English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
schooling مدرسه رفتن
Other Matches
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
academy مدرسه
school مدرسه
schoolmates هم مدرسه
schools مدرسه
school age سن مدرسه
academies مدرسه
school mate هم مدرسه
school fellow هم مدرسه
schoolmate هم مدرسه
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
schoolgirl دختر مدرسه
schoolteacher معلم مدرسه
truancy مدرسه گریزی
schoolgirls دختر مدرسه
janitors راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
technical school مدرسه فنی
janitors فراش مدرسه
janitor راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
janitor فراش مدرسه
satchels کیف مدرسه
schoolteachers معلم مدرسه
schoolyard حیاط مدرسه
summer school مدرسه تابستانی
summer schools مدرسه تابستانی
private schools مدرسه ملی
private school مدرسه ملی
trade schools مدرسه حرفهای
trade school مدرسه حرفهای
grade school مدرسه ابتدایی
schoolyards محوطهی مدرسه
schoolyards حیاط مدرسه
grammar school مدرسه ابتدایی
schoolyard محوطهی مدرسه
head master مدیر مدرسه
grammar schools مدرسه ابتدایی
senior high school مدرسه متوسطه
secondery school مدرسه متوسطه
schoolmarm مدیره مدرسه
schoolma'am مدیره مدرسه
school truancy مدرسه گریزی
school shooting تیراندازی در مدرسه
school phobia مدرسه هراسی
unschooled مدرسه نرفته
school counselor مشاور مدرسه
drop out (of school) <idiom> ترک مدرسه
school تحصیل در مدرسه
schools تحصیل در مدرسه
prep مدرسه مقدماتی
schoolwork درس مدرسه
satchel کیف مدرسه
philosophy of the lyceum فلسفه مدرسه
preliminary school مدرسه ابتدائی
technical college مدرسه عالی فنی
theological school مدرسه علوم دینی
These shoes dont fit me. زنگ مدرسه خورده
technical colleges مدرسه عالی فنی
subprincipal معاون رئیس مدرسه
school of tecnology مدرسه عالی فنی
seminary مدرسه علوم دینی
The last school day. آخرین روز مدرسه
high schools مدرسه متوسطه دبیرستان
high school مدرسه متوسطه دبیرستان
finshing school مدرسه تکمیلی دختران
scholastic اقتصادی مدرسه ایها
the school is out مدرسه تعطیل است
prep مدرسه ابتدایی دبستان
faculty اولیای مدرسه دانشکده
faculties اولیای مدرسه دانشکده
seminaries مدرسه علوم دینی
schooltime ساعات درس مدرسه
reform school مدرسه تهذیب اخلاقی
play hooky <idiom> از مدرسه یا کار دررفتن
junior college مدرسه فوق دیپلم
He ran away from scool . از مدرسه فرار کرد
school readiness امادگی ورود به مدرسه
to be excused [from work or school] معاف بودن [از کار یا مدرسه]
parochial school مدرسه وابسته به کلیسای بخش
It is some distance to the school . تا مدرسه فاصله زیاد است
Since I left school. ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
industrial school اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
I must take the kid to school . باید بچه راببرم مدرسه
schoolmaster نافم مدرسه مکتب دار
schoolmasters نافم مدرسه مکتب دار
PTA's مخفف انجمن خانه و مدرسه
alma mater سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
PTA مخفف انجمن خانه و مدرسه
nursery schools مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
nursery school مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
schoolmaster مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
Children start school at the age of 7. بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
schoolmasters مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
old school tie کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
The boy is fresh from school. پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
public school دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
This is the site for a new scool . اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
It reminds me of my schooldays . مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
schoolman پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
schoolastic پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
alma mater مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
advisee کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
packed lunch غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
whipping boy بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
grader جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
mouch راه رفتن دولادولاراه رفتن
juniorate مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish. اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
trotting یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
paraded سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade سان رفتن رژه رفتن محل سان
niggled ور رفتن
niggle ور رفتن
niggles ور رفتن
to peter out پس رفتن
regressing پس رفتن
sink ته رفتن
glom on to کش رفتن
sinks ته رفتن
retracts تو رفتن
mog رفتن
retracting تو رفتن
retracted تو رفتن
admit رفتن
admits رفتن
regresses پس رفتن
meddled ور رفتن
meddles ور رفتن
twiddle ور رفتن
regressed پس رفتن
twiddled ور رفتن
regress پس رفتن
pullback پس رفتن
meddle ور رفتن
twiddles ور رفتن
twiddling ور رفتن
admitting رفتن
nim کش رفتن
crawl رفتن
snitch کش رفتن
snitched کش رفتن
snitches کش رفتن
snitching کش رفتن
recede پس رفتن
receded پس رفتن
recedes پس رفتن
betake رفتن
bleneh پس رفتن
break loose در رفتن
pilfers کش رفتن
pilfering کش رفتن
pilfered کش رفتن
shrinks اب رفتن
crawled رفتن
shrinking اب رفتن
shrink اب رفتن
crawls رفتن
retires پس رفتن
retire پس رفتن
to break loose در رفتن
receding پس رفتن
filching کش رفتن
hang around ور رفتن
pilfer کش رفتن
retract تو رفتن
filches کش رفتن
jauk ور رفتن
filched کش رفتن
filch کش رفتن
make off در رفتن
gangs رفتن
swipe کش رفتن
swiped کش رفتن
swiping کش رفتن
retrograde پس رفتن
going رفتن
fall into a rage از جا در رفتن
fribble ور رفتن
go off در رفتن
goes رفتن
go over به ان سو رفتن
go رفتن
gang رفتن
snipped کش رفتن
putters ور رفتن
departure رفتن
departures رفتن
to sleep fast رفتن
to go back ward پس رفتن
to go backward پس رفتن
to go bang در رفتن
snip کش رفتن
to whisk away or off رفتن
to take to ones heels در رفتن
puttering ور رفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com