Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
seminaries
مدرسه علوم دینی
seminary
مدرسه علوم دینی
theological school
مدرسه علوم دینی
Other Matches
theologue
طلبه علوم دینی
theolog
دانشمند علم دین طلبه علوم دینی
precepts of god
فرایض دینی احکام دینی
information science
علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
ungodliness
بی دینی
perfidy
بی دینی
religious
دینی
irreligion
بی دینی
indevotion
بی دینی
impiousness
بی دینی
impiety
بی دینی
godlessness
بی دینی
heathenishness
بی دینی
chos in action
حق دینی
martyry
بشهادت دینی
dogma
عقیده دینی
dogmas
عقیده دینی
orthodoxies
راست دینی
ghazi
مجاهد دینی
religious rites
اداب دینی
cults
ایین دینی
religious instruction
اموزش دینی
religious delusion
هذیان دینی
proselytism
تبلیغ دینی
orthodoxy
راست دینی
religious matters
امور دینی
things in action
اموال دینی
sacraments
رسم دینی
sacrament
ایین دینی
irreligiously
ازروی بی دینی
sacrament
رسم دینی
cult
ایین دینی
impiously
از روی بی دینی
mufti
پیشوای دینی
sacraments
ایین دینی
adultery
بی دینی ازدواج غیرشرعی
chaplains
افسر امور دینی
catechesis
کتاب تعلیمات دینی
declaration of indulgence
اعلام ازادی دینی
to discharge of an obligation
از دینی مبرا کردن
mystagogy
تفسیر رموز دینی
karma
سرنوشت مراسم دینی
persuasions
اطمینان عقیده دینی
chaplain
افسر امور دینی
persuasion
اطمینان عقیده دینی
ritualization
انجام شعائر دینی
hardshell
سخت در رعایت ایین دینی
catechisms
کتاب سوال وجواب دینی
catechism
کتاب سوال وجواب دینی
ritualistic
مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
irreligionist
کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
mosaic d.
وضع احکام دینی درزمان موسی
dispensation
وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
dispensations
وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
sacramentalism
اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
methodize
در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
simony
خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
free thinkers
افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
Salvation Army
تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
academy
مدرسه
academies
مدرسه
schoolmate
هم مدرسه
schoolmates
هم مدرسه
school fellow
هم مدرسه
schools
مدرسه
school mate
هم مدرسه
school age
سن مدرسه
school
مدرسه
mathesis
علوم
sciences
علوم
science
علوم
ultraist
کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
head master
مدیر مدرسه
technical school
مدرسه فنی
schoolteacher
معلم مدرسه
philosophy of the lyceum
فلسفه مدرسه
unschooled
مدرسه نرفته
schoolgirl
دختر مدرسه
schoolgirls
دختر مدرسه
school counselor
مشاور مدرسه
prep
مدرسه مقدماتی
schoolyard
حیاط مدرسه
schoolyard
محوطهی مدرسه
school phobia
مدرسه هراسی
school truancy
مدرسه گریزی
schoolyards
حیاط مدرسه
schoolmarm
مدیره مدرسه
secondery school
مدرسه متوسطه
schoolyards
محوطهی مدرسه
senior high school
مدرسه متوسطه
schoolma'am
مدیره مدرسه
preliminary school
مدرسه ابتدائی
schooling
مدرسه رفتن
janitor
فراش مدرسه
janitor
راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
janitors
فراش مدرسه
janitors
راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
truancy
مدرسه گریزی
trade school
مدرسه حرفهای
trade schools
مدرسه حرفهای
private school
مدرسه ملی
private schools
مدرسه ملی
summer school
مدرسه تابستانی
summer schools
مدرسه تابستانی
satchel
کیف مدرسه
school
تحصیل در مدرسه
schools
تحصیل در مدرسه
schoolwork
درس مدرسه
school shooting
