Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
basic circuit
مدار ساده
Search result with all words
basic circuit arrangement
ترتیب مدار ساده
simplexed circuit
مدار تلفن ساده
Other Matches
duplexes
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplex
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
simple design
طرف کف ساده
[هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
basic
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
pads
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit
مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching
مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet
سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
pinning
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinned
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pin
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
mirror carpet
طرح آینه
[در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
mask design
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
structuring
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
powder train
مدار خرج مدار باروت
firing circuit
مدار چاشنی مدار انفجار
one hook
مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
charmless
ساده
simple minded
ساده دل
fanciless
ساده
fructose
ساده
fraudless
ساده
clodhoppers
ساده
naif
ساده
plainest
ساده
free spoken
ساده گو
explicit
ساده
clodhopper
ساده
freestanding
ساده
artless
ساده
simplex
ساده
simpleminded
ساده دل
frugal
ساده
simplistic
ساده
downright
ساده
inexpensive
ساده
taffetized
ساده
positive
ساده
plain hearted
ساده دل
simple hearted
ساده دل
cleans
ساده
cleanest
ساده
cleaned
ساده
unassuming
ساده
homespun
ساده
untutored
ساده
sheepishly
ساده دل
idiots
ساده
idiot
ساده
daff
ساده دل
unceremoniously
ساده
unmeaning
ساده
unceremonious
ساده
semplice
ساده
unaadorned
ساده
unsophisticated
ساده
clean
ساده
seemly
<adj.>
ساده دل
good-humored
ساده دل
simple
ساده
simple
ساده دل
bald
ساده
simpler
ساده
simpler
ساده دل
plainer
ساده
innocent
<adj.>
ساده دل
simple-hearted
<adj.>
ساده دل
plains
ساده
slick
ساده
slickest
ساده
unaffected
ساده
incomposite
ساده
incomplex
ساده
simplest
ساده
baldest
ساده
sheepish
ساده دل
expansive
<adj.>
ساده دل
plain
ساده
conversable
<adj.>
ساده دل
naive
ساده
balder
ساده
simplest
ساده دل
baldly
ساده
sketches
نقشه ساده
navvies
کارگر ساده
primary cell
پیل ساده
reducible
ساده شدنی
simple beam
تیر ساده
simple bending
خمش ساده
noddy
ساده لوح
simpletons
ساده لوح
naive
ساده لوح
simple-minded
ساده لوح
simpleton
ساده لوح
oaf
ساده لوح
soft headed
ساده لوح
simple beam
تیره ساده
simple parry
دفاع ساده
credulity
ساده لوحی
simple schizophrenia
اسکیزوفرنی ساده
simple shear
برش ساده
simple stress
تنش ساده
simple structure
ساخت ساده
simple truss
خرپای ساده
simpleminded
ساده لوح
oafs
ساده لوح
simple oscillator
نوسانگر ساده
plain clothes
ساده پوش
navvy
کارگر ساده
simple average
میانگین ساده
simplex channel
مجرای ساده
dupable
ساده لوح
penny whistle
نی لبک ساده
penny whistles
نی لبک ساده
plain-clothes
ساده پوش
simple attack
حمله ساده
candid
صاف و ساده
goofing
ادم ساده
goofs
ادم ساده
gowk
ساده لوح
gobemouche
ساده لوح
naivete
ساده لوحی
natively
بطور ساده
gaby
ساده لوح
frugal food
خوراک ساده
primitive
شکل ساده
free spokenness
ساده گویی
gullibility
ساده لوحی
flat rate
نرخ ساده
empirical formula
فرمول ساده
simplifies
ساده کردن
ingenuous
صاف و ساده
reduction
ساده سازی
reductions
ساده سازی
goofed
ادم ساده
goof
ادم ساده
dupe
ساده لوح
duped
ساده لوح
dupes
ساده لوح
duping
ساده لوح
ingenue
دختر ساده
infrugal
غیر ساده
king post truss
خرپای ساده
lamblike
ساده لوح
lamblkin
ساده لوح
martin
ساده لوح
in plain english
به انگلیسی ساده
simplifies
ساده سازی
phonemes
صداهای ساده
pick wickian
ساده بی تکلف
plain flap
فلپ ساده
open-and-shut
ساده واضح
open and shut
ساده واضح
simplifications
ساده سازی
simplification
ساده سازی
plain paper
کاغذ ساده
plain rib
تیغه ساده
phoneme
صدای ساده
sketches
طرح ساده
perfect gazes
گازهای ساده
simplify
ساده کردن
simplify
ساده سازی
simplifying
ساده کردن
simplifying
ساده سازی
credulous
ساده لوح
fall guys
ساده لوح
fall guy
ساده لوح
sketch
طرح ساده
sketched
طرح ساده
overhand knot
گره ساده
sketched
نقشه ساده
plain weave
بافت ساده
simple compression
فشار ساده
unfigured
بی صورت ساده
cats paw
ساده لوح
nincompoop
ساده لوح
sementem
معنی ساده
sot
ساده لوح
soft eye
چشمی ساده
plainly
بطور ساده
(a) snap
<idiom>
خیلی ساده
take it easy
<idiom>
ساده بگیر
smpleton
ساده لوح
galah
ساده لوح
liquidation
ساده سازی
clean collection
وصولی ساده
plain design
طرح کف ساده
sketch
نقشه ساده
single entry
حسابداری ساده
single bond
پیوند ساده
In simple (plain) English.
به انگلیسی ساده
nincompoops
ساده لوح
baring
ساده اشکار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com