Dictiornary-Farsi | مخلوط چیزدرهم ریخته | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
olio	مخلوط چیزدرهم ریخته


Other Matches

pasticcqo	چیزدرهم برهم
hodgepodge	چیزدرهم وبرهم
admix	مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
auto rich	مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
mis run casting	ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
ladle crane	جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
brass founder	ریخته گر
casting	ریخته گی
founder	ریخته گر
cast copper	مس ریخته گی
hot topping	ریخته گی
metal founder	ریخته گر
foundry man	ریخته گر
foundered	ریخته گر
foundering	ریخته گر
disorganized	در هم ریخته
besprent	ریخته
moulder	ریخته گر
caster	ریخته گر
founders	ریخته گر
skins	پوسته ریخته گی
investment foundry	ریخته گی بسته
investment castings	ریخته گی بسته
group casting	ریخته گری
skinning	پوسته ریخته گی
skinned	پوسته ریخته گی
founds	ریخته گری
iron foundry	ریخته گی اهن
foundries	ریخته گری
foundry	ریخته گری
casting	ریخته گری
casting	قطعه ریخته گی
moulding	ریخته گری
precast	پیش ریخته
potted	در کوزه ریخته
skin	پوسته ریخته گی
found	ریخته گری
founding	ریخته گری
cast concrete	بتن ریخته گی
cast crystal	بلور ریخته
wild and woolly	درهم ریخته
cast glass	شیشه ریخته گی
cast metal	فلز ریخته گی
chuted concrete	بتن ریخته گی
cast steel	فولاد ریخته گی
castellated nut	مهره ریخته گی
sheet asphalt	اسفالت ریخته
molten	ریخته ریختگی
chuted concrete	بتن ریخته شده
loam castings	ریخته گری شنی
machinery castings	ریخته گری ماشینی
direct casting	ریخته گری مستقیم
pigs	اهن تازه ریخته
metal casting	ریخته گری فلز
compression molding	ریخته گری فشاری
forge	ریخته گری فلز
composite casting	ریخته گری مرکب
jakes	اشغال درهم ریخته
investment castings process	فرایند ریخته گی بسته
investment castings	قطعات ریخته گی بسته
debris	اشغال روی هم ریخته
iron casting	ریخته گری اهن
pig	قالب ریخته گری
pig	اهن تازه ریخته
down hill casting	ریخته گری مستقیم
pigs	قالب ریخته گری
die mold	فرم ریخته گی تزریقی
forges	ریخته گری فلز
art casting	ریخته گری صنعتی
foundry pit	چاله ریخته گری
foundry pit	جهنم ریخته گری
plaster cast	ریخته گری گچی
plaster casts	ریخته گری گچی
group teaming	ریخته گری گروهی
group casting	ریخته گری گروهی
grey iron foundry	ریخته گری خاکستری
foundry sand	ماسه ی ریخته گری
foundry cupola	کوپول ریخته گری
eruptive rock	سنگ بیرون ریخته
cast steel	فولاد ریخته گری
cast molding	قالبگیری ریخته گری
foundry ladle	پاتیل ریخته گری
bottom pure ladle	پاتیل ریخته گری
bottom casting	قطعات ریخته گی بسته
injection molding	ریخته گری تزریقی
core sand	ماسه ریخته گری
ejecta	مواد بیرون ریخته
ingot casting	ریخته گری شمش
fusion casting	ریخته گری ذوبی
pouring cup	قاشق ریخته گری
trumpet	قیف ریخته گری
mould	قالب ریخته گری
moulds	قالب ریخته گری
littered	زایمان ریخته وپاشیده
littering	زایمان ریخته وپاشیده
litters	زایمان ریخته وپاشیده
foundry practice	تکنیک ریخته گری
steel foundry	ریخته گری فولاد
mold	قالب ریخته گری
non ferrous casting	قطعه ریخته گی غیراهنی
press casting	ریخته گری فشاری
precision casting	ریخته گری دقیق
tumultuous	شلوغ بهم ریخته
transfer molding	ریخته گری انتقالی
litter	زایمان ریخته وپاشیده
trumpeted	قیف ریخته گری
shell casting	ریخته گری پوستهای
mis run casting	ریخته گری غلط
moulded	قالب ریخته گری
molded	قالب ریخته گری
molds	قالب ریخته گری
metal foundry	ریخته گری فلزات
sand casting	ریخته گری ماسهای
trumpeting	قیف ریخته گری
foundry pig iron	اهن خام ریخته گری
ingot casting car	واگن ریخته گری شمش
