طول کلمه مختلف
multi rate meter
کنتور با چند نرخ مختلف
cat's cradle
ساختن طرحهای مختلف با نخ و انگشتان
walleye
انواع مختلف اردک ماهی
bytes
کامپیوتر با طول کلمه مختلف
interbreed
نژادهای مختلف را با هم پیوند کردن
walleyed
انواع مختلف اردک ماهی
syncretic
تلفیق کننده عقاید مختلف
stochastic
دارای تغییردر مواقع مختلف
families
محدوده طرحهای مختلف یک حالت نوع
circuit training
انجام تمرینهای مختلف ورنه برداری
proteus
خدای دریا که اشکال مختلف بخودمیگرفته
halftones
عکس یا تصویری که حالتهای مختلف دارد
variance
اختلاف و نتاقض در ارکان مختلف دعوی
halftone
عکس یا تصویری که حالتهای مختلف دارد
family
محدوده طرحهای مختلف یک حالت نوع
collections
عمل دریافت داده از منابع مختلف
polytechnic
وابسته بتدریس هنرهای فنی مختلف
teratoma
تومور متشکله از انساج مختلف جنینی
whistle stop
در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
pantheon
معبد تمام خدایان و ادیان مختلف
whistle-stop
در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
sprint relay
مسابقه امدادی 4 نفره درمسافتهای مختلف
all purpose machine
دستگاه برای اهداف مختلف انیورسال
separate opinion
رایی که نافربه مسائل مختلف باشد
variations of temperature
اختلافات گرما درجات مختلف گرماوسرما
polytechnics
وابسته بتدریس هنرهای فنی مختلف
beef cuts
قطعات مختلف گوشت لاشهء گاو
point
سب زدن به دایرههای مختلف هدف از 01 به پایین
topology
روش اتصال عناصر مختلف شبکه
packaged
گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
collection
عمل دریافت داده از منابع مختلف
page
با قالب و حاشیه و نمایش گرافیکی مختلف
paged
با قالب و حاشیه و نمایش گرافیکی مختلف
pages
با قالب و حاشیه و نمایش گرافیکی مختلف
pantheons
معبد تمام خدایان و ادیان مختلف
integration
یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
intermarriage
ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
eurybathic
قادر به زندگی کردن در اعماق مختلف اب
playback rate scale factor
صوتی که با نرخ مختلف اجرا میشود
packages
گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
inequilateral
دارای پهلوهای نابربر مختلف الاضلاع
masking
عمل انتخاب بیتهای مختلف در کلمه
multiplex
داده و سیگنال کنترل در رزمانهای مختلف
country file
را برای کشورهای مختلف تعریف میکند
polytechnical
وابسته بتدریس هنرهای فنی مختلف
package
گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
assembly
قرار دادن یک موضوع از بخشهای مختلف در کنار هم
collage
اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
bussing
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
busses
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
bussed
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
collages
اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
intermarried
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarries
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
touring
مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
toured
مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
parquetry
منبت کاری فرش کف اطاق با چوبهای مختلف
tour
مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
intermarrying
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
bus
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
filters
انتخاب رکوردهای مختلف از فایل پایگاه داده ها
intermarry
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
bused
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
interrogation
ال برای انتخاب رکوردها یا دادههای مختلف فایل
tours
مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
busing
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
buses
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
varriform
دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
self-
سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
feeds
وسیلهای که ایستگاههای مختلف را وارد کامپیوتر میکند
pleomorphic
چند شکلی دارای اشکال وصور مختلف
portable
که روی کامپیوترهای مختلف قابل استفاده اند
record
سازمان دهی وطول فیلدها ی مختلف در رکورد
diachronic
تحمولات زبانی یک ملت درادوار مختلف تاریخ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com