Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
lead in
مدار هادی اشتعال
Other Matches
integrate semiconductor circuit
مدار نیمه هادی مجتمع
jumbo chip
مدار مجتمع که از مهر نیمه هادی استفاده میکند
transistors
وسیله الکترونیکی نیمه هادی که جریان را در یک مدار کنترل میکند.
transistor
وسیله الکترونیکی نیمه هادی که جریان را در یک مدار کنترل میکند.
multilayer
تخته مدار چاپ شده که چندین لایه یا شیارهای هادی متصل دارد
masks
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
mask
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
degressive burning
اشتعال طولانی اشتعال تدریجی خرج
boarded
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
interruptor
ضامن قطع مدار اشتعال ماسوره ضامن داخلی ماسوره
circuit
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
circuits
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
insulates
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulating
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulate
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
duplex
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplexes
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
superconductors
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductor
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
printed circuit
ماده سطح که شیارهای هادی از جنس آهن دارد به صورت چاپ شده یا حکاکی روی سطح آن که وقتی قط عات روی آن نصب می شوند مدار را کامل میکند
printed circuit board
ماده سطح که شیارهای هادی از جنس آهن دارد به صورت چاپ شده یا حکاکی روی سطح آن که وقتی قط عات روی آن نصب می شوند مدار را کامل میکند
superconductive
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی
pmos
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
conductor rail
ریل هادی شمش هادی
shields
هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shield
هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
photoconductive
هادی حساس نسبت به نور هادی نور
subscriber's line
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
pad
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit
مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching
مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet
سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
pinned
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinning
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pin
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
mask design
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
powder train
مدار خرج مدار باروت
firing circuit
مدار چاشنی مدار انفجار
deflagration
اشتعال
combustion
اشتعال
firing
اشتعال
burning
اشتعال
ignition
اشتعال
flare up
اشتعال ناگهانی
inflammability
اشتعال پذیری
firing voltage
ولتاژ اشتعال
flammable
اشتعال پذیر
fire retardant
اشتعال کاه
inflammability
قابلیت اشتعال
inflamable
اشتعال پذیر
flammability
قابلیت اشتعال
ignitability
قابلیت اشتعال
ignitable
قابل اشتعال
igniting point
نقطه اشتعال
ignition charge
خرج اشتعال
ignition point
نقطه اشتعال
flash point
نقطه اشتعال
flaming of arc
اشتعال جرقه
lighting
اشتعال نورافکنی
inflamable
قابل اشتعال
inflammable
اشتعال پذیر
fire proofing compound
اشتعال کاه
burning train
مسیر اشتعال
firing point
نقطه اشتعال
burning point
نقطه اشتعال
combustible
قابل اشتعال
dead burned
انتهای اشتعال
ignition
اشتعال احتراق
combustion
اشتعال احتراق
flamboyancy
اشتعال بالرزش
flamboyancy
اشتعال لرزشی
flamboyance
اشتعال بالرزش
piceous
قابل اشتعال
coal dust firing
اشتعال گردی
combustibility
قابلیت اشتعال
light firing
اشتعال نورانی
light firing
اشتعال منور
flammability
اشتعال پذیری
fire point
نقطه اشتعال
flamboyance
اشتعال لرزشی
flammable
قابل اشتعال
limit of inflammability
حد قابل اشتعال
dead center ignition
نقطه اشتعال
uninflammable
اشتعال ناپذیر
inflammable
قابل اشتعال
aglow
درحال اشتعال
one hook
مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
wildfire
ماده قابل اشتعال
ignition
اتش گیری اشتعال
flammable liquid
مایع اشتعال پذیر
lower flammability limit
حد پایینی اشتعال پذیری
upper flammability limit
حد بالایی اشتعال پذیری
hypergol
مایع قابل اشتعال
inflammable substances
مواد قابل اشتعال
inflammables
مواد قابل اشتعال
pyrogen
عنصر قابل اشتعال
fuels
سوخت ماده قابل اشتعال
fuelling
سوخت ماده قابل اشتعال
fuel
سوخت ماده قابل اشتعال
ignitor
محفظه حامل باروت اشتعال
hypergolic fuel
سوخت خیلی حساس به اشتعال
fueled
سوخت ماده قابل اشتعال
fuelled
سوخت ماده قابل اشتعال
flash point tester
ازمایش کننده نقطه اشتعال
benzine
انواع مواد نفتی قابل اشتعال
flareback
اشتعال برخلاف مسیر عادی شعله
xylene
خا نوادهای ازهیدروکربنهای سمی و قابل اشتعال و معطر
xylol
خا نوادهای ازهیدروکربنهای سمی و قابل اشتعال و معطر
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
cabled
هادی
conductor
هادی
lead
هادی
leads
هادی
directorial
هادی
cable
هادی
directors
هادی
director
هادی
conductors
هادی
steerer
هادی
electric conductor
هادی
guide
هادی
guided
هادی
leading line
خط هادی
ductile
هادی
guides
هادی
nitro
مایع قابل اشتعال مورداستفاده در اتومبیل بصورت خالص یا مخلوط برای نیروی بیشتر
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
single conductor
هادی تک رشتهای
superconductors
فوق هادی
superconductor
فوق هادی
lizards
بند هادی
light guide
هادی نور
lizard
بند هادی
semicinductor
نیمه هادی
semi conductor
نیمه هادی
conductors
سیم هادی
conductors
هادی رسانا
guide bank
دیوار هادی سد
guide flag
پرچم هادی
wireway
سیم هادی
vascular tissue
بافت هادی
valve guide
هادی سوپاپ
water mains
لوله هادی اب
guide vane
تیغه هادی
twin conductor
هادی دوبل
solid state
نیمه هادی
single core
هادی تک رشتهای
conductor
هادی رسانا
conductor
سیم هادی
heat conductor
هادی حرارت
ideal conductor
هادی ایده ال
internal conductor
سیم هادی
superconducter
مافوق هادی
leads
غلاف هادی
leads
کابل هادی
electric conductor
هادی برق
directrix
هادی خط راهنما
bus bar
ریل هادی
circuit line
هادی جریان
conductor resistance
مقاومت هادی
electric conductor
هادی الکتریسیته
water main
لوله هادی اب
noninductive
غیر هادی
conductor rail
شینه هادی
conductor current
جریان هادی
conductive silver
نقره هادی
dredging ladder
هادی سطل
light pipe
هادی نور
directress
هادی خط راهنما
director sight
دوربین هادی
directing staff
ستاد هادی
light quide
هادی نور
conducting staff
ستاد هادی
lead
سبقت هادی
lead
غلاف هادی
leads
سبقت هادی
duct
لوله هادی
lead
کابل هادی
wires
هادی فلزی نازک
gallium arsenide
قطعه نیمه هادی
port
شیار هادی دهانه
n type semiconductor
نیمه هادی نوع N
current carring wire
سیم هادی جریان
wire
هادی فلزی نازک
superconducting computers
کامپیوترهای مافوق هادی
solid state cartridge
کارتریج نیمه هادی
semiconductor device
دستگاه نیمه هادی
semiconductor memory
حافظه نیمه هادی
p type semiconductor
نیمه هادی نوع "پی "
nozzle guide vane
تیغههای هادی یا راهنما
semiconductor storage
حافظه نیمه هادی
ohmage
مقاومت هادی برق
polestar
هادی مورد توجه
nonconductor
جسم غیر هادی
insulated conductor
هادی عایق شده
metallic oxide semiconductor
نیمه هادی اکسید فلزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com