potted	کوزه کرده ذدزفرف ریخته
rate of die casting	سرعت ریخته گری حدیدهای
dry sand casting	ریخته گری ماسهای خشک
dissected sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
continous casting method	روش ریخته گری دائمی
gravity die casting	ریخته گری حدیدهای ثقلی
steel casting foundry	ریخته گری پروفیل فولاد
group teaming plate	صفحه ریخته گری گروهی
pressure casting	قطعه ریخته گری فشاری
jetsam	کالاهای به دریا ریخته شده
pressure die casting	ریخته گری حدیدهای فشاری
press cast process	فرایند ریخته گری فشاری
green concrete	بتن تازه ریخته شده
foundry furnace	بوته یا کوره ریخته گری
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
slip casting	روش ریخته گری لغزشی
steel casting	پروفیل فولادی ریخته گری
brass and bronze foundry	ریخته گری برنج و برنز
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
dissarranged sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
core molding machine	دستگاه ریخته گری هسته
direct chill casting	ریخته گری مستقیم تبریدی
littery	ریخته و پاشیده درهم برهم
diecasting	ریخته گری با قالب فلزی
die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای
die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای
lost wax process	ریخته گری با مدلهای مومی
continous casting plant	تاسیسات ریخته گری دائمی
die casting alloy	الیاژ ریخته گری حدیدهای
mallable casting	ریخته گری چکش خوار
He has collected what the other person. <proverb>	هر چه این ریخته او جمع کرده.
pig bed	شن ویژه ریخته گری اهن
pig casting machine	دستگاه ریخته گری شمش
I am inundated with work.	هزار جور کارسرم ریخته
top pour ladle	کفچه یا پاتیل ریخته گری
pouring bay	کارگاه کوچک ریخته گری
pressure die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
bullybeef	گوشت گاویکه درحلبی ریخته نگهدارند
pressure die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
die0casting die	حدیده ریخته گری تحت فشار
mallable iron foundry	ریخته گری اهن چکش خوار
She had let her hair down .	موهایش را ریخته بود روی شانه اش
centrifugal casting process	فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting machine	دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
overshot wheel	چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
centrifugally cast concrete	بتن ریخته گی به روش گریزاز مرکز
centrifugal casting process	طریقه ریخته گری گریز از مرکز
centrifugal casting	ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
It was a mess . Everything was scattered all over the place.	همه چیز ریخته وپاشیده بود
shell molding type foundry	ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
sand casting	ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
confused	مخلوط
admixture	مخلوط
blent	مخلوط شد
anti freeze mixture	مخلوط ضد یخ
composite	مخلوط
admixtion	مخلوط
blends	مخلوط
blenders	مخلوط کن
blending	مخلوط
mixture	مخلوط
mixer	مخلوط کن
mixtures	مخلوط
blend	مخلوط
mixers	مخلوط کن
blender	مخلوط کن
mixed	مخلوط
compost	مخلوط
macedoine	مخلوط
hash	مخلوط
knuckle sprue	استخوانهای ریخته گری-فولادی که در داخل کانالهاباقی می ماند
slough	در لجن گیر افتادن پوست ریخته شده مار
die casting	ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
flotsam and jetsam	کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
cryogen	مخلوط سرمازا
melange	مخلوط امیختگی
mell	مخلوط کردن
mixed semiconductor	نیمرسانای مخلوط
mixed gas	گاز مخلوط
miscible	مخلوط شدنی
mixed crystal	کریستال مخلوط
mixed glue	چسب مخلوط
lean mixture	مخلوط رقیق
terpenoid	مخلوط باترپن

olio