English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
insignia مدال رسمی
insigne مدال رسمی
Other Matches
medalist دارای مدال برنده مدال
medalists دارای مدال برنده مدال
medallist دارای مدال برنده مدال
medallists دارای مدال برنده مدال
return گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
medal مدال
medals مدال
badge مدال
badges مدال
gong [British E] مدال
medallists برنده مدال
campaign medal مدال جنگی
medalled مدال گرفته
medalled مدال دار
numismatic مدال شناسی
numismatist مدال شناس
gold medals مدال طلا
silver medals مدال نقره
bronze medal مدال برنز
medallions مدال بزرگ
medalists برنده مدال
numismatics مدال شناسی
medal of freedom مدال ازادی
medal of honor مدال افتخار
medallist برنده مدال
medalist برنده مدال
gold medal مدال طلا
medallion مدال بزرگ
silver medal مدال نقره
bronze medals مدال برنز
numismatology مدال شناسی
officiary مامور رسمی مقام رسمی
review بازدید رسمی یاسان رسمی
officious نیمه رسمی شبهه رسمی
reviews بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed بازدید رسمی یاسان رسمی
service bar مدال یا نشان خدمت
fourragere حکم نشان یا مدال
fourragere کاغذ حکم مدال
bronze star medal مدال ستاره برنز
solemn form در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
medallion با مدال بزرگ زینت دادن
exergue جای تاریخ سکه یا مدال
medal نشانی شبیه سکه مدال
medals نشانی شبیه سکه مدال
They ripped off his medals . مدال هایش را از سینه اش کندند
medallions با مدال بزرگ زینت دادن
decorations اذین بندی مدال یا نشان
decoration اذین بندی مدال یا نشان
To be decorated . نشان گرفتن ( مدال وغیره )
tiepin سنجاق مدال وزینت الات زنانه
v , device ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
exchange devaluation تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
rifle clasp نشان تیراندازی یا مدال تیراندازی
formal رسمی
formmal رسمی
institutional رسمی
official رسمی
solemn رسمی
orthodox رسمی
noterial document سند رسمی
official document سند رسمی
career دوره رسمی
official عالیرتبه رسمی
pronouncements اعلامیه رسمی
nonformal غیر رسمی
careered دوره رسمی
careering دوره رسمی
insigne نشان رسمی
hansard مذاکرات رسمی
boarding call بازدید رسمی
legalization شناسایی رسمی
letter de chancellerie نامه رسمی
mare's tail هپوریس رسمی
official موثق و رسمی
careers دوره رسمی
intrant ورود رسمی
formal accountability ذیحسابی رسمی
protesting واخواست رسمی
dress suit لباس رسمی شب
protesting اعتراض رسمی
protests واخواست رسمی
protests اعتراض رسمی
contracts under seal عقد رسمی
communique ابلاغ رسمی
formal review بررسی رسمی
aregular cook اشپز رسمی
protested اعتراض رسمی
protested واخواست رسمی
protest اعتراض رسمی
insignia نشان رسمی
cognizance اخطار رسمی
formal review سان رسمی
formal group گروه رسمی
formal education اموزش رسمی
protest واخواست رسمی
extra official غیر رسمی
driss uniform لباس رسمی
dress uniform انیفرم رسمی
bonspiel مسابقه رسمی
stand on ceremony <idiom> رسمی بودن
free and easy <idiom> غیر رسمی
Full dress. Formal dress. لباس رسمی
throwaway غیر رسمی
officialize رسمی کردن
official religion دین رسمی
official receipt رسید رسمی
official rate نرخ رسمی
official prices قیمتهای رسمی
official meeting اجتماع رسمی
official meeting ملاقات رسمی
official language زبان رسمی
official jurnal روزنامه رسمی
official gazette روزنامه رسمی
official deed سند رسمی
official communications ابلاغیه رسمی
official channels طرق رسمی
official channels مجاری رسمی
officiously بطورغیر رسمی
prontonotary سردفتراسناد رسمی
card-carrying عضو رسمی
vestment لباس رسمی
tux لباس رسمی
officiated مقام رسمی
statute mile مایل رسمی
state religion مذهب رسمی
standard time زمان رسمی
speedwell سیزاب رسمی
solemn form طریقه رسمی
smallage کرفس رسمی
semiofficial نیمه رسمی
semiformal نیمه رسمی
semi officially بطورنیم رسمی
semi official نیمه رسمی
public submission مناقصه رسمی
prothonotary سردفتراسناد رسمی
official authorities مراجع رسمی
talking to سرزنش رسمی
reprimand توبیخ رسمی
placard پروانه رسمی
note نامه رسمی
formalized رسمی کردن
formalizing رسمی کردن
officials مقامات رسمی
reprimands توبیخ رسمی
audiences ملاقات رسمی
reprimanding توبیخ رسمی
bank holidays تعطیلات رسمی
audience ملاقات رسمی
return گزارش رسمی
placards پروانه رسمی
talking-to سرزنش رسمی
official receiver اعتصاب رسمی
positioned شغل رسمی
formalize رسمی کردن
returns گزارش رسمی
formalising رسمی کردن
returning گزارش رسمی
reprimanded توبیخ رسمی
formalises رسمی کردن
formalised رسمی کردن
returned گزارش رسمی
asparagus مارچوبهء رسمی
formalizes رسمی کردن
officiate مقام رسمی
functions ایین رسمی
informal غیر رسمی
missives نامه رسمی
missive نامه رسمی
officiating مقام رسمی
officiates مقام رسمی
officious غیر رسمی
notes نامه رسمی
unofficial غیر رسمی
pronouncement اعلامیه رسمی
position شغل رسمی
tuxedos لباس رسمی
tuxedo لباس رسمی
function ایین رسمی
functioned ایین رسمی
noting نامه رسمی
plains غیر رسمی جلگه
irregular نا منظم غیر رسمی
stuffed shirt <idiom> شخص رسمی وجدی
Thai زبان رسمی تایلند
Thais زبان رسمی تایلند
registries دفترخانه رسمی ثبت
registry دفترخانه رسمی ثبت
morning dress جامهی رسمی صبحگاهی
visit of courtesy بازدید رسمی نظامی
vestment لباس رسمی اسقف
unofficial news خبر غیر رسمی
starchy شبیه نشاسته رسمی
par بهای رسمی سهم
full dress بالباس تمام رسمی
state- سیاسی رسمی وضع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com