تیراندازی در مدرسه
satchels
کیف مدرسه
grade school
مدرسه ابتدایی
grammar school
مدرسه ابتدایی
grammar schools
مدرسه ابتدایی
schoolteachers
معلم مدرسه
drop out (of school)
<idiom>
ترک مدرسه
indifferentist
کسیکه بموضوع عای دینی لاقید است و بشناختن حق ازباطل اهمیتی نمیدهد
ritualize
رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
life sciences
علوم زیستی
mathematics
علوم ریاضی
astronautics
علوم فضانوردی
basic sciences
علوم پایه
Random-access memory
رم
[علوم کامپیوتر]
computer science
علوم کامپیوتر
RAM
[random access memory]
رم
[علوم کامپیوتر]
behavioral sciences
علوم رفتاری
the province of science
رشته علوم
boffin
ویژهگر علوم
exact sciences
علوم دقیقه
boffins
ویژهگر علوم
biological sciences
علوم زیستی
mathematics
علوم دقیقه
life science
علوم زیستی
the four faculties
علوم چهارگانه
life science
علوم طبیعی
the learned professions
علوم سه گانه
life sciences
علوم طبیعی
rudiment
علوم مقدماتی
political science
علوم سیاسی
normative sciences
علوم هنجاری
natural sciences
علوم طبیعی
liberal arts
علوم انسانی
liberal arts
علوم سبعه
social science
علوم اجتماعی
social sciences
علوم اجتماعی
Bachelor of Science
لیسانس علوم
occult sciences
علوم غیبی
litterae humaniores
علوم انسانی
quadrivium
علوم چهارگانه
physical science
علوم طبیعی
civics
علوم مدنی
idiographic sciences
علوم فردنگر
physical sciences
علوم طبیعی
play hooky
<idiom>
از مدرسه یا کار دررفتن
the school is out
مدرسه تعطیل است
The last school day.
آخرین روز مدرسه
He ran away from scool .
از مدرسه فرار کرد
These shoes dont fit me.
زنگ مدرسه خورده
technical college
مدرسه عالی فنی
school of tecnology
مدرسه عالی فنی
school readiness
امادگی ورود به مدرسه
high schools
مدرسه متوسطه دبیرستان
high school
مدرسه متوسطه دبیرستان
schooltime
ساعات درس مدرسه
technical colleges
مدرسه عالی فنی
reform school
مدرسه تهذیب اخلاقی
faculties
اولیای مدرسه دانشکده
faculty
اولیای مدرسه دانشکده
finshing school
مدرسه تکمیلی دختران
subprincipal
معاون رئیس مدرسه
scholastic
اقتصادی مدرسه ایها
junior college
مدرسه فوق دیپلم
prep
مدرسه ابتدایی دبستان
three-day retreat
گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی
[برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
notionalist
متخصص علوم نظری
nomothetic sciences
علوم قانون نگر
political scientists
ویژه گر علوم سیاسی
trivium
علوم ازاد سه گانه
political scientist
ویژه گر علوم سیاسی
theoretics
تحقیقات نظری در علوم
humanism
علوم انسانی انسانگرایی
encyclopaedism
علوم واطلاعات جامع
ms.
فوق لیسانس علوم
mss
فوق لیسانس علوم
industrial school
اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
Since I left school.
ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I must take the kid to school .
باید بچه راببرم مدرسه
schoolmaster
نافم مدرسه مکتب دار
It is some distance to the school .
تا مدرسه فاصله زیاد است
schoolmasters
نافم مدرسه مکتب دار
PTA's
مخفف انجمن خانه و مدرسه
alma mater
سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
to be excused
[from work or school]
معاف بودن
[از کار یا مدرسه]
parochial school
مدرسه وابسته به کلیسای بخش
PTA
مخفف انجمن خانه و مدرسه
naturalistic
وابسته به تاریخ علوم طبیعی
main memory
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
memory management
مدیریت حافظه
[علوم کامپیوتر]
computer memory
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
polytechnic
وابسته به علوم عملی مختلف
polytechnics
وابسته به علوم عملی مختلف